سوالات اصول فقه آزمون وکالت سال 90

•        اصول استنباط 

۶۱از ماده ۶۹۱ قانون مدني كه مي‌گويد: «ضمان ديني كه هنوز سبب آن ايجاد نشده است، باطل استمي‌فهميم كه ضمان ديني كه سبب آن ايجاد شده، باطل نيست. اين امر مصداق كدام يك از موارد زير است؟

۱ ) مفهوم مخالف 
۲ ) مفهوم موافق
۳ ) قياس اولويت
۴ ) قياس مساوات


۶۲ماده ۳ قانون مجازات اسلامي مي‌گويد: «قوانين جزايي درباره كليه كساني كه در قلمرو حاكميت زميني، دريايي و هوايي جمهوري اسلامي ايران مرتكب جرم شوند اعمال مي‌گردد مگر آنكه به موجب قانون، ترتيب ديگري مقرر شده باشد». اين ماده، مصداق كدام يك از موارد زير است؟

۱ ) عام بدلي
۲ ) عام مجموعي
۳ ) عام افرادي 
۴ ) مخصص منفصل


۶۳ماده ۸۷۱ قانون مدني كه مي‌گويد: «هرگاه ورثه نسبت به اعيان تركه معاملاتي نمايند مادام كه ديون متوفي تاديه نشده است معاملات مزبوره نافذ نبوده و ديان مي‌توانند آن را بر هم زنند.» مصداق كدام يك از اقسام مخصص متصل مي‌باشد؟
۱ ) وصفي
۲ ) شرطي
۳ ) غايت 
۴ ) استثنايي


۶۴از حكم ماده ۳۶۰ قانون مدني كه مي‌گويد: «هر چيزي كه فروش آن مستقلاً جايز است استثناي آن از مبيع نيز جايز است.» برداشت مي‌كنيم: «هر چيزي كه مستقلاً قابل فروش نيست، استثناي آن از مبيع نيز جايز نيست (از قبيل حق ارتفاقاين برداشت، مصداق كدام اصطلاح است؟
۱ ) مفهوم موافق
۲ ) مفهوم مخالف
۳ ) مفهوم شرط
۴ ) هر دو مورد ۲ و ۳ 

۶۵برابر ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق، داشتن گواهي عدم امكان سازش، لازمه اجراي صيغه طلاق است. گواهي مزبور مصداق كدام مقدمه است؟
۱ ) مقدمه عقلي
۲ ) مقدمه قانوني 
۳ ) مقدمه مقارن
۴ ) هر دو مورد ۲ و ۳


۶۶ماده ۱۴۳ قانون مدني مي‌گويد: «هر كس از اراضي موات و مباحه، قسمتي را به قصد تملك احياء كند، مالك آن قسمت مي‌شود.» اين ماده متضمن چه دلالتي است؟
۱ ) تضمني
۲ ) اشاره
۳ ) اقتضاء        
۴ ) تنبيه و ايماء 

۶۷برابر ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامي، توافق بين دو يا چند نفر مبني بر دريافت و پرداخت ربا جرم است و طبق تبصره ۳ همان ماده، رباي بين پدر و فرزند يا زن و شوهر، مشمول مقررات اين ماده نخواهد بود. بين ماده و تبصره مذكور چه نسبتي وجود دارد؟
۱ ) ورود
۲ ) حكومت 
۳ ) تخصص        
۴ ) تخصيص


۶۸ماده ۱۰۲۳ قانون مدني مقرر مي‌دارد: «هرگاه يك سال از تاريخ اولين اعلان بگذرد و حيات غايب ثابت نشود، حكم موت فرضي او داده مي‌شود.» ماده ۱۵۵ قانون امور حسبي مي‌گويد: «جلسه رسيدگي به درخواست به فاصله يك سال از تاريخ نشر آخرين آگهي معين مي‌گردد...» ماده اخير از نظر احتساب اولين آگهي مذكور در ماده ۱۰۲۳ قانون مدني:

۱ ) ناسخ آن است 
۲ ) مخصص آن است.
۳ ) مبيّن آن (به كسر ياء) است.         
۴ ) مقيّد آن (به كسر ياء) است.


۶۹عبارت ماده ۸۶۱ قانون مدني كه مي‌گويد: «موجب ارث دو امر است: نسب و سبب» مصداق كدام اصطلاح است؟
۱ ) نص
۲ ) محكم
۳ ) متشابه
۴ ) هر دو مورد ۱ و ۲ 

۷۰طبق ماده ۱۹۵ قانون مدني: «اگر كسي در حال مستي يا بيهوشي يا در خواب معامله نمايد آن معامله به واسطه فقدان قصد باطل است» اگر با عنايت بدين ماده، درباره معامله مكره؛ وقتي كه به سرحد فقدان قصد برسد، حكم به بطلان دهيم، اين حكم مصداق چيست؟
۱ ) قياس خفي
۲ ) قياس اولويت
۳ ) قياس مستنبط‌العله        
۴ ) قياس منصوص‌العله 
۷۱طبق ماده ۶۶۹ قانون مجازات اسلامي، كيفر تهديد، شلاق يا زندان است. چنين كيفري مصداق چه نوع تخييري است؟
۱ ) تخيير بين محذورين
۲ ) تخيير بين دو حكم متزاحم        
۳ ) تخيير بين دو دليل متعارض         
۴ ) تخيير بين افراد واجب مخيّر 

۷۲ماده ۶۹۱ قانون مجازات اسلامي مي‌گويد: «هر كس به قهر و غلبه داخل ملكي شود كه در تصرف ديگري است اعم از آنكه محصور باشد يا نباشد... به يك تا شش ماه حبس محكوم مي‌شود...» عبارات بعد از «اعم از اينكه» مصداق كدام يك از موارد زير است؟
۱ ) مخصص
۲ ) قرينه لفظيه
۳ ) قرينه متصله
۴ ) مُبيَّن (به فتح ياء) 

۷۳ماده ۴۶ قانون مجازات اسلامي مقرر داشته است: «در جرايم قابل تعزير هرگاه فعل واحد داراي عناوين متعدده جرم باشد، مجازات جرمي داده مي‌شود كه مجازات آن اشد است.» مجازات قصاص، حدود و ديات نسبت به اين حكم چه رابطه‌اي دارد؟
۱ ) تقييد
۲ ) ورود
۳ ) تخصص 
۴ ) تخصيص


۷۴ماده ۸۶۲ قانون مدني مي‌گويد: «اشخاصي كه به موجب نسب ارث مي‌برند سه طبقه‌اند: ۱ - پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد» كلمه «اولاد» در اين بند نسبت به متوفي:
۱ ) صحت سلب دارد و مجاز است.
۲ ) صحت سلب دارد و حقيقت است.
۳ ) عدم صحت سلب دارد و مجاز است.
۴ ) عدم صحت سلب دارد و حقيقت است. 

۷۵طبق ماده ۶۷ قانون مدني: «مالي كه قبض و اقباض آن ممكن نيست، وقف آن باطل است...» حكم مندرج در اين ماده:
۱ ) حكم وضعي است چون مستقيماً ارتباط با افعال مكلفين ندارد. 
۲ ) حكم تكليفي است چون مستقيماً با افعال مكلفين ارتباط دارد.
۳ ) حكم ظاهري است چون ظهور عبارت در بطلان چنين عملي است.
۴ ) حكم تكليفي از نوع حرمت است چون هيچ كس نبايد چنين مالي را وقف كند.


۷۶ماده ۴۴۵ قانون مدني مي‌گويد: «هر يك از خيارات بعد از فوت منتقل به وراث مي‌شود.» عيوب زن و مرد در عقد نكاح نيز موجد خيار فسخ است. ماده مذكور، مطلق است يا مقيد؟

۱ ) چون قدر متيقن در مقام تخاطب وجود دارد، مطلق است.
۲ ) چون انصراف لفظ «خيارات» به خيارات موجود در معاملات، انصراف بدوي است چنين انصرافي مانع اطلاق لفظ نمي‌شود. (مطلق است)
۳ ) چون انصراف لفظ «خيارات» به خيارات موجود در معاملات به دليل كثرت وجود مصداق در خارج مي‌باشد اين انصراف مانع اطلاق لفظ مي‌شود. (مطلق نيست)
۴ ) چون انصراف لفظ «خيارات» به خيارات موجود در معاملات، ناشي از كثرت استعمال لفظ در بعضي از مصاديق آن است، مانع اطلاق لفظ مي‌شود. (مطلق نيست) 

۷۷در صورتي كه عقد نكاح پس از مقاربت زوجين منحل شده و زن در زماني ازدواج مجدد كند كه طفل متولد از او بتواند به هر يك از دو شوهر اول و دوم ملحق شود مطابق ماده ۱۱۶۰ قانون مدني، طفل ملحق به شوهر دوم خواهد بود مگر آنكه امارات قطعيه بر خلاف آن، دلالت كند. اين ماده متضمن كدام يك از موارد زير است؟
۱ ) تزاحم دو اماره فراش
۲ ) اصل تاخر حادث
۳ ) اصل عدم        
۴ ) هر دو مورد ۱ و ۲ 

۷۸ماده ۱۱۵۸ قانون مدني مي‌گويد: «طفل متولد در زمان زوجيت ملحق به شوهر است» ماده ۳۲۸ آن قانون نيز مي‌گويد: «هر كس مال غير را تلف كند ضامن آن است و بايد مثل يا قيمت آن را بدهد» هر يك از اين دو ماده به ترتيب مصداق كدام يك از موارد زير است؟
۱ ) دليل قطعي و دليل ظني        
۲ ) حكم ظاهري و حكم واقعي         
۳ ) حكم واقعي و حكم ظاهري         
۴ ) دليل اجتهادي و دليل فقاهتي


۷۹ماده ۹۵۶ قانون مدني، مرگ طبيعي را پايان اهليت استحقاق انسان شمرده است ولي ماده ۱۰۱۸ همان قانون، تاريخ صدور حكم موت فرضي را (در مورد غايب مفقودالخبر) پايان آن اهليت شمرده است. رابطه ماده ۱۰۱۸ نسبت به ماده ۹۵۶ قانون مزبور مصداق كدام مورد است؟
۱ ) حكومت
۲ ) ورود 
۳ ) تخصيص        
۴ ) تخصص


۸۰ماده ۱۰۴۳ قانون مدني مي‌گويد: «نكاح دختر باكره اگر چه به سن بلوغ رسيده باشد موقوف به اجازه پدر يا جد پدري او است...» اجازه پدر نسبت به ازدواج دختر باكره مصداق كدام اصطلاح است؟
۱ ) سبب
۲ ) علت
۳ ) شرط نفوذ 
۴ ) شرط صحت

آيا امر بر واجب تعيينى دلالت مى كند يا واجب تخييرى ؟

 آيا امر بر واجب تعيينى دلالت مى كند يا واجب تخييرى ؟

واجب تعيينى آن است كه متعلق دستور يك مورد معين است . مثلا گفته مى شود: اين كتاب را به حسن بده ، شنونده مكلف است كتاب را فقط به حسن برساند . و اين واجب تعيينى است .

ولى گاهى ممكن است متعلق دستور مورد مشخص نباشد , شنونده و مكلف مخير باشد بنا به ميل خود امر را اطاعت كند . مثلا اگر گفته شود : مى توانى كتاب را به حسن يا به حسين بدهى ، شنونده مخير خواهد بود كتاب را به هر يك بدهد و از اين حيث قابل مؤاخذه نيست , اين را مى گويند واجب تخييرى .

حال با شناختن اين دو نوع واجب , مى خواهيم ببينيم اگر امرى صادر شد كه رساننده هيچ يك از انواع به نحو مشخص نبود , آنگاه بر كداميك دلالت خواهد داشت ؟

بسيارى از علماى معاصر مى گويند كه اطلاق صيغه امر , دلالت بر وجوب تعينى دارد . زيرا كه اطلاق , ظهور در آن دارد كه انجام عمل به نحو ( الف ) , مسقط تكليف است و براى اينكه انجام عمل بصورت ( ب ) نيز همانند الف مسقط تكليف باشد , محتاج به بيان زائدى است .

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

اطلاق و تقیید متلازم یکدیگرند:

اطلاق و تقیید متلازم یکدیگرند:

منظور از عبارت فوق این است که، به لفظی مطلق می گوییم که بتواند مقید شود و لفظی را مقید می نامیم که بتواند مطلق شود( امکان مطلق شدن را داشنه باشد)

یعنی هر جا تقیید ممکن باشد، اطلاق هم ممکن است و هر جا تقیید ممتنع باشد، اطلاق نیز ممتنع است.

 

مثال اول :

به لفظ انسان مطلق می گوییم زیرا امکان مقید شدن را دارد . مثلا می توانیم بکگوییم انسان عالم

به لفظ انسان عالم مقید میگوییم زیرا امکان مطلق شدن را دارد. یعنی می توانیم بگوییم انسان(مطلق)

 

ادامه نوشته

عدم تبادر یا تبادر غیر ( نشانه های تشخیص حقیقت و مجاز در اصول فقه )

عدم تبادر یا تبادر غیر از علایم مَجاز بودن لفظ است

اولین معنایی است که به ذهن متبادر می شود(خطور می کند) حقیقت است و آن معنایی که اول به ذهن متبادر نمی گردد مجاز است

حکم استحباب در قانون

در قانون حکم استحباب وجود ندارد

چرا که در قانون، مقنن به دنبال الزام است، که یا این الزام به فعل است و یا به ترک فعل 

و استحباب هیچ الزامی ندارد ،لذا جایگاهی در قانون ندارد 

ولی دکتر ابوالحسن محمدی نمونه ای از ااستحباب را در قانون معرفی نموده که این استحباب ناشی از شرع ( دستور شارع ) می باسد

ماده 101 قانون مجازات اسلامی » مناسب است حاکم شرع مردم را از زمان اجرای حد آگاه کند

لفظ مناسب است بیانگر استحباب است


اطراد یا کثرت استعمال ( علایم حقیقت و مجاز در اصول فقه )

اطراد از علایم حقیقت بودن لفظ است :

اطّراد به معنای کثرت استعمال است و از علائم حقیقت است .مثلا لفظ شیر اکثرا برای مایع سفیدی که مثلاً از گاو می دوشند به کار میرود. لذا استعمال لفظ شیر به معنای مایع سفیدی که از گاو می دوشند به علت اطّراد حقیقت است

یک مخصص بعد از چند جمله ( مخصص واحد بعد از چند عام )

قبلا تخصیص را توضیح دادیم

گفتیم تخصیص یعنی یک عامی داشته باشیم و بعدا یک خاص بیاد و برخی افراد عام را از محدوده اش خارج مند

مثلا: به همه ی دانشجویان وام بدهید مگر به دانشجویان حقوق

در این جا : همه ی دانشجویان عام است و مگر به دانشجویان حقوقمخصص آن است


حال سوال این است که اگر چند عام داشته باشیم و بعد از این چند عام یک مخصص بیاید، این مخصص به کدام عام می خورد

به این مثال دقت کنید:

به همه دانشجویان خوابگاه بدهید و به همه ی استادان عیدی بدهید و به همه ی اعضای هیئت علمی وام بدهید مگر به زنان

سوال این است که مگر به زنان به کدام عام خورده؟

آیا به تمام عام های قبلی خورده؟

آیا فقط به عام آخری ( یعنی اعضای هیئت علمی ) خورده؟

جواب:

مسئله اختلافی است:

دکتر ابوالحسن محمدی نظر دو نفر از جمله آخوند خرانسانی را در کتابش نوشته ولی خودش نظری نداده

آخوند خراسانی در کتاب کفایة الاصول نوشته که این مخصص به عام آخری می خورد ولی در مورد عام های قبلی معلوم نیست که می خورد یا نه، لذا می گوید باید به اصول عملیه ( برای رفع شک ) مراجعه کنیم

برخی گفته اند همیشه به عام آخری می خورد

برخی گفته اند که تمام عام های قبلی می خورد

نص، ظاهر، مجمل ، موول

حالات دلالت لفظ بر معنا :   

 1- نص        2- مجمل           3- ظاهر            4- موول

 به این مثال دقت کنید :

 دانشجویی به استادش مراجعه می کند و می گوید ممکن است جزوه اصول فقه خود را برای چند روز به او بدهد تا مطالعه نماید. استاد در جواب می گوید که من چهار جزوه اصول فقه دارم .

یکی از جزوه هایم نزد زید است که پارسال شاگردم بود

یکی دیگر از جزوه هایم نزد زید است که امسال شاگردم است

یکی دیگر از جزوات نزد بکر است که امسال شاگردم است

یکی دیگر از جزوات نزد بکر است که پسرم می باشد

 

 

 

در اینجا:

حالت اول :اگر استاد بگوید که جزوه را از پسرم بگیر : در اینجا لفظ پسر فقط بر یک نفر دلالت دارد ( یعنی لفظ پسر در اینجا نص است و ما میدانیم که منظور از پسر در اینجا 100% کسی نیست جز بکر که پسر استاد است، لذا لفظ پسر را که فقط یک معنا می دهد نص می نامیم)

 

حالت دوم :اگر استاد بگوید که جزوه را از بکر بگیر : در این جا دو بکر وجود دارد( یکی بکر که امسال شاگرد استاد است و یکی هم بکر که پسر استاد است) و الان ما نمی دانیم مه منظور استاد کدام یک از این دو است و احتمال هر کدام از اینها پنجاه پنجاه است (در اینجا ما به لفظ بکر مجمل می گوییم ، یعنی لفظی که دو معنا دارد و احتمال هر کدام از این معانی پنجاه پنجاه است)

 

حالت سوم: اگر استاد بگوید که جزوه را از زید بگیر :

در اینجا شاگرد می گوید به احتمال قوی (بین 51% 99%) منظور استاد اززید،زیدی ای است که امسال شاگردش است( در اینجا به زید ظاهر می گوییم )

همچنین شاگرد می گوید ، به احتمال ضعیف (بین 1% تا 49%)منظوراززید،زیدی ای است که پارسال شاگردش بوده( در اینجا به زید موول می گوییم)

 

 

  نص

 

 

اگر لفظ فقط بر یک معنا به صورت قطعی دلالت کند

 

قطع (  عدم احتمال )

 

100 %

ظاهر

 

 

اگر لفظ بر بیش از یک معنا دلالت کند، که احتمال یکی از معانی قوی تر از دیگر معانی باشد، که به این معنایی که احتمالش قوی تر است ظاهر می گوییم

 

احتمال قوی

51 % تا 99%

مجمل

 

 

اگر لفظ بر بیش از یک معنا دلالت کند، که احتمال تمام معانی یکسان باشد

 

احتمال مساوی

 

پنجاه پنجاه ( 50 % )

موول

اگر لفظ بر بیش از یک معنا دلالت کند، که احتمال یکی از معانی ضعیف تر از دیگر معانی باشد، که به این معنایی که احتمالش ضعیف تر است ظاهر می گوییم

احتمال ضعیف

1 % تا 49 %

 

 

مفهوم شرط

مفهوم شرط:

جمله شرطيه داراى دو جزء است , شرط و جزا . مثلا :  اگر درس بخوانى قبول مى شوى. اگر درس بخوانى , شرط و قبول مى شوى جزاى شرط است . حال بايد ديد جمله شرطيه كه از شرط و جزا تركيب يافته , داراى مفهوم هست يا نه ؟

علماى اصول مى گويند جملات شرطيه دو گونه اند , كه يك گونه اش مسلما مفهوم ندارد و آن در جائى است كه شرط , محقق موضوع باشد . با اين توضيح كه گاهى تحقق جزا در خارج منوط به تحقق شرط است , و بدون آن هرگز اتفاق نمى افتد . مثلا دستور داده مى شود:  اگر داراى فرزند پسرى شدى , نامش را محمد بگذار. واضح است كه تحقق نامگذارى محمد منوط به دارا شدن فرزند پسر است . يعنى شرط , محقق موضوع است . ولى هميشه اين طور نيست , مثلا گوينده مى گويد: اگر دوستانت بتو احسان كردند , به آنان احسان كن. در اينجا ممكن است شكل شرط يعنى احسان دوستان تحقق پيدا نكند , ولى جزا يعنى احسان متقابل شنونده تحقق بيابد . اصل بحث در اينجا است و جملات شرطيه اى كه ممكن است داراى مفهوم باشد , از اين نوع است . والا جملات شرطيه نوع اول قطعا مفهوم ندارد . يعنى مفهوم در جائى است كه با نيامدن شرط , احتمال و امكان آمدن جزا باشد .

اصوليين مى گويند براى اينكه جملات شرطيه مفهوم مخالف داشته باشد , سه چيز لازم است :

اول اينكه بين شرط و جزا رابطه منطقى وجود داشته باشد .

دوم اينكه بايد بين شرط و جزا رابطه سبب و مسببى موجود باشد , يعنى شرط جمله اول , سبب جمله دوم باشد .

سوم اينكه جزا كه مسبب از شرط است تنها سببش همين شرط باشد , يعنى سبب ديگرى نداشته باشد .

علماى اصول مى گويند در جملات شرطيه اين سه مطلب ظهور دارد . مثلا گفته مى شود : اگر كسى داراى مدرك ليسانس قضائى است مى تواند قاضى شود . مفهوم مخالف اين است كه كسانى كه داراى تحصيلات قضائى نيستند , نمى توانند قاضى شوند . يعنى مفهوم مخالف جمله شرطيه بالا حجيت دارد . يعنى اگر - الف - شرط و سبب تحقق - ب - باشد , به نحوى كه اگر - الف - منتفى شود - ب - هم به تبع آن منتفى گردد , اين چنين جملات شرطيه داراى مفهوم است و مفهوم آن حجت خواهد بود

 

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

آمدن يک مخصص بعد از چند عام:

به دو مثال زير دقت کنيد:

مثال اول : مساحقه کنندگان (زنان همجنس باز) را شلاق بزنيد مگر آنهايي را که مجنون مي باشند

مثال دوم : مساحقه کنندگان را شلاق بزنيد و دست سارقان را قطع کنيد و محاربان را تبعيد کنيد مگر آنهايي را که مجنون مي باشند

 

در مثال اول واضح است که مخصص (مگر آنهايي را که مجنون مي باشند) به عام (مساحقه کنندگان) برمي گردد

در مثال دوم، معلوم نيست که مخصص(مگر آنهايي را که مجنون مي باشند) به آخرين عام(محاربان) بر مي گردد يا به همه جملات عام قبل از خودش (مساحقه کنندگان ، سارقان ،محاربان)

 

پس منظور از عبارت " آمدن يک مخصص بعد از چند عام " اين است که آيا مخصص به آخرين عامي که در جمله ذکر شده بر مي گردد يا به تمام عمومات قبل از خود

 

جواب اين است که در اين گونه موارد بايد به قراين و اوضاع و احوال مراجعه کنيم . ( يعني اگر در کلام متکلم قرينه اي وجود داشت که منظور او آخرين عامي است که قبل از مخصص آمده ، مي گوييم مخصص به آخرين عام برميگردد و اگر قرينه اي مبني بر اين که مخصص به تمام عمومات ماقبل خود بر ميگردد و جود داشت، ميگوييم مخصص تمام عمومات ماقبل خود را تخصيص مي دهد

ادامه نوشته