اماره تصرف ( قاعده ید )

اگر فردی مالی در ید و تصرف داشته باشد ، در مورد این که آیا این مال متعلق به اوست یا خیر، به طور کلی سه حالت برای ما ایجاد می گردد:

حالت اول: یقین داریم که این مال متعلق به اوست    »»»»»»»  قطع

حالت دوم: ظن داریم که این مال متعلق به اوست     »»»»»»» ظن

حالت سوم: شک داریم که این مال متعلق به اوست  »»»»»»» شک


در حالت اول: چون یقین و قطع حجیت ذاتی دارد، حکم می کنیم که این مال متعلق به اوست

در حالت دوم: بر اساس اماره ی تصرف حکم می کنیم و می گوییم : اصل بر این است که فردی که مال در ید و تصرفش است، مال متعلق به اوست مگر این که دلیلی بر این که مال متعلق به او نیست پیدا شود

در حالت سوم: در حالت سوم باید سراغ اصول عملیه برویم، زیرا شک داریم و شک خود را با اصول عملیه از بین می بریم، اما نکتهی قابل توجه این است که، قاعده ی ید ( اماره تصرف ) ، بر اصول عملیه مقدم است، یعنی تا اماره ی ید باشد، نوبت به اصول عملیه نمی رسد و باز هم باید در حالت سوم ( یعنی حالتی که شک داریم مال متعلق به کیست ولی اکنون مال در دست یک نفر است ) بر اساس اماره تصرف عمل کنیم و بگوییم: این مال متعلق به کسی است که در ید او است مگر این که دلیلی آورده شود که این دلیل ثابت نماید که این مال متعلق به دیگری است 

به طور کلی زمانی اصول عملیه را به کار می بریم که دلیل دیگری نداشته باشیم ، اصولیون فرموده اند: الاصل دلیل حیث لا دلیل » یعنی اصول عملیه دلیل محسوب می شوند و با آنها حکم صادر می کنیم، در زمانی که دلیل دیگری ( مانند اماره و ... ) نداشته باشیم 

در این جا، در حالت سوم، ما نمی تواین به اصول عملیه استناد کنیم، زیرا اماره ید در این جا موجود می باشد

عناصر استصحاب ( شرایط استصحاب ) یا ( ارکان استصحاب )

در مورد استصحاب اشاره نمودیم که؛ استصحاب یعنی این که در مورد چیزی قبلاً یقین داشته باشیم و اکنون ( در زمان حال ) نسبت به آن شک کنیم

( چه به وجود چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و اکنون برای ما در مورد آن شک ایجاد شود و چه به عدم چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و اکنون برای ما در مورد آن شک ایجاد شود )


استصحاب عناصری دارد:

یعنی وقتی بخواهیم استصحاب کنیم، باید شرایطی باشد: 

الف: وجود یقین سابق: یعنی ما باید در مورد چیزی که می خواهیم استصحاب کنیم، در مورد وجود یا عدمش در زمان قدیم یقین داشته باشیم

ب: وجود شک جدید ( شک لاحق ) : یعنی ما باید در مورد چیزی که می خواهیم استصحاب کنیم، در مورد وجود یا عدمش در زمان حال شک داشته باشیم

ج: تفاوت زمان متیقن و مشکوک : یعنی زمان شک و یقین ما با هم متفاوت باشد 

د: تقدم زمان مشکوک بر متیقن: شک برای زمان حال باید باشد و یقین برای زمان گذشته

ه: وحدت متیقین و مشکوک: یعنی آن چیزی که می خواهیم استصحاب کنیم، و در موردش شک لاحق و یقین سابق داریم باید یک چیز واحد باشد

و: وحدت زمان شک و قدیم: یعنی همین الان شما به یک دفعه هم شک جدید برایت ایجاد شوی و از طرف دیگر همین الان نسبت به قدیم یقین داشته باشی ( ساده تر بگویم : همین الان در مورد زمان قدیم یقین داری و همین الان در مورد زمان حال شک می کنی )

اصل استصحاب

یکی از اصول عملیه اصل استصحاب می باشد . ریشه ی کلمه ی استصحاب، لفظ " صحب " به معنای " همراهی " می باشد 

استصحاب چیست؟

اصل استصحاب یعنی این که اگر در مورد یک چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و در زمان حال نسبت به آن چیز شک داشته باشیم، باید بر اساس آن یقین سابق خود عمل کنیم

مثلا اگر یقین داشته باشیم که قبلا وضو داشته بودیم و الان شک کنیم که آیا هنوز هم وضو داریمن یا نه، با اصل استصحاب مراجعه می کنیم و بر اساس آن می گوییم : ( بر اساس یقین سابق هنوز هم وضو داریم ) و به شک جدید اعتنایی نمی کنیم

قضات دادگاه ها از اصل استصحاب در صدور رای بسیار استفاده می کنند . آنها هر وقت دلیلی در مورد پرونده ای نداشته باشند تل بر اساس آن جکم صادر کنند ، به اصل استصحاب رجوع می کنند و بر اساس آن حکم می کنند

اکنون یک سوال در ذهن شما پیش می اید و این است که ، اگر قاضی به استصحاب رجوع کند ممکن است اشتباه هم بکند؟ بله . این سخن شما کاملا صحیح است ولی دیگر راهی برای او وجود ندارد و نمی تواند پرونده را معطل بگذارد.

ادامه نوشته

استصحاب

استصحاب یکی از اصول عملیه است

اگر شما نسبت به یک چیز در زمان قدیم یقین داشته باشی و اکنون در مورد آن چیز شک پیدا کنی، آیا باید به یقین سابق خودت عمل بکنی یا به شک جدیدت ؟

مثلا یقین داشتی که قبلا وضو داشتی و الان شک می کنی که هنوز هم وضو داری یا نه ؟

در این جا :

اولا ) شما یقین داری که قبلا وض داشتی  »»»»»»»  یقین سابق

ثانیا) الان شک داری که هنوز هم وضو داری یا خیر »»»»»»» شک جدید

سوال ما این بود که شما در اینجا باید بر اساس یقین سابق خودت عمل بکنی یا بر اساس شک جدیدت؟

جواب »»»»»»» بر اساس اصل استصحاب، باید بر اساس یقین سابق عمل بکنب و نه بر اساس شک جدیدت

اصول عملیه ( اصول عملی )

اصول عملیه یعنی اصولی که:

وقتی ما به دنبال حکم واقعی یک مسئله باشیم و حکم ولقعی آن را پیدا نکنیم،برای این که برای این که در مورد آن مسئله دچار سرگردانی نباشیم، به یک سری اصول مراجعه می کنیم که به این اصول، اصول عملیه می گوییم

مباحث علم اصول فقه:

1- مباحث الفاظ:

2- مباحث عقليه:

3- مباحث حجت:

4- مباحث اصول عمليه:

اصالة الظهور

اگر یک لفظی داشته باشیم که چند معنی بدهد و ما شک کنیم که منظور از این لفظ کدام یک از آن معانی است،بر اساس اصل ظهور ( اصالة الظهور ) می گوییم اصل بر این است که این لفظ دبلالت دارد بر آن معنایی که از بین ایمن معنا ها زود تر به ذهن می رسد مگر اینکه قرینه ای به شما نشان بدهد که منظور از این لفظ یکی دیگر از معانی آن است

مثلا لفظ شیر را وقتی شما بشنوید،چند معنا به ذهنتان می رسه که آن معنایی که زود تر به ذهن رسیده،حیوان درنده و جهار پا است

موارد به کار بردن اصل تخییر

موارد به کار بردن اصل تخییر :

الف: تخییر بین دو دلیل متعارض

ب: تخییر بین افراد واجب مخیر

ج: تخییر بین محذورین ( تخییر بین واجب و حرام )

د: تخییر بین دو حکم متزاحم

اصل تخییر

اصل تخییر یعنی این که ما یک تکلیف الزامی داشته باشیم اما این تکلیف الزامی بین دو چیز مردد باشد و ما نتوانیم آن دو چیز را با هم انجام دهیم ، در این جا به اصل تخییر متوسل می شویم و بر اسساس آن می گوییم : وظیفه ی ما این است که یکی از آن دو را انجام دهیم

استصحاب حکم عقل و استصحاب حکم شرع

1) استصحاب حکم شرع

2) استصحاب حکم عقل

 

** دلیل ومنبع بعضی از احکام شرع است و دلیل و منبع برخی از احکام عقل است .

مثلا دلیل و منبع وجوب وضو شرع است و دلیل و منبع وجوب عدالت عقل است.( به زبان ساده تر شرع حکم صادر کرده که نماز واجب است و عقل حکم صادر کرده که عدالت واجب است).

 استصحاب حکم شرع=>  یعنی حکمی را که توسط شرع صادر شده است استصحاب کنیم.

 استصحاب حکم عقل=>  یعنی حکمی را که توسط عقل صادر شده است استصحاب کنیم.

 

* استصحاب حکم شرع=>  فرد به اینکه دو ساعت پیش وضو داشته یقین داشته باشد ولی اکنون شک کند که هنوز وضو دارد یا نه.

 مثال :

* استصحاب حکم عقل=>  مثلا به اینکه زید دیروز عادل بود وعدالت داشته یقین داشته باشیم و الان شک کنیم که زید عادل است یا نه.