علائم حقيقت و مجاز :

گاهى اتفاق مى افتد كه استعمالات مجازى آنقدر زياد است كه تميز و تشخيص آن از كاربردهاى حقيقى مشكل مى شود . در اينجا لازم می آید ضوابط و ملاكهايى براى تشخيص حقيقت از مجاز وجود داشته باشد .

اصوليين براى اين تميز و تشخيص , ملاكهايى در نظر گرفته اند كه مهمترين آنها عبارتند از : تبادر و صحت سلب .

الف ) تبادر, در اصطلاح اصوليين يعنى سبقت به ذهن . علماى اصول مى گويند براى تشخيص حقيقت از مجاز اولين ملاك تبادر است , يعنى در برخورد با الفاظ و كلمات بايد ديد اولين معنايى كه به ذهن شنونده خطور مى كند چيست ؟

در كتب لغت هم معمول است كه لغت نويس ابتدا معناى حقيقى لغت را در مقابل آن مى نويسد و بعدا برخى از صور استعمال مجازى آنرا مىآورد . لغت نويس براى قرار دادن معنى لفظ , در عرف جستجو مى كند و اولين مورد استعمال را به عنوان معنى حقيقى لغت قرار مى دهد . مثلا مى بيند در عرف كلمه ماه براى ناميدن يكى از اقمار آسمانى با مشخصات معلوم بكار مى رود , پس اين معنى را در مقابل ماه مى نويسد و در مراحل بعدى مى بيند مثلا در مورد معشوقه هاى زيبا هم اين كلمه استعمال مى شود و اينگونه استعمالات و معانى مجازى را قيد مى كند .

پس اولين ضابطه تبادر بود يعنى معنايى كه قبل از همه به ذهن خطور مى كند .

ب ) صحت سلب يا صحت حمل اگر در موردى ترديد كنيم كه آيا استعمال لفظ , حقيقى است يا مجازى ، مى توانيم با مقابله آن لفظ با معنا اين موضوع را تشخيص دهيم . اگر حمل آن لفظ بر آن معنى صحيح و سلب آن باطل بود مى گوئيم استعمال حقيقى است . و اگر بالعكس حمل باطل بود , قهرا سلب صحيح است و مى گوئيم اين استعمال حقيقى نيست . مثلا نمى دانيم كه آيا استعمال كلمه شير در يك مرد قهرمان كشتى , حقيقى است يا مجازى ؟ براى اين منظور چنين عمل مى كنيم , مى گوئيم : آن مرد شجاع شير است , مى بينيم يك چنين قضيه اى كه شير را حمل بر مرد شجاع مى كنيم مأنوس نيست , و نقطه مقابل آن درست و مأنوس خواهد بود , پس شير بر مرد شجاع صحت حمل ندارد و صحت سلب دارد . و مى گوئيم استعمال لفظ شير در مرد شجاع حقيقت نيست بلكه مجاز است

منبع: مباحثی از اصول فقه ، استاد محقق داماد