تعريف خبر متواتر

خبر متواتر

هرگاه كسانى , كه به حسب عادت سازش آنها با هم ممكن نباشد , از امرى محسوس خبر دهند به طورى كه خبرايشان به خوى خود قطع آور باشد و در شنوندگان توليد يقين كند آن خبر را به نام متواتر مى خوانند .

گرچه برخى شماره پنج و برخى ديگر شماره هفت و برخى ديگر چهل و برخى ديگر سيصد و سيزده را براى محقق شدن تواتر معتبر شمرده اند ليكن اين گفته ها گزافه و خالى از اعتبار است زيرا آنچه براى تحقق تواتر , مناط مى باشد آنست كه قطع و يقين پديد آيد خواه شماره خبر دهندگان كم باشد يا بسيار چه ممكن است در موردى بر اثر خبر دادن عده اى كم , يقين به هم رسد و در موردى ديگر با اين كه كسانى بسيار خبر دهند آن يقين حاصل نشود .

ادامه نوشته

مختص ( لفظ مختص در اصول فقه )

مختص لفظی است که فقط بر یک معنا اختصاص دارد

مانند لفظ بنیان گذار جمهوری اسلامی که بر یک نفر ( یعنی امام خمینی - ره - )  دلالت دارد

تخییر بین محذورین

اگر ما بدانیم که یک حکم الزامی داریم ولی نوع الزام را ندانیم، یعنی ندانیم که الزام ما از نوع ترک است ( حرمت ) و یا از نوع انجام است ( وجوب )، در اینجا بر اساس تخییر،مخیر هستیم که یکی را اراده کنیم ( یا وجوب را اراده می کنیم و یا حرمت را )


تعارض قاعده صحت و اصل استصحاب

قاعده صحت يعني در صورتي که عملي از فردي رخ داده و ما ندانيم که اين عمل صحيح است يا باطل ، باید بگوييم عمل او صحيح است ( یعنی اصل بر این است که عمل او را صحیح بدانیم ) 

در تعارض قاعده صحت و اصل استصحاب ،قاعده ي صحت بر استصحاب مقدم است زیرا اصل صحت ،اماره است ولي استصحاب اصل است و اماره بر اصل مقدم است .



سنت ( سنت در اصول فقه = دومین دلیل استنباط احکام )

سنت , دومين منبع استخراج فقه اسلامى است .

كلمه سنت كه جمع آن سنن است , ابتدائا به معنى جهت حركت و مجازا به معنى رسم و عادتى كه از پيشينيان باقى مانده , استعمال شده است .

سنت در اصطلاح فقه و اصول به معنى قول و فعل و تقرير معصوم بكار مى رود . و منشاء و ريشه اصلى اين اصطلاح توصيه ها و دستوراتى است كه رسول الله ( ص ) در مورد متابعت از سنتهاى خود به مسلمانان صادر فرموده است .

سنت بين فقهاى عامه با آنچه كه نزد علماى شيعه متداول است , تفاوت دارد . در نظر عامه , سنت منحصر به فعل و قول و تقرير رسول الله ( ص ) است ولى اماميه مفهوم و دامنه سنت را تعميم دادند و قول و فعل و تقرير ائمه عليهم السلام را نيز از مصاديق سنت دانستند . به عقيده ما شيعيان , سنت عبارت است از قول و فعل و تقرير معصوم . اماميه معتقدند كه ائمه اطهار نه به اين جهت كه از راويان و تابعان مى باشند قول و فعل و تقريرشان حجيت دارد , بلكه بر اين عقيده اند كه ائمه براى بيان احكام خدا منصوبند و فرقشان با رسول الله ( ص ) اين است كه دريافت احكام توسط پيامبر ( ص ) از طريق وحى و در مورد ائمه ( ع ) بصورت الهام انجام مى گرفته است .

 

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

تخییر بین افراد واجب مخیر

تخییر بین افراد واجب مخیر یعنی این که شارع ما را به کاری امر کند و برای امتثال آن کار برای ما چند عمل قرار داده باشد،به این صورت که اگر ما یکی از آن اعمال را انجام دهیم،امر شارع را انجام داده ایم


چگونه اجماع كاشف از قول معصوم است ؟ ( بحث کاشفیت اجماع از سنت در اصول فقه )

چگونه اجماع كاشف از قول معصوم است ؟

گفتيم كه به نظر اماميه اجماع تنها از اين نظر حجت است كه كاشف از قول معصوم باشد , حال ببينيم چگونه اين قطع و يقين حاصل مى شود .

محقق كاظمى در اين زمينه يازده طريق مطرح نموده و معروفترين آنها سه طريق است كه شيخ انصارى در كتاب فرائد الاصول به نقد و بررسى آن موارد پرداخته كه ذيلا باجمال ذكر مى شود :

1 - طريق حسى يا تضمنى:

طريق حسى يا تضمنى كه گاهى از آن به اجماع دخولى نيز تعبير مى شود و منظور اين است كه اتفاق امت بگونه اى حاصل گردد كه بدانيم و مطمئن باشيم كه معصوم نيز در ميان آنان است ( الفصول ج 2 مبحث اجماع  ) ، يا اينكه تحصيل كننده اجماع پس از تتبع و غور و بررسى در اقوال كليه علما به آرايى برخورد كند كه صاحبان آنها برايش شناخته نبوده و به اجمال علم به وجود معصوم بين متفقين براى وى حاصل شود بدون اينكه معصوم شخصا شناخته شود . بديهى است اين طريقه در زمان غيبت معصوم تحقق پذير نيست .

2 - طريق لطفى:

اين طريق مبتنى بر اصل يا قاعده لطف است , كه توسط شيخ طوسى در مباحث كلام مطرح و در مبحث اصول فقه نيز آن مرحوم در كتاب عدة الاصول به آن استناد كرده و اجمالا بدين شرح است :

از آنجا كه خداوند خالق بشر است لزوما بر بندگان خود لطف داشته و ترك لطف از طرف باريتعالى قبيح و دور از شأن خالقيت اوست , كما اينكه ارسال انبياء به منظور هدايت بشر ناشى از همين لطف است , با توجه به اين اصل , چنين نتيجه گرفته مى شود كه هرگاه در بين امت اجماعى بر خلاف حق در شرف تكوين باشد اقتضاى لطف خداوندى بر بندگانش اين است كه توسط معصوم از آن جلوگيرى شده و آنان را به نحو مقتضى به راه راست هدايت نمايد .

البته اصل لطف در مباحث كلام توسط دانشمندان اسلامى مورد خدشه واقع و مردود شناخته شده زيرا هر چند لطف خداوند بر بندگانش مسلم است ولى اين امر ملازمه با حضور دائمى امام در بين امت ندارد , چرا كه غيبت امام ناشى از تقصير و عدم شايستگى امت است , و هرگاه شرايط مهيا شود و شايستگى امت حاصل گردد , امام ظاهر و حاضر خواهد شد .

خواجه نصيرالدين طوسى در كتاب تجريد الاعتقاد ( كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد ص 285 چاپ قم) مى گويد : وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا ؛ يعنى : وجود امام لطف است و دخالت او در امور لطف ديگرى است و غيبت او ناشى از خود ماست .


ادامه نوشته

وضعیت عام بعد از ورود مخصص ( استعمال لفظ عام بعد از تخصیص )

وقتی یک عام داشته باشیم و بعد از آن یک مخصص بیاید و آن را تخصیص بدهد، ما می فهمیم که منظور از عام،همان عام است مگر آن افرادی که تخصیص خورده اند

حال سوال این است که این لفظ عام که دلالتش بر همه ی افرادش است ولی فقط برخی افراد را واقعا شامل می شود ( یعنی همان افرادی که تخصیص نخورده اند )،آیا استعمال ما حقیقی است یا مجازی

چون استعمال حقیقی یعنی ما لفظ را در آ«چه برایش وضع شده استعمال کنیم ولی می بینیم که ما در عام،لفظ را در حالت تخصیص برای آنچه وضع شده به کار نمی بریم،بلکه داریم برای یک سری افراد دیگر ( که تخصیص نخوره اند به کار می بریم )

ساده تر بگویم: لفظ وضع شده برای عام ولی استعمال می شه برای خاص ( آنهایی که تخصیص نخورده اند )

جواب:

بعضی می گویند حقیقت است و برخی می گویند مجاز است و برخی می گویند که اگر مخصص متصل باشد حقیقت و اگر مخصص ما منفصل بود مجاز است

عود ضمیر به تمام افراد عام است یا به آخرین عام

آیا اگر ما یک عام داشته باشیم و بعد از این عام یک مخصص بیاید و این طور باشد که مخصص ما یک " ضمیر " باشد،سوال این است که مخصص به تمام عام های قب از خود می خورد و تمام آنها را تخصیص می دهد یا برخی از آنها را تخصیص می دهد؟

مثال:

خداوند کریم در قران فرموده اند:  وَ الْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ . وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ( آیه 228 سوره مبارکه بقره )

عام در این جا »»»»  وَ الْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ

مخصص در این جا »»»» وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ


در این مثال،عام ( یعنی : وَ الْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ) ، شامل مطلقه رجعيه و مطلقة بائنه مي شود  و خداوند خواسته که این دوسته زنان عده نگه دارند

حال یک مخصص بعد از این عام آمده ( یعنی : وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ ) يعني  شوهرهاي اينها بر ای رجوع کردن به آنها استحقاق بیشتری نسبت به دیگر مردان دارند ( اولویت دارند )

حال سوال ما این است که آیا ضمیر " هن " در  ( بُعُولَتُهُنَّ ) به همه ی زنان مطلقه ( یعنی هم مطلقة رجعيه و هم مطلقة بائنه )  می خورد و یا فقط به مطلقة رجعيه می خورد 

جواب:

مسئله اختلافی است و به نظر ما در این موارد باید به اصول عملیه مراجعه کنیم

مخصص مجمل و مخصص مبین

مخصص در یک تقسیم دو نوع است :

مخصص مجمل و مخصص مبین


الف: مخصص مجمل مخصصی است که معنا و منظور  آن روشن و اضح نیست

ب: مخصص مبین مخصصی است که معنا و منظور آن روشن واضح است