حقيقت عرفي

حقيقت عرفي يعني عرف، لفظی را برای معنایی وضع بکند و ما آن لفظ را در همان معنایی که عرف برایش وضع کرده به کار ببریم

استعمال حقیقی و استعمال مَجازی

استعمال حقیقی: یعنی لفط را در معنایی که برایش وضع کرده اند به کار ببریم ( استعمال لفظ در ما وضع له )

استعمال مَجازی: یعنی لفظ را در غیر ازمعنایی که برایش وضع کرده اند به کار ببریم ( استعمال لفظ درغیرما وضع له)


اشتراک لفظي و اشتراک معنوي

مشترک لفظی =  یک لفظ که چند معنا دارد . مانند لفظ عین

لفظ عين يک لفظ است که چندين معنا دارد . از جمله معاني اش = چشم، چشمه و ...


مشترک معنوی = یک لفظ که یک معنا دارد و آن معنا مصادیق گوناگون دارد . مانند لفظ بیع

لفظ بیع يک لفظ است که يک معنا دارد و آن معنا مصادیق گوناگون دارد. از جمله مصادیق اش = بیع نقد، بیع نسیه و ...


موول

اگر لفظ بر بیش از یک معنا دلالت داشته باشد، طوري که احتمال یکی از معانی ضعیف تر از دیگر معانی باشد، به این معنایی که احتمالش ضعیف تر است موول می گوییم

اقسام وضع لفظ در اصول فقه:

اقسام وضع لفظ در اصول فقه:
                                                          
الف : به اعتبار واضع                                                                                    

1 - تعیینی( تخصیصی )             
2 - تعیّنی ( تخصصی )

ب : به اعتبار استعمال لفظ در معنا     
1 - وضع خاص و موضوع له خاص
2 - وضع عام و موضوع له عام
3 - وضع عام و موضوع له خاص                 
4 - وضع خاص و موضوع له عام

موسس اصول فقه

بين شیعه و سني درباره ي موسس علم اصول فقه اختلاف است

شیعه امام باقر (ع) و امام صادق(ع) را موسس علم اصول فقه مي داند

اهل سنت شافعی را موسس علم اصول فقه مي داند

سنت

سنت
سنت یعنی گفتار، کردار یا تقرير معصوم(علیه السلام).
پس اگر در سخنان رسول اکرم(ص) حکمی بیان شده باشد ( = گفتار معصوم ) و یا ثابت شود که رسول اکرم(ص) عملاً وظیفه‌ی دینی را چگونه انجام می‌داده است ( = کردار معصوم ) و یا محقق شود که دیگران برخی وظایف دینی را در حضور ایشان به گونه‌ای انجام می‌دادند و مورد تأیید و امضای ایشان قرار گرفته است ( = تقرير معصوم )؛ فقیه مي تواند به آن استناد کند.

دلیل

تعریف دلیل:

دلیل چیزی است که از آن حکم شرعی استنباط می‌شود؛ مثل: کتاب و سنت. 

تقسیم دلیل:
1- دلیل اجتهادی: دلیلی که حکم واقعی از آن به دست می‌آید
2- دلیل فقاهتی: دلیلی که حکم ظاهری از آن به دست می‌آید

احکام واقعی و احکام ظاهری

يکي از تقسیماتي که برای حکم شرعی بيان شده است:
1- حکم واقعی: حکمی که از ادله اي مانند قران، سنت، اجماع و .... به دست آورده ايم
2- حکم ظاهری: حکمی است که در هنگام جهل به حکم واقعی از طرف شارع برای مکلف بيان ‌شود
پس اگر مجتهد برای مراجعه به قران، سنت، اجماع و ....  نتواند حکم واقعی آن را به دست آورد، در این صورت با توجه به قواعد و ضوابط مقرر در علم اصول حکم ظاهری مسأله را کشف می‌کند
مثلاً مجتهد ممکن است با توجه به اصل برائت به حرام نبودن تلقیح مصنوعی و استعمال دخانيات فتوا بدهد.

احکام تکلیفیه و احکام وضعیه

يکي از تقسیماتي که برای حکم شرعی بيان شده است:
1 - احکام تکلیفیه: احکامی که مستقیماً به فعل مکلفین تعلق می‌گیرد و وظیفه‌ی فرد را در انجام و عدم انجام آن فعل مشخص می‌نماید
احکام تکلیفیه شامل پنج حکم وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه است
2 - احکام وضعیه: احکامی که به طور مستقیم به فعل تعلق نمی‌گیرد
احکام وضعیه مثل: زوجیت و مالکیت یا مثل ملکیت، نجاست، سببیت، صحت، بطلان، مانعیت و...