حجيت قياس :

 حجيت قياس :

بين شيعه و سني در مورد حجيت قياس اختلاف است. 

1ـ سني ها قياس را حجت مي دانند. 

2ـ شيعيان بعضي از انواع قياس را حجت ميدانند و بعضي را نمي دانند

از دید شیعیان: 

قیاس اولويت : حجت است

قیاس مساوات : حجت نيست

قیاس ادني : حجت نيست

قیاس منصوص العله : حجت است

قیاس مستنبط العله : حجت نيست                 

قیاس جلي : حجت است

قیاس خفي : حجت نيست

مشهورترین کتب حدیث شیعه

مشهورترین کتب حدیث شیعه: 

حدیث در مجموعه‌هایی جمع آوری شده و مشهورترین آنها عبارتند: 

کتاب الکافی، از محمد بن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹).

کتاب من لا یحضره الفقیه، از محمد بن علی بن بابویه قمی، صدوق (م ۳۸۱).

تهذیب الاحکام، از محمد بن حسن طوسی، شیخ الطائفه (م ۴۶۰).

الاستبصار، از محمد بن حسن طوسی،

صحیح و اعم

صحیح و اعم:
وضع الفاظ عبادات و معاملات برای خصوص معنای صحیح آنها یا اعم از صحیح و فاسد؟
در صحیح و اعم این بحث مطرح میگردد که آیا الفاظ عبادات یا معاملات برای خصوص معنای صحیح آنها وضع شده است  یعنی معنایی که همه اجزا و شرایط مأموربه را دارا است، به گونهای که به کار بردن لفظ در معنای ناقص و فاقد اجزا و شرایط، غلط و باطل یا مجازی می باشد  یا آن که برای معنایی اعم از تام الاجزاء و الشرایط و ناقص وضع شده است، که در این صورت، اطلاق الفاظی چون " صلاۀ " و " بیع " بر فرد ناقص نیز بر وجه حقیقت است.
نکته:
ثمره بحث، در صحت تمسک اعمی به اطلاق لفظ در باب عبادات و معاملات و عدم صحت تمسک صحیحی به آن، ظاهر میگردد.

مشتق

مشتق:

مشتق اصولی لفظی است که بر یک ذات به اعتبار اتصاف و تلبس آن به مبدأ اطلاق می شود. مانند: ضارب و قاتل.
امّا مشتق در اصطلاح علم نحو، لفظی است که از لفظ دیگر گرفته شده و حروف اصلی آن را در بر دارد، مانند: اشتقاق ضَرَب از ضَرْب و ضارب از یضرب.
بنابراین، میان مشتق اصولی و مشتق ادبی رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است؛ یعنی در بعضی از الفاظ، هر دو اصطلاح صادق می باشد، مثل: کاتب و ضارب، در برخی از الفاظ، فقط مشتق اصولی صادق است، مثل: زوج و زوجه، و در مواردی هم، فقط مشتق ادبی صادق است، مانند: افعال.
به عقیده اصولیها، اطلاق مشتق بر افراد یا اشیا در حال تلبس به مبدأ اشتقاق، حقیقت است و اطلاق آن بر افراد یا اشیایی که در آینده متلبس میشوند، مجاز است، ولی اطلاق مشتق در حال بر " ما انقضی عنه التلبس " یعنی ذاتی که قبلا تلبس به مبدأ داشته و الآن ندارد، اختلافی است و اکثر اصولیون به مجاز بودن آن اعتقاد دارند.
نکته: نسبت بین مشتق اصولی و نحوی، عموم و خصوص من وجه است؛ برای مثال، زوج و زوجه در اصطلاح اصول مشتق میباشد، ولی در علم نحو، جامد شمرده میشود و یا ضرب و یضرب مشتق نحوی است، ولی مشتق اصولی نیست، اما اسم فاعل و اسم مفعول در هر دو علم، مشتق به شمار می رود.

موضوع علم اصول

موضوع اصول فقه

در این كه موضوع اصول فقه چیست، بین اصولیون اختلاف است که نظرات آنها اشاره می‌كنیم:


الف. موضوع علم اصول ادله چهارگانه یعنی (كتاب، سنت، اجماع و عقل) است

ب. موضوع اصول فقه هر چیزی است که بتوانیم آن را در راه استنباط احکام استفاده کنیم 

ج. موضوع علم اصول ادله اربعه به علاوه ی قیاس است

د. موضوع علم اصول ادله اربعه به علاوه ی قیاس و استحسان است 


اجتهاد مطلق و اجتهاد متجزی

اجتهاد مطلق و اجتهاد متجزی:

اجتهاد مطلق عبارت است از قدرت بر استنباط در همه ابواب فقهی
ولی اجتهاد به نحو تجزّی عبارت است از توانایی بر استنباط در بعضی ابواب فقهی، مانند نماز.

اجتهاد بالقوه و اجتهاد بالفعل

اجتهاد بالقوه و اجتهاد بالفعل:

اجتهاد بالقوّه آن است که مجتهد، ملکه و توانایی استنباط احکام شرعی را دارد، لیکن در عمل، استنباط نکرده و یا موارد استنباطش اندک است، ولی در اجتهاد بالفعل، مجتهد علاوه بر قدرت بر استنباط، در عمل نیز مسائل بسیاری را استنباط کرده است.

مقدمات اجتهاد

مقدمات اجتهاد:

کسی که می خواهد با مراجعه به قرآن و حدیث، احکام شریعت را از آنها استخراج کند باید دارای علومی به عنوان مقدمۀ اجتهاد باشد، از این رو، شناخت علوم عربی و ادبیات عرب - دانش صرف و نحو و لغت عرب- ، تفسیر، علم کلام، علم اصول، فقه، شناخت آیات الاحکام و روایات ، منطق و فلسفه در حد لازم برای استنباط و شناخت حدیث و درایه و رجال، برای مجتهد امری لازم و ضروری است.
البته شناخت اجماع، جستجو در فتاواهای فقهای پیشین و اطلاع از کلیات احکام شرعی و بلکه رد فروع بر اصول نیز میتواند در اجتهاد درست، مؤثر باشد.

استصحاب وجودی

استصحاب وجودی:

استصحاب وجودی عبارت است از اینکه مورد استصحاب  امر وجودی باشد

استصحاب عدمی

استصحاب عدمی:

در حقوق مدنی استصحاب عدمی عبارت است از اینکه مورد استصحاب امر عدمی باشد و در به وجود آمدن آن تردید حاصل شده باشد