جزوه متون فقه استاد شب خیز
دانلود رایگان جزوه متون فقه
استاد شب خیز
ویژه آزمون کارشناسی ارشد و دکتری حقوق
برای دانلود در این قسمت کلیک کنید
دانلود رایگان جزوه متون فقه
استاد شب خیز
ویژه آزمون کارشناسی ارشد و دکتری حقوق
برای دانلود در این قسمت کلیک کنید
1ـ مختص کلی: مختصی که افراد و مصادیقی دارد؛ مانند بیع (در مثال اول)، که چند مصداق دارد، مانند بیع نقد و بیع نسیه.
۲ـ مختص جزئی: مختصی که فقط یک فرد و مصداق دارد؛ مانند حضرت ولیعصر (در مثال دوم)، که فقط یک مصداق دارد؛ و آن عبارت است از امام دوازدهم.
منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، مولفین: آیت الله ایلامی، استاد روحانی ـ انتشارات کتاب آوا
لفظ مختص و لفظ غیرمختص
1ـ مختص: لفظی است که یک معنا دارد.
مثال اول: در قانون مدنی آمده است: بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم.
لفظ بیع مختص است، زیرا یک معنی دارد.
مثال دوم: اصل ۵ قانون اساسی:
در زمان غیبت حضرت ولیعصر ؛ ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و باتقوا است.
لفظ حضرت ولیعصر در این اصل، مختص است زیرا فقط یک معنا دارد و آن عبارت است از امام دوازدهم.
2ـ غیر مختص: لفظی است که بیش از یک معنا دارد.
مثال اول: کلمۀ حقوق غیرمختص است، زیرا چند معنا دارد، مانند حق و حقوق، دستمزد، رشتۀ حقوق.
مثال دوم: کلمۀ عین غیرمختص است، زیرا چند معنا دارد، مانند مثل و مانند، چشم، چشمه، طلا، نقره و ...
منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، مولفین: آیت الله ایلامی، استاد روحانی ـ انتشارات کتاب آوا
لفظ مَنقول و لفظ مُرتجل
1ـ منقول: اگر لفظی معنایی داشته باشد و سپس، معنای جدیدی بگیرد در صورتی که بین معنای قبلی و معنای جدید آن کلمه، شباهت باشد، به آن لفظ، «منقول» میگوییم.
مثال اول: صلاة قبلاً به معنای دعا بوده و بعداً به معنای نماز درآمده است. بین معنای قدیم و جدید لفظ صلاة (بین دعا و نماز)، شباهت وجود دارد؛ لذا میگوییم این لفظ، منقول است.
مثال دوم: کلمۀ صوم قبلاً به معنای خودداری بوده و الآن به معنای روزه (خودداری از خوردن و آشامیدن) در آمده است و بین معنای قدیم و جدید کلمۀ «صوم» شباهت وجود دارد لذا این لفظ، منقول است.
مثال سوم: کلمۀ سفته قبلاً به معنای محکمکاری بوده و الآن به معنای برگهای تجاری در آمده است و بین معنای جدید و معنای قدیم سفته شباهت وجود دارد، زیرا الآن سفته برای محکمکاری گرفته میشود؛ لذا لفظ «سفته» منقول میباشد.
2ـ مرتجل: اگر لفظی معنایی داشته باشد، سپس معنای جدیدی بگیرد، در صورتی که بین معنای قبلی و معنای جدید آن کلمه، شباهتی نباشد، به آن لفظ، «مرتجل» میگوییم.
مثال اول: کلمۀ اجاره قبلاً به معنای آرامش و آسایش بوده؛ و اکنون به معنای عقد اجاره در آمده (بین این دو معنا شباهت و رابطهای نیست)؛ لذا میگوییم، «اجاره»، لفظ مرتجل است.
مثال دوم: کلمۀ شفعه قبلاً به معنای راه و جاده بوده است و الآن به معنای حقی خاص در آمده است و بین معنای قبلی و معنای جدید آن، شباهتی وجود ندارد؛ لذا این لفظ، مرتجل است.
منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، مولفین: آیت الله ایلامی، استاد روحانی ـ انتشارات کتاب آوا
لفظ مُهمل و لفظ مُستعمل
1ـ مستعمل: لفظی است که معنا و مفهوم دارد، مانند قانون مدنی، قانون، اصول فقه، شورای نگهبان، چک، سفته، شرکت، بیع.
2ـ مهمل: لفظی است که معنا و مفهوم ندارد، مانند تنملکتنا، نتظسلنمکق، متناظسبتسا، هخعغسی، صالتنسیبمن.
منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، مولفین: آیت الله ایلامی، استاد روحانی ـ انتشارات کتاب آوا
وضع تعیینی ضمنی
وضع تعیینی ضمنی یعنی واضعی مشخص کلمهای را وضع کند اما آن را تعریف نکند.
مثال: کلمۀ معاون جرم ساختۀ دست قانونگذار است؛ اما در قانون تعریف نشده است، بلکه قانونگذار به ذکر مصادیق معاون جرم پرداخته است:
مثلاً گفته است معاون جرم کسی است که 1ـ وقوع جرم را تسهیل کند. 2ـ دیگری را به ارتکاب جرم ترغیب کند و...
در نتیجه وضع این کلمه از نوع تعیینی ضمنی است.
نکته: یک سری الفاظ هستند که ساختۀ دست پیامبر هستند؛ مانند صلاة (نماز)، زکات، صوم (روزه)، حج و ...
اینگونه کلمات: اولاً چون واضعشان مشخص است، دارای وضع تعیینیاند؛ و ثانیاً چون پیامبر این الفاظ را تعریف نکرده، دارای وضع تعیینی ضمنی هستند.
منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، مولفین: آیت الله ایلامی، استاد روحانی ـ انتشارات کتاب آوا
وضع تعیینی صریح
وضع تعیینی صریح یعنی واضعی مشخص (مثلاً قانونگذار) یک کلمه را وضع کند، همچنین آن را تعریف کند (صریحاً معنای آن را بیان میکند).
مثال اول: ماده 28 قانون آیین دادرسی کیفری:
ضابطان دادگستری مأمورانی هستند که تحت نظارت و تعلیمات دادستان در کشف جرم، حفظ آثار و علائم و جمعآوری ادله وقوع جرم، شناسایی، یافتن و جلوگیری از فرار و مخفی شدن متهم، تحقیقات مقدماتی، ابلاغ اوراق و اجرای تصمیمات قضائی، بهموجب قانون اقدام میکنند.
در این ماده مقنن (واضع مشخص) کلمۀ ضابطین دادگستری را وضع کرده است؛ همچنین آن را تعریف کرده است؛ لذا کلمۀ ضابطین دادگستری دارای وضع تعیینی صریح است.
مثال دوم: ماده ۱۶۴ قانون مدنی:
تعریف اشیای پیدا شده عبارت است از نشر و اعلان برحسب مقررات شرعی به نحوی که بتوان گفت که عادتاً به اطلاع اهالی محل رسیده است.
در این ماده مقنن (واضع مشخص) کلمۀ اشیای پیدا شده را وضع کرده است؛ همچنین آن را تعریف کرده است؛ لذا کلمۀ اشیای پیدا شده دارای وضع تعیینی صریح است.
مثال سوم: ماده ۱۰۰۲ قانون مدنی:
اقامتگاه هر شخصی عبارت از محلی است که شخص در آنجا سکونت داشته و مرکز مهم امور او نیز در آنجا باشد. اگر محل سکونت شخصی غیر از مرکز مهم امور او باشد مرکز امور او اقامتگاه محسوب است. اقامتگاه اشخاص حقوقی مرکز عملیات آنها خواهد بود.
در این ماده مقنن (واضع مشخص) کلمۀ اقامتگاه را وضع کرده است همچنین آن را تعریف کرده است؛ لذا کلمۀ اقامتگاه دارای وضع تعیینی صریح است.
منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، مولفین: آیت الله ایلامی، استاد روحانی ـ انتشارات کتاب آوا
کلیدواژههای وضع تعیّنی
هنگامی که این عبارات را در گزینهای دیدید پاسخ آن سؤال وضع تعیّنی است:
1ـ واضع معین ندارد.
2ـ عرف عام لفظی را برای معنایی قرار داده است.
3ـ کثرت استعمال دارد.
4ـ معنای جدید کلمه، معنای مجازی ثابت است.
منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، مولفین: آیت الله ایلامی، استاد روحانی ـ انتشارات کتاب آوا
کلیدواژههای وضع تعیینی
هنگامی که این عبارات را در گزینهای دیدید پاسخ آن سؤال وضع تعیینی است:
1ـ واضع معین دارد.
2ـ عرف خاص لفظی را برای معنایی قرار داده است.
3ـ کثرت استعمال ندارد.
4ـ معنای جدید کلمه، معنای مجازی ثابت است.
منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، آیت الله ایلامی، استاد روحانی ـ انتشارات کتاب آوا