نمونه هایی از اصالة الاطلاق در قانون مدنی ایران

نمونه هایی از اصالة الاطلاق در قانون مدنی ایران :

مثال یک : ماده 4  قانون مدنی : اثر قانون نسبت به آتيه است و قانون نسبت به ما قبل خود اثر ندارد مگر اينكه در قانون ، مقررات خاصي نسبت به اين موضوع اتخاذ شده باشد. 

حال اکر شک کنیم منظور مقنن از لفظ قانون در این جا ، قانون مدنی است یا مطلق قوانین ؛ می گوییم : بر اساس اصالة الاطلاق، منظور او، تمام قوانین ( مطلق قوانین ) است ؛ مگر قرینه ای بیاید و آن قرینه به ما بگوید که منظور او فقط قانون مدنی است و نه مطلق قوانین 

مثال دوم:  ماده 1175  قانون مدنی: طفل را نمي توان ازابوين و يا از پدر و يا مادري كه حضانت با اوست گرفت مگر در صورت وجود علت قانوني

حال اکر شک کنیم منظور مقنن از لفظ طفل در این جا ، نوع خاصی از طفل است یا همه نوع طفل به نحو مطلق ؛ می گوییم : بر اساس اصالة الاطلاق، منظور او، تمام اطفال( مطلق طفل) است ؛ مگر قرینه ای بیاید و آن قرینه به ما بگوید که منظور او فقط نوع خاصی از طفل است و نه مطلق طفل .

مثال سوم: ماده 1045 قانون مدنی:  نكاح با اقارب نسبي ذيل ممنوع است اگرچه قرابت حاصل از شبهه يا زنا باشد :
ا - نكاح باپدرواجدادوبامادروجدات هرقدركه بالابرود.
2 - نكاح بااولادهرقدركه پائين برود.
3 - نكاح بابرادروخواهرواولادآنهاتاهرقدركه پائين برود.
4 - نكاح باعمات وخالات خودوعمات وخالات پدرومادرواجدادوجدات

حال اکر شک کنیم منظور مقنن از لفظ نکاح در این جا ،  نکاح دایم  است یا مطلق نکاح؛ می گوییم : بر اساس اصالة الاطلاق، منظور او، تمام انواع نکاح ( مطلق نکاح ) است ؛ مگر قرینه ای بیاید و آن قرینه به ما بگوید که منظور او فقط نکاح دایم است و نه نکاح موقت 


* نکته : گاهی اوقات مقنن در قانون ؛ اطلاق را صریحاً بیان نموده است »

مثلاً : ماده 16  قانون مدنی : مطلق اشجار و شاخه هاي آن و نهال و قلمه مادام كه بريده يا كنده نشده است غيرمنقول است . 

تبادر

تبادر یعنی این كه وقتى لفظى بدون قرينه به‌كار برده مى‌شود،يكى از معانى،زودتر از بقيه به‌ذهن شنونده خطور كند

علایم حقیقت

علام حقیقت :

١ .تصريح لغت‌شناسان، ٢ .تبادر، ٣ .صحت حمل و عدم صحت سلب، ۴ .اطراد.

مجاز

اگر لفظ به واسطه مناسبتى،در معنايى غير از معناى موضوع‌له استعمال شود ، مجاز نام دارد

حقیقت

اگر لفظ در همان معناى اصلى و موضوع‌له خود به كار رود،حقيقت نام دارد

وضع

وضع یعنی قرار دادن یک لفظ برای یک معنا  مانند قرار دادن لفظ شیر برای حیوان درنده

وضع را به تعیینی و تعیّنی تقسیم می کنیم .

مشترک لفظی

ر یعنی یک لفظ و چند معنا

مانند لفظ " عین " که به معانی چشم و چشمه و طلا و نقره و ... است

مترادف

مترادف یعنی چند تا لفظ که همگی یک معنا دارند

مانند غلط و اشتباه در ماده‌ ١٢٧٧  ق.م ؛ و شكار و صيد در ماده 680 ق.م.ا

مختص

مختص لفظی است که فقط یک معنا دارد

مانند لفظ " تهران "  که یک لفظ است با یک معنا

متشابه‌

متشابه‌ : مجمل و مأوّل را اصطلاحاً متشابه گویند و در تعریف آن میتوان گفت متشابه کلمه یا کلامی است که معنای آن روشن نباشد و یامعنای روشن آن مقصود گوینده نباشد.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ اصول فقه