حمل مطلق بر مقيد ( مبحث حمل مطلق بر مقيد در اصول فقه )
حمل مطلق بر مقيد :
اگر جمله مطلقى داشته باشيم و جمله مقيد ديگرى بر آن وارد شود , به چه ترتيبى عمل مى شود .
علماى اصول گفته اند هرگاه بين مطلق و مقيد ناسازگارى باشد بگونه اى كه نتوانيم حفظ ظهور هر دو را بنمائيم , بايد دست از ظهور مطلق برداريم و مطلق را حمل بر مقيد نمائيم , اينگونه مطلق و مقيد را متباينين مى نامند .
با توجه به نكته فوق بخوبى روشن است كه اينطور نيست تا به صرف برخورد به مطلق و مقيد جريان حمل مطلق بر مقيد ضرورى باشد , بلكه در جايى چنين عملى انجام مى گيرد كه هيچگونه سازش منطقى بين آنها نتوان برقرار نمود و تنافى صريح احراز گردد . مثلا اگر طبيب در ملاقات نخست به مريض بگويد : ( شير بخور ) ولى دربار دوم بگويد : ( شير پاستوريزه بخور )، در صورتيكه مريض احراز نمايد كه پزشك با در نظر گرفتن بيمارى وى چون تشخيص داده كه شير غير پاستوريزه مضر است لذا چنين دستورى صادر نموده , در اين صورت بايستى حمل مطلق بر مقيد اجرا گردد . اما اگر وجود اين قيد را بيمار چنين احراز نمايد كه پزشك صرفا اولويتى را ملحوظ نظر داشته , لذا در صورتيكه تهيه شير پاستوريزه براى او دشوار باشد و شير غير پاستوريزه را تناول نمايد , مورد بازخواست طبيب قرار نخواهد گرفت , بخلاف صورت اول كه مورد بازخواست طبيب قرار مى گيرد .
دانشمندان علم اصول در رابطه با احراز تنافى گفته اند در اينجا دو حالت قابل تصور است :
1- جمله مطلق و جمله مقيد متفقين هستند , يعنى هم جهت مى باشند , يا هر دو مثبت و يا هر دو منفى مى باشند . در اين مورد حمل مطلق بر مقيد مبتنى بر اين است كه منظور از جمله مقيد , اصرار و تاكيد نباشد كه در اين صورت از شمول اطلاق چيزى كاسته نمى شود . مثلا جمله مطلق به اين صورت آمده است: ( عالم را احترام كنيد ). و جمله مقيد : ( عالم سالمند را احترام كنيد] ), اگر منظور از جمله مقيد تاكيد بر وجه خاصى از جمله مطلق قبلى باشد , يعنى مزيتى براى بعضى از افراد و مصاديق اطلاق قائل شود بگونه اى كه نافى احترام به ديگر علماء نباشد , در اينصورت جمله مقيد جمله مطلق را از اطلاق نمى اندازد . ولى اگر قرينه حاليه و يا مقاليه اى وجود داشته باشد كه از جمله مقيد استنباط نفى ماسواء مدلول جمله مقيد شود , در اين صورت جمله مقيد اطلاق جمله مطلق را محدود مى سازد , يعنى حمل مطلق بر مقيد مى كنيم . در اينجا بايد توجه داشت كه اين مبحث بى رابطه با مبحث منطوق و مفهوم نيست , يعنى اگر از جمله مقيد استنباط مفهوم مخالف شود به اندازه شمول جمله مقيد عمل مى شود و مطلق محدود مى گردد .
2 - جمله مطلق و مقيد متفين نيستند و نافى يكديگرند يعنى از لحاظ نفى و اثبات هماهنگى ندارند . مثلا جمله مطلق ميگويد: ( عالم را احترام كنيد ) و جمله مقيد وارد مى شود و مى گويد : ( عالم فاسق را احترام نكنيد )، در اينجا جمله مقيد نافى جمله مطلق است و دايره اطلاق را محدود مى كند و دانشمندان فاسق از تحت اطلاق خارج مى شوند , فقط وجوب احترام به علماى عادل و غير فاسق باقى مى ماند . اين عمل را در اصطلاح اصول حمل مطلق بر مقيد مى گويند . يعنى با آمدن مقيد , حكم مطلق از اطلاق مى افتد و مكلف به اندازه مقيد حكم را اجرا مى كند .
منبع: مباحثى از اصول فقه، دکتر سيد مصطفي محقق داماد