عام و خاص - عام و خاص در اصول فقه
عموم بر سه قسم است :
عام استغراقى و مجموعى و بدلى . البته , در هر سه قسم , عموم واجد معناى
شمول و سريان است ولى نحوه شمول و سريان در آنها فرق مى كند .
ألف . در
عام استغراقى , شمول و سريان براى هر يك از أفراد به طور استقلال و انفراد
وجود دارد , يعنى در عام استغراقى عموم به عدد تمام أفرادى منحل مى شود كه
سريان و شمول احاطه شان مى كند . اگر افراد مخاطب عام صد نفر باشند , عموم
منحل به صد خطاب مى شود , و اين خطاب براى يك يك افراد به طور مستقل موجود
است . بدين جهت , گفته مى شود كه : در عام استغراقى هر يك از افراد داراى
امتثال مستقل و عصيان مستقل است , به طورى كه اگر بعضى از آنها امتثال كنند
و بعض ديگر عصيان نمايند , براى امتثال كنندگان ثواب وجود دارد و نسبت به
كسانى كه عصيان نموده اند موجبات عقاب فراهم مى گردد , و در نتيجة عقابمى
شوند .
ب . در عام مجموعى , شمول براى أفراد به طور اجتماع است , يعنى
در صورتىمى توان گفت امتثال وجود دارد كه مجموع من حيث المجموع امتثال امر
كردهباشد . بنابراين , اگر گفته شود كه تمام مردم مجتمعا بايد فلان كار را
انجام بدهند , در صورتى كه يك نفر از آنها كار مورد بحث را انجام ندهد ,
عاممجموعى حاصل نمى گردد , زيرا مورد خطاب موجود نشده است . پس , در عام
مجموعى , يك امتثال و يك عصيان وجود دارد . امتثال عبارت از آوردن
تمامىأفراد است و عصيان عبارت است از عدم اتيان ولو عدم اتيان يك فرد .
ج
. در عام بدلى , شمول و سريان به نحو بدلى است , يعنى مكلف در مقامتطبيق
مأموربه در خارج در سعه قرار دارد و مخير به تطبيق مأموربه با هر يك
ازأفراد است . مثلا , وقتى كسى دستور مى دهد كه برايش آب را بياورند و مشخص
نكند چه نوع آبى , در چه نوع ظرفى , و به چه شكلى , دستور گيرنده مخير است
آبرا در ليوان بگذارد , در جام آب بگذارد , آب خيلى خنك باشد يا چنين
نباشد و . . . يعنى مكلف در مقام امتثال مخير است به تطبيق مأموربه با هر
فردى ازأفراد طبيعت كه مورد دستور است . به تعبير ديگر , مكلف در تطبيق صرف
الوجود با هر يك از أفراد طبيعت مخير است . در واقع , وقتى كه به انسان
دستور داده مى شود كه برو و طبيعت فلان چيز را موجود كن , طبيعت به صرف
الوجود موجود مى شود. و صرف الشيئى لاميز فيه و لايتكرر . و به تعبير ديگر
صرف الوجود صرف الشىء وكل صرف شىء باشد , و شخص در تطبيق صرف الوجود مخير
است , يعنى اختيار دارد كه در مقام امتثال صرف الوجود طبيعت را با هر فرد و
با هر خصوصيت و با هر صنفى از أفراد و خصوصيات فردية وأصناف اين طبيعت
تطبيق كند . عام بدلى يعنى على البدل , و در آن همه أفراد در عرض هم على
حد سواء قرار دارند , و ميان خصوصيات فرديه آنها هيچ گونه امتيازى نيست , و
با آوردن هر خصوصيتى طبيعت موجود مى شود
در اينجا بزرگان اشكال كرده اند كه در عام بدلى عموم مستفاد از وضع نيست , بلكه استفاده آن به مقدمات حكمت است .
در
عام بدلى , ما از خارج مى دانيم كه خواست مولا از جعل و تشريع حكم صرف
الوجود طبيعت است و خصوصيات فردية از خواسته وى خارجند . مولا گفته است برو
و طبيعت آب را موجود كن . اتينجا عقل است كه در مقام امتثال به مكلف مى
گويد تو در تطبيق صرف الوجود مخيرى و مى توانى هر خصوصيتى از خصوصيات فرديه
اين طبيعت را كه بخواهى ايجاد كنى . بنابراين , وقتى عقل اين استفاده را
مى كند وضع در كار نيست . اشكالى كه پيش مىآيد آن است كه نمى توان از اين
تعريف كه مقتضى عموم شمول و سريان تنجيزى است در عام بدلى استفاده كرد .
براى
عموم , الفاظى مخصوص هست كه دال بر معناى شمول و سريان است . ادات دال بر
عموم يا بالوضع چنينند و يا بالاطلاق . كل , جميع , تمام , دائما ازأدات
عموم هستند . يك هيئت نيز ممكن است دلالت بر عموم داشته باشد , مثلنكره
واقعه در سياق نفى يا نهى , يا جمع محلى به ألف و لام كه به جنس و يا جمع
دلالت دارد . اين الفاظ يا هيئتهاى جملات , كه دال بر شمول و سريانند , از
طرف واضع براى عموم و شمول وضع گرديده اند . نكته قابل ذكر آن است كه لفظ
كل و يا هر چيزى كه واجد اين معنا يعنى شمول و سريان است بالوضع بر عموم
مدخول خود دلالت دارد . اين شمول و سريان مى تواند براى فرد فرد به طور
مستقل عام استغراقى و يا من حيث المجموع عام مجموعى باشد و تابع مدخول خويش
است و فرق نمى كند كه كل و ما به معناها در عام مجموعى وارد بشود يا در
عام استغراقى . همچنين است نكره واقعة در سياق نفى و نهى و جمع محلى به ألف
و لام و . . . كه در تمام اينها معانى حاصل از ناحيه مدخولات است .
منبع: مقالات اصولى - سيد محمد موسوى بجنوردى