علم اصول فقه، یکی از مهمترین و کاربردی ترین علوم اسلامی به شمار می آید به گونه ای که بدون بهره گیری از قواعد و مسایل آن، استنباط و استخراج احکام شرعی از منابع آن غیر ممکن می باشد.

به گزارش شفقنا، تحقیقی با عنوان «نگاه گذرا به سیر تاریخی علم اصول» در وبلاگ قرآن و عترت منتشر شده که در ادامه ی این تحقیق آمده است: اهمیت فوق العاده ی علم اصول سبب شده است که دانشمندان اسلامی تحقیقات و مطالعات گسترده ای را در رابطه با ابعاد مختلف این علم انجام دهند که یکی از حوزه های مطالعاتی که جدیدا در این زمینه به وجود آمده است مطالعه و تحقیق در باره تاریخ علم اصول است.

مهمترین سوالات که در این حوزه مطالعاتی وجود دارند عبارتند از:

1) بنیانگذار علم اصول کیست؟

2) نخستین کتاب تالیف شده در این رشته توسط چه کسی تدوین شده است؟

3) علم اصول از بدو تاسیس تاکنون چه دوره های را گذارنده و چه فراز و نشیب های را طی نموده است؟

4) مهمترین کتبی که در این زمینه تالیف شده اند، کدامند؟

نوشتار حاضر در صدد است ضمن پاسخ گویی به سوالات فوق، به طور گذرا، تاریخ علم اصول را نیز بررسی نماید.

مطالعه در باره تاریخ علم اصول قدمت چندانی ندارد، به گونه ای که طبق اظهار نظر برخی از تاریخ نگاران اصول، پیدایش رسمی دانشی به نام «تاریخ اصول» بیش از نیم قرن تجاوز نمی کند.[1]

ولی با این حال مهمترین کتبی که در این زمینه تالیف شده است عبارتند از:

1) المعالم الجدیده، تالیف شهید سید محمد باقر صدر؛

2) تاریخ فقه و فقها، تالیف ابوالقاسم گرجی؛

4) دانشنامه اصولیان شیعه، تالیف محمد رضا ضمیری؛

البته برخی از محققین در مقدمه ی برخی از کتب اصولی، به تاریخ علم اصول اشاره گذارا داشته اند که از جمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1)     مقدمه کتاب «العده»، ج 1، ص 55 – 73.

2)     مقدمه کتاب «وقایه الاذهان»، ج 1، ص 7 – 14.

3)     مقدمه کتاب «اصول استنباط»، ص 41  - 44.

1) دوره تاسیس:

1/1) بنیان گذاران علم اصول:

برای پی بردن به زمان پیدایش یک علم و نیز شناخت فرد یا افرادی که در تاسیس آن نقش به سزایی داشته اند، مراجعه به تاریخ امر اجتناب ناپذیر می باشد. بر این اساس برای شناختن پایه گذاران علم اصول نیز باید همین راه را پیمود که با توجه به شواهد تاریخی، می توان از امام باقر و امام صادق(ع) به عنوان موسس علم اصول یاد نمود چرا که این دو امام همام، اندیشه و تفکرات اصولی را ضابطه مند ساخته و قواعد کلی آن را برای شاگردان خویش بیان می کردند.

چنانکه امام صادق (ع) به هشام بن سالم می فرماید:

«إِنَّمَا عَلَيْنَا أَنْ نُلْقِيَ إِلَيْكُمُ‏ الْأُصُولَ وَ عَلَيْكُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا»[2]

علامه سید حسن صدر در این زمینه می نویسد:

«اولین کسی که علم اصول فقه را تاسیس و ابواب و مسایل آن را مطرح نمود، امام باقر و سپس امام صادق(ع) بود. این دو بزرگوار قواعد اصول را به اصحاب شان املا می فرمودند که مجموعه آنها در کتاب «اصول آل الرسول» و «الفصول المهمه فی اصول الائمه» و... گردآوری شده  است.»[3]

شهید صدر نیز در تکمیل این سخن می نویسد:

«بدون شک ریشه های تفکر اصولی در بین اصحاب ائمه (ع) و در دوره امام باقر و امام صادق (ع) شکل گرفته است و شواهد تاریخی همانند احادیثی که در بردارنده برخی از عناصر مشترکه در عملیات استنباط می باشد، گواه بر این مدعاست.»[4]

2/1) تبیین مسایل اصولی در پرتو احادیث:

ذیلا به برخی از احادیثی که در بردارنده ی برخی از قواعد و مسایل علم اصول می باشند اشاره می کنیم:

1/2/1)تعارض ادله:

یکی از مباحث علم اصول، مساله تعارض ادله می باشد و آن عبارت است از دو دلیلی که یکدیگر را تکذیب می کند.[5]

برخی از روایات ناظر به مساله تعارض بوده و شیوه های برون رفت از این وضعیت را بیان نموده است.

به عنوان نمونه زراره از امام باقر (ع) چنین روایت می کند:

«قَالَ سَأَلْتُ الْبَاقِرَ (ع) فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَأْتِي عَنْكُمُ الْخَبَرَانِ أَوِ الْحَدِيثَانِ الْمُتَعَارِضَانِ فَبِأَيِّهِمَا آخُذُ فَقَالَ ع يَا زُرَارَةُ خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَيْنَ أَصْحَابِكَ وَ دَعِ الشَّاذَّ النَّادِرَ فَقُلْتُ يَاسَيِّدِي إِنَّهُمَا مَعاً مَشْهُورَانِ مَرْوِيَّانِ مَأْثُورَانِ عَنْكُمْ فَقَالَ ع خُذْ بِقَوْلِ أَعْدَلِهِمَا عِنْدَكَ وَ أَوْثَقِهِمَا فِي نَفْسِكَ فَقُلْتُ إِنَّهُمَا مَعاً عَدْلَانِ مَرْضِيَّانِ مُوَثَّقَانِ- فَقَالَ انْظُرْ مَا وَافَقَ مِنْهُمَا مَذْهَبَ الْعَامَّةِ فَاتْرُكْهُ وَ خُذْ بِمَا خَالَفَهُمْ قُلْتُ رُبَّمَا كَانَا مُوَافِقَيْنِ لَهُمْ أَوْ مُخَالِفَيْنِ فَكَيْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ إِذَنْ فَخُذْ بِمَا فِيهِ الْحَائِطَةُ لِدِينِكَ وَ اتْرُكْ مَا خَالَفَ الِاحْتِيَاطَ فَقُلْتُ إِنَّهُمَا مَعاً مُوَافِقَانِ لِلِاحْتِيَاطِ أَوْ مُخَالِفَانِ لَهُ فَكَيْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ ع إِذَنْ فَتَخَيَّرْ أَحَدَهُمَا فَتَأْخُذُ بِهِ وَ تَدَعُ الْآخَر.»[6]

2/2/1) حجیت خبر واحد:

بررسی حجیت خبر واحد یکی از مهمترین مسایل علم اصول به شمار می آید به گونه ای که در این علم به ابعاد مختلف خبر واحد پرداخته می شود تا صحت و سقم حجیت آن روشن شود.

در این میان روایات فراوان خبر واحد را تحت شرایط خاصی، حجت می داند به عنوان نمونه حسن بن علی بن یقطین از امام رضا (ع) چنین روایت می کند:

«قُلْتُ لَا أَكَادُ أَصِلُ إِلَيْكَ أَسْأَلُكَ عَنْ كُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي أَ فَيُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي فَقَالَ نَعَمْ.»[7]

3/2/1) استصحاب:

یکی از مباحث مهم در علم اصول، اصول عملیه می باشد، این اصول به منظور برون رفت از حالت شک و حیرت، وضع شده است به این معنا که هرگاه فقیه بنا به دلایلی نتواند از طریق ادله اجتهادی حکم شرعی به دست آورد، با مراجعه به این اصول به صورت موقت وظیفه خویش را به دست می آورد تا در عمل به وظیفه با بن بست مواجه نشود.

یکی از این  اصول، استصحاب می باشد و آن عبارت است از ابقاء ما کان، یعنی بنا را بر حالت قبل از شک گذاشتن، و روایاتی وجود دارند که بر این اصل عملی دلالت می کنند.

به عنوان نمونه امام باقر (ع) در حدیثی به زراره چنین می فرماید:

«لَا تَنْقُضِ الْيَقِينَ أَبَداً بِالشَّكِّ وَ إِنَّمَا تَنْقُضُهُ بِيَقِينٍ آخَرَ»[8]

از مجموعه این روایات و دیگر شواهد تاریخی به وضوح روشن می شود که امام باقر و امام صادق (ع) پایه گذاران علم اصول بوده اند.

2) دوره تدوین و تصنیف:

از آنجایی که تفکرات و اندیشه های اصولی در عصر ائمه و به خصوص در زمان امام باقر و امام صادق (ع) شکل گرفته است لذا به دلیل نوپا بودن مسایل علم اصول، نمی توان انتظار داشت که در همان وهله ی نخست، کتاب مبسوط و جامعی که در بردارنده ی همه مسایل علم اصول باشد، تالیف شده باشد. به همین دلیل، مساله محوری، یکی از مهمترین شاخصه های تالیفات نخستین به شمار می آید به این معنی که در این گونه تالیفات، تنها یک مساله از مسایل علم اصول  مورد بحث و بررسی قرار می گرفته است.

با توجه به نکته فوق، کتاب «الالفاظ و مباحثها» نخستین کتابی است که در زمینه علم اصول، تالیف شده است، و در آن مباحثی پیرامون «الفاظ» که از مهمترین مسایل علم اصول به شمار می آید، مطرح و مورد بحث و بررسی گرفته است. این کتاب در قرن دوم هجری، توسط هشام بن حکم (متوفای 179 هـ.ق.) از شاگردان برجسته امام صادق (ع) به رشته تحریر در آمده است.[9]

با عنایت به مطالب فوق ادعای جلال الدین سیوطی که شافعی را اولین نویسنده در زمینه علم اصول معرفی نموده است ناصواب می باشد زیرا با توجه به شواهد تاریخی هشام بن حکم که قبل از شافعی می زیسته است قبلا در زمینه علم اصول نگارش نموده است.[10]

1/2) ویژگی های این دوره:

1/1/2) مسایل علم اصول قبل از دوره تدوين توأم با مسایل فقهى، بلكه در ضمن آن مسایل مطرح مى‌شد، ولى در اين دوره استقلال خود را به دست آورد.[11]

2/1/2) چون علم اصول در اين دوره مراحل ابتدائى خود را طى مى‌كرد و به علاوه هنوز مسایل فقهى پيچيده و بغرنج مطرح نشده بود، لذا داراى سادگى خاص بود و به دقت ها و موشكافي هاى عصرهاى متأخر دچار نشده بود.[12]

3) دوره اختلاط:

مهمترین شاخصه ی این دوره این است که این دوره به اهل سنت اختصاص دارد همچنین آمیختگی علم اصول با علم کلام، در این دوره روی داده است و متکلمان اهل سنت که بیشتر اهل بحث و جدل بودند، علم اصول را از مسیر اصلی خود که استنتاج احکام فرعی است تا حد زیادی منحرف ساختند. و مسایل اصولی را مجرد از مسایل فرعی، مورد مطالعه قرار می دادند.[13]

با اینکه این دوره به اهل سنت اختصاص دارد و کتابهایی که در این دوره تصنیف شده است غالبا از متکلمان و خصوصا از معتزلیان  است.[14] ولی با این حال علمای شیعه نیز در این دوره کتبی را در مورد پاره ای از مسایل اصولی تدوین نموده اند که برخی از آنها عبارتند از:

1)     کتاب «الخصوص و العموم» تالیف، ابوسهل، اسماعیل بن علی بن اسحاق نوبختی.

2)     کتاب «خبر الواحد و العمل به» تالیف، ابومحمد حسن بن میرزا نوبختی.

3)     کتاب «ابطال القیاس» تالیف، ابومنصور صرام نیشابوری. و...[15]

1/3) ویژگی های این دوره:

1/1/3) در دوره های گذشته، علم اصول برای استنباط احکام شرعی تدوین می شد، ولی در این دوره این علم تا حودی زیادی جنبه عملی خود را از دست داد[16]

2/1/3) در این دوره برخی از مسایل عقلی و کلامی از قبیل: تحسین و تقبیح عقلی، وجوب شکر منعم، تکلیف به محال، عصمت انبیا، و... در مسایل اصولی داخل شد. و با اینکه این مسایل در دوره های بعد به تدریج از علم اصول خارج شد ولی هیچ گاه این علم از تاثیر شدید علوم عقلی و کلامی بیرون نرفت.[17]

4)دوره توسعه و تدوین گسترده و کامل در اصول:

این دوره، با شیخ مفید آغاز می شود و با شیخ طوسی به  اوج خویش می رسد. محققان  این دوره غالبا در بغداد می زیستند و تنها در اواخر این دوره است که شیخ طوسی به نجف هجرت می کند و مکتب اصولی شیعه نیز به آنجا انتقال می یابد.[18]

1/4) مهترین کتب اصولی تالیف شده در این دوره:

1/4/1) التذکره باصول الفقه:

این کتاب، یکی از آثار ماندگار و گرانسنگ اصولی است که توسط شیخ مفید به رشته تحریر در آمده است و توسط شیخ ابوالفتح کراجکی، تحت عنوان «مختصر التذکره باصول الفقه» خلاصه شده است.

مهمترین سرفصل های مطرح شده در این کتاب:

در این کتاب به مهمترین سرفصل های اصولی پرداخته شده است که ذیلا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

یک)تقسیم بندی ادله حکم شرعی: شیخ مفید در این کتاب ادله حکم شرعی را به سه بخش عقل، زبان و نصوص شرعی تقسیم می کند.

دو)اجماع: شیخ مفید، اجماع را به عنوان یکی از ادله احکام شرعی نمی پذیرد وفقط اجماع دخولی را حجت می داند و آن هم در حقیقت، اجماع نیست بلکه کشف از قول معصوم (ع) است.

سه) خبر واحد: شیخ مفید در این کتاب خبر واحد را حجت می دانند مشروط بر اینکه قرینه ای دال بر صدق خبر نیز موجود باشد.

چهار) خبر مرسل: شیخ مفید در این کتاب خبر مرسل را نیز حجت می داند مشرو بر آنکه خبری قوی تر از آن، با آن معارض نباشد.

پنج) ظواهر: شیخ مفید ظواهر کتاب را حجت می داند.[19]

2/4/1) الذریعه الی  اصول الشریعه:

این کتاب توسط فقیه و اصولی نامدار شیعه، سید مرتضی معروف به «علم الهدی» تالیف شده است.

دور نمای کلی کتاب:

این کتاب دارای 14 باب است که هر باب نیز مشتمل بر چندین فصل می باشد. این کتاب از دو جهت حائز اهمیت است:

الف)اولین کتاب کامل در اصول فقه شیعه امامیه است  و به همین جهت می توان، الذریعه را مهمترین و قدیمی ترین منبع اصول فقه شیعه امامیه دانست.

ب) سید مرتضی در این کتاب – چنانکه خود در مقدمه می گوید – مسایل اصول فقه را از مسایل اصول دین جدا کرده، در حالی که در کتاب های قبل از آن، مسایل اصول فقه و اصول دین با یکدیگر خلط می شده است.[20]

3/4/1) عده الاصول:

این کتاب اثر گران بها از شیخ الطائفه، ابوجعفر محمد بن حسن طوسی است. این کتاب در نوع خود بی نظیر است چرا که نگارش آن موجب دگرگونی و پیشرفت فراوان علم اصول گردید به گونه ای که قبل از آن، هیچ کتابی این گونه به بسط، گسترش و تحقیق در مباحث علم اصول نپرداخته است.[21]

دور نمای کلی کتاب:

این کتاب شامل 12 باب است که هر باب با توجه به وسعت بحث، دارای فصل هایی متعدد می باشد. گسترده ترین ابواب این کتاب، باب پنجم است که در ضمن 22 فصل، به مباحث عام و خاص پرداخته است.

شیخ در آغاز هر فصل نظریات فقهای اصولی شیعه و سنی را مطرح کرده و سپس به جواب استدلال ها و ادله پرداخته و با استدلال به قرآن، سنت، قواعد زبان عربی و دلیل عقل، آنها را رد کرده و دیدگاه خویش رااثبات می کند.[22]

2/4) ویژگی های این دوره:

1/2/4) تالیف دوره های کاملی از اصول فقه، نظیر الذریعه، العده و...

2/2/4) تلاش برای جداسازی علم اصول فقه از مباحث کلامی؛

3/2/4) محققان اصولی، در این دوره، در کنار تالیف کتب اصولی در زمینه فقه نیز تالیفات ارزنده ای را انجام دادند به عنوان مثال، سید مرتضی در کنار تالیف الذریعه، «الانتصار» را نوشت.  شیخ طوسی نیز در کنار «العده»، المبسوط را تالیف کرد. [23]

5)دوره رکود:

این دوره، که از وفات شیخ طوسی آغاز و تا عصر ابن ادریس حلی ادامه پیدا کرد. دوره ی رکود استنباط و توقف علم اصول شیعه امامیه است. پس از شیخ طوسی، حدود بیش از یک قرن، اجتهاد شیعه متوقف ماند، ابن ادریس و جماعتی، دانشمندان این عصر را مقلده می نامیدند زیرا همه آنان در فقه از شیخ طوسی پیروی می کردند.[24]

1/5) مهمترین کتب اصولی تالیف شده در این دوره:

به رغم اینکه در دوره، رکود بر جایگاه استنباط، ابتکار و نوآوری سایه افکنده بود ولی با این حال در این دوره نیز شاهد تالیفاتی اصولی هستیم که مهمترین آنها عبارتند از:

یک) التقریب، تالیف حمزه بن عبدالعزیز معروف به سلار.

دو) المصادر، تالیف شیخ سدیدالدین محمود بن علی حمصی رازی.

سه) التبیین و التنقیح فی التحسین و التقبیح، از همان مولف.[25]

2/5) مهمترین ویژگی این دوره:

مقلده بودن مهمترین ویژگی این دوره است به گونه ای که پس از شیخ طوسی، رکودی نسبتا طولانی در اصول و فقه ایجاد شد و محققان پس از شیخ، به اجای ابتکار و نوآوری، مقلدان شیخ طوسی در  اصول و فقه بودند.[26]

6) دوره نهضت مجدد:

این دوره با تلاش های چشمگیر ابن ادریس حلی شروع شد، ایشان با تلاش های خستگی ناپذیر خود، رکود علمیِ که پس از شیخ طوسی به وجود آمده بود را شکست و بار دیگر روزنه ی ابتکار و پیشرفت را در عرصه فقه و اصول ایجاد نمود.

نهضت علمی به وجود آمده توسط ابن دریس، با تلاش های پیگیر و مستمر محققان و نوابغی چون محقق حلی، علامه حلی و دیگران، روند رو به رشد خود را ادامه داد و اینگونه بود که علم اصول و همچنین علم فقه بار دیگر کمال خود را بازیافت.[27]

1/6) مهمترین کتب اصولی تالیف شده در این دوره:

1/1/6) السرائر:

سرائر از جمله مهمترین کتاب های است که در این دوره و توسط ابن ادریس نگارش شده است این کتاب در حقیقت یک کتاب فقهی – اصولی است به گونه ای که در لابلای این کتاب، می توان به آرای اصولی ابن ادریس دست یافت.

2/1/6) معارج الاصول:

این کتاب اثر ارزشمند محقق حلی است، که به مهمترین مباحث اصولی مطرح در آن زمان پرداخته است از قبیل: مبادی تصوری، خطاب و اقسام آن، حقیقت و مجاز، احکام حروف، اوامر و نواهی، عموم و خصوص، مباحث الفاظ، استثناء، مجمل و مبین، اجماع، خبر واحد، تعادل و تراجیح، نسخ، اجتهاد و تقلید، استصحاب و...[28]

این کتاب از ویژگی های فراوان برخوردار می باشد، که طرح نمودن مباحث اصولی به صورت مختصر، از مهمترین شاخصه های آن به شمار می آید. به گونه ای که آقا بزرگ تهرانی در این باره می گوید:

«معارج الاصول متن مختصر فی اصول الفقه للمحقق الحلی، (رحمه الله) هو کسائر تصانیفه مما عکف الاصحاب بالشرح و التعلیق».

کتاب معارج الاصو نوشته محقق حلی است این کتاب متن مختصر در علم اصول فقه است و مانند دیگر تالیفات ایشان، بسیار مورد توجه علمای اصحاب قرار گرفته و شرح ها و حواشی فراوانی بر آن نگاشته شده است.[29]

2/6) ویژگی های این دوره:

1/2/6) روح اجتهاد که از کالبد جامعه دانشمندان شیعه رخت بسته بود، بار دیگر بازگشته و به تدریج تکامل یافت.

2/2/6) علم اصول در این دوره، بیشتر جنبه شرح، تعلیق و تلخیص کتب گذشتگان را پیدا کرد و از صورت تصنیف مستقل خارج شد.

3/2/6) در این دوره، برخی از دانشمندان شیعه، پاره ای از مسایل منطقی را در کتب اصولی خود داخل کردند و همین امر سبب شد که علم اصول علاوه بر علم کلام تحت تاثیر مسایل منطقی نیز قرار گیرد.[30]

7) دوره ضعف:

دوره ضعف علم اصول، با پیدایش نهضت اخبارگری، شروع شد. که محمدامین استرآبادی در راس این نهضت قرار داشت، وی کتاب الفواید المدنیه را در رد مجتهدان نگاشت.[31]

اخباریون با پنداشت غیر واقع بینانه از علم اصول به مخالفت با اصولیون پرداختند آنان معتقد بودند که:

اولا: موسس علم  اصول اهل سنت هستند، اگر در استنباط احکام، قواعد اصولی به کار رود لازم می آید فروع مذهب تحت تاثیر افکار آنان قرار گیرد.

ثانیا: این علم سبب می شود که نصوص مذهب، اهمیت خود را از دست بدهد.

از مطالبی که قبلا بیان گردید ناصواب بودن دلایل اخباریون روشن می شود زیرا قبلا بیان کردیم که اولا: موسس این علم، اهل سنت نیستند. ثانیا: هدف از قواعد اصولی این نیست که در مقابل ادله قطعیه، ادله دیگری برای استنباط تراشیده شود، بلکه هدف این است که به وسیله این قواعد بتوان نیروی استنباط احکام، از کتاب و سنت و احیانا سایر ادله را به دست آورد. بنابراین هیچ یک از اشکالات اخباریون وارد نمی باشد.[32]

1/7) مهمترین کتب اصولی تدوین شده در این دوره:

با وجود اینکه در این دوره با پیدایش تفکر اخباری گری، علم اصول از رونق افتاده و به ضعف گرایید ولی با این حال در این دوره نیز کتاب های متعدد اصولی تدوین شد که برخی از آنها عبارتند  از:

1/1/7) حاشیه معالم، تالیف سید حسین آملی، معروف به سلطان العلما.

2/1/7) وافیه، تالیف فاضل تونی و....[33]

2/7) ویژگی های این دوره:

1/2/7) درگیری و مقابله تفکر اصولی با اندیشه اخباری گری؛

2/2/7) به دلیل نفوذ تکفر اخباری گری و نبود شرایط لازم برای بحث های مستقل اصولی، شرح نویسی و حاشیه نگاری بر کتب پیشیان رواج یافت.[34]

8) دوره تجدید حیات علم اصول و عصر کمال علمی:

رکود و ایستایی نسبی که علم اصول بر اثر تفکرات اخباریون به آن مبتلا شده بود، سرانجام در اواخر قرن دوازدهم، توسط مجاهدت های علمی و خستگی ناپذیر وحید بهبهانی شکسته شد و بدین سان تحول عظیمی در علم اصول به وجود آمد. تا آنجا که تاریخ نگاران علم اصول از این دوره به عنوان «عصر کمال علمی[35]» یاد نموده اند و معتقدند که در این دوره، بر اثر تلاش ها و تحقیقات ارزنده ی وحید بهبهانی فصل جدیدی به روی علم اصول گشوده شده است.[36]

در این دوره، علم  اصول تدریجا به نهایتِ اوج کمال خود رسید، مقایسه کتبی از قبیل رسائل و کفایه با کتب سایر ادوار، به خوبی این حقیقت را آشکار می سازد.[37]

1/8) مهمترین کتب اصولی تالیف شده در این دوره:

این دوره که دوره ی رشد و شکوفایی علم اصول به شمار می آید، بیش از پیش شاهد تالیف کتب اصولی ارزشمند هستیم که ذیلا به برخی از آنها اشاره می شود:

1/1/8) الفواید الحائریه:

این کتاب اثر ارزشمند وحید بهبهانی است، که در آن مباحث اصولی به صورت «فائده» دسته بندی شده است. این کتاب در مجموع به دو بخش کلی تقسیم می شود:

بخش اول) متن فواید: در این بخش مجموعا به 36 فائده پرداخته شده است. که حجیت خبر واحد، تعارض اخبار، جمع میان دو خبر متعارض و... از جمله آنها می باشد.

بخش دوم) الفواید الجدیده: در این بخش مجموعا به 35 فائده اشاره شده است.

2/1/8) فرائد الاصول:

این کتاب یکی از ارزشمندترین کتب اصولی است که توسط شیخ اعظم، مرتضی انصاری تالیف شده است که به آن «رسائل» نیز گفته می شود و وجه تسمیه آن به «رسائل» این است که مشتمل بر پنج بحث اصلی می باشند که عبارتند از: قطع، ظن، برائت، استصحاب، و تعادل و تراجیح.[38]

ویژگی های کتاب فرائد الاصول:

الف) بحث تجری در کتب اصولی مطرح نبوده و تنها در ضمن مباحث فقهی مورد توجه قرار می گرفت ولی شیخ اعظم به دنبال حجیت قطع، به این موضوع پرداخته است. [39]

ب) تاثیر علم  اجمالی در اشتغال و امتثال نیز از تازه های فرائد الاصول است.

ج) در بحث استصحاب، شیخ انصاری علاوه بر مباحث قبلی که در کتب اصولی آمده است در مبحث اساسی مبادی تصوری بحث کرده، علاوه بر آن نسبت استصحاب با سایر ادله را اضافه کرده است این دو مطلب در پژوهش های گذشته به شکل مستقل طرح نشده بود. [40]

د) تبیین رابطه انواع ادله با یکدیگر در استنباط احکام شرعی سهمی به سزا دارد شیخ انصاری با ارائه بحث نوع و جدید، رابطه ادله را با یکدیگر در نگاهی منطقی به چهار قسمت حکومت، ورود، تخصیص و تخصص تقسیم نموده است.[41]

3/1/8) کفایه الاصول:

کفایه الاصول که یک دوره کامل علم اصول فقه می باشد، اثر ماندگار ملا محمد کاظم معروف به آخوند خراسانی است. این کتاب پایان دوره سطح در حوزه های علمیه بوده و موضوعات آن محور درس خارج اصول قرار می گیرد.[42]

آقا بزرگ تهرانی در توصیف این کتاب می نویسد:

«آخوند خراسانی در این کتاب مسایل فلسفی را بیشتر از آنچه مولفین کتاب های رسائل و فصول و یا قوانین مطرح کرده اند. با علم اصول در آمیخته است. امروزه تدریس این کتاب در حوزه علمیه نجف متداول است و از این جهت تاکنون شاگردان ایشان حواشی فراوانی بر این کتاب نگاشته اند.»[43]

2/8) ویژگی های این دوره:

1/2/8)دراین دوره، مخصوصا از زمان شیخ انصاری تاکنون بیش از هر دوره دیگر، تحقیق در باره مسایل اصولی رونق پیدا کرده و کتاب های تحقیقی بسیاری اعم از کتب مستقل و یا شرح و تعلیق بر آثار گذشتگان تالیف شده است.[44]

2/2/8) در این دوره، قسم دیگری از تالیف به نام تقریر نویسی شایع شده که طی آن، طلاب درس استاد را عینا با همان خصوصیاتی که تدریس شده است برای سایر طلاب و دانشجویان تبیین می کنند.[45]

3/2/8) در این دوره، راه ورود و خروج در مطالب و نحوه استدلال برای هر مساله با گذشته تفاوت بسیار پیدا کرده است که این از طریق مقایسه کتب تالیف شده در این دوره با کتب تالیف شده در ادوار گذشته این حقیقت به خوبی روشن و آشکار می شود.[46]

[1] .ر.ک: علیپور، مهدی، درآمدی به تاریخ علم اصول، انتشارات مرکز جهانی علوم  اسلامی، چاپ اول، 1382، ص 35.

[2] . حر عاملی، وسائل الشیعه، موسسه آل البیت، 1409 هـ.ق. ج 27، ص61 - 62.

[3] .صدر، حسن،  تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام، دارالرائد العربی، بی تا، ص 310.

[4] . صدر، محمد باقر، المعالم الجدیده، کتابفروشی النجاح، 1395 هـ.ق. ص 47.

[5] . مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، انتشارات اسماعیلیان، بی تا، ج 2، ص 210.

[6] . مجلسی، بحارالانوار، انتشارات اسلامیه، بی تا، ج 2، ص 245- 246.

[7] . حر عاملی، وسائل الشیعه، موسسه آل البیت، 1409 هـ.ق. ج 27، ص 147.

[8] . شیخ حر عاملی، پیشین، ج 4، ص 312.

[9] . حیدری، علی نقی، اصول الاستنباط، شورای مدیریت حوزه علمیه قم، 1412 هـ.ق. ص 41.

[10] . ر.ک: صدر، حسن، پیشین، ص 310.

[11] . گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، موسسه سمت، چاپ سوم، 1421 هـ.ق. ص 320.

[12] . همان.

[13] . ر.ک: گرجی، ابوالقاسم، پیشین، ص 320 – 321.

[14] . همان، ص 321.

[15] . همان، ص ص 323 – 324.

[16] . همان، ص 324.

[17] . همان، ص 325.

[18] . علیپور، مهدی، درآمدی به تاریخ علوم اصول،  انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1382، ص 91.

[19] . ر.ک: نرم افزار، مکتبه النور اصول الفقه، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.

[20] . همان.

[21] . همان.

[22] .همان.

[23] . علیپور، مهدی، پیشین، ص 131 – 132.

[24] . گرجی، ابوالقاسم، پیشین، ص 330.

[25] . همان.

[26] .ر.ک: علیپور، مهدی، پیشین، ص 132.

[27] .ر.ک: گرجی، ابوالقاسم، پیشین، ص 331.

[28] . نرم افزار مکتبه النور اصول فقه.

[29] . همان.

[30] . گرجی، ابوالقاسم، پیشین، ص 334.

[31] . همان، ص 334.

[32] . همان، ص 334 – 335.

[33] . ر.ک: صدر، محمد باقر، پیشین ص 83.

[34] . علیپور، مهدی، پیشین، ص 271 – 272.

[35] . ر.ک: صدر، محمد باقر، پیشین، ص 88.

[36] . ر.ک: همان، ص 85.

[37] . گرجی، ابوالقاسم، پیشین، ص 339.

[38] .ر.ک: نرم افزار مکتبه النور اصول فقه،

[39] . همان.

[40] . همان.

[41] . همان.

[42] . همان.

[43] . همان، به نقل از: الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 6، ص 186.

[44] . گرجی، ابوالقاسم، پیشین، ص 342.

[45] . همان.

[46] .ر.ک: همان، ص 344.


http://shafaqna.com/persian