اصل اطلاق

طبق اصالت اطلاق هر گاه متکلم لفظ مطلقی را به کار ببرد و ما شک کنیم که منظور متکلم از این لفظ مطلق تمام افراد آن است یا برخی از آنها، می گوییم منظور متکلم تمام افراد آن است ، یعنی متکلم از این لفظ مطلق تمام افراد را اراده کرده نه برخی از آنها را

 مثلا خداوند در سوره بقره آیه 275 می فرمایند : أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَواْ " خداوند معامله را حلال و ربا را حرام کرده است " . لفظ بیع لفظی مطلق است . حال ما شک کنیم که منظور متکلم تمام بیع هاست یا یرخی از آنها(مثلا بیع نقد و نسیه و ... )، می گوییم اصل بر این است که متکلم تمام بیع ها را اراده کرده و قیدی در اینجا وجود ندارد

اصل ظهور ( اصالت ظهور در اصول فقه )

اصل ظهور :

بنابراين اصل , منظور گوينده بايد از ظاهر عبارت فهميده شود . زيرا شارع و قانونگزار نيز طبق عرف متداول مردم و جامعه سخن مى گويد , و انتظار اين است كه منظور و مقصودشان از ظاهر كلمات و جملاتى كه استعمال كرده اند فهميده شود .

بين اصل ظهور و اصل عدم تقدير ظاهرا شباهت وجود دارد , ولى بايد در نظر داشت كه در اصل عدم تقدير بحث اين است كه آيا كلمه يا جمله اى افتاده است يا نه ؟ و حال آنكه در اصل ظهور بحث در اين است كه آيا منظور گوينده همان است كه از ظاهر جمله يا كلمه استفاده مى شود يا منظور ديگرى است ؟

علماى اصول براى اصل ظهور اهميت زيادى قائلند . بطورى كه معتقدند اصول ديگر از قبيل اصالة العموم و اصالة الاطلاق و اصالة الحقيقه و غيره همه به اين اصل بر مى گردند , و در واقع وجوه مختلف همين اصل مى باشد .


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

حجيت اصول لفظيه ( ملاك اعتبار و حجيت اصول لفظيه )

حجيت اصول لفظيه :

ملاك اعتبار و حجيت اصول لفظيه, چيست ؟

ملاك اعتبار و حجيت اصول لفظيه , همانا بناء عقلاء است . به اين ترتيب كه مى دانيم خردمندان محاورت و مكالمات روز مره خويش را بر اساس چنين اصولى استوار كرده اند . آنان هميشه در گفتگوهاى خود بنا را بر آن قرار مى دهند كه احتمال خلاف ظاهر لفظ را توجهى ننمايند . هم چنانكه احتمال اين كه شايد گوينده از آوردن قرينه غفلت نموده و يا خطا كرده باشد و يا كلام را از روى مزاح بر لب جارى نموده باشد , هيچگاه آنان را از استفاده و افاده باز نمى دارد و احتمال تخصيص و تقييد و تقدير , موجب دست برداشتن آنان از ظواهر الفاظ نمى گردد


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

اصل عدم تقدير ( اصالت عدم تقدیر در اصول فقه )

اصل عدم تقدير :

بنابراين اصل , فرض اين است كه شارع و قانونگزار آنچه را كه منظورشان است بيان و ظاهر مى كنند , به گونه اى كه شنونده از استماع و رؤيت كلام پى به مقصود مى برد . حال اگر ترديد حاصل شود كه ممكن است كلمه يا جمله اى مخفى يا به اصطلاح در تقدير باشد , براى گيرنده دستور يا به اصطلاح مكلف چه چاره اى باقى مى ماند ؟

علماى اصول در اين مقام مى گويند : بنابر اصل عدم تقدير , اصل اين است كه شارع منظورش را در قالب الفاظ بيان مى كند . پس اگر از ظاهر و بيان جمله و كلمه استفاده بيشترى نشود , شنونده بايد به آنچه بيان شده و ظاهر گرديده اكتفا كند . و نمى توان او را در قبال عدم اجراى دستور و حكمى كه مقدور بوده و در منطوق حكم بيان نشده , مؤاخذه كرد


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

اصالت اطلاق ( اصل اطلاق در اصول فقه )

اصالة الاطلاق:

قبل از توضيح اين اصل لازم است در مورد دو كلمه اطلاق و تقييد كه مكررا در اين گفتارها خواهد آمد , توضيحى داده شود :

اطلاق از ريشه طلق است يعنى آزادى و رهايى , در مقابل آن تقييد از ريشه قيد است يعنى گرفتارى و دربند بودن .

منظور از اصل اطلاق اين است كه هر گاه لفظى بدون قيد و وصف محدود كننده استعمال شود , آيا شنونده موظف است آن را به صورت مطلق بكار بندد ؟ يا در صورت ترديد بايد طور ديگرى عمل كند و عمل به اطلاق را ترك گويد ؟ اصوليين در اينجا مى گويند : اصل بر اين است كه به صورت مطلق عمل شود , مگر اينكه گوينده قيد و وصفى بياورد كه دايره شمول مطلق را بگونه اى محدود و مقيد سازد . مثلا خداوند فرموده است :  احل الله البيع ، چون هيچ قيد و وصف محدود كننده اى در كلام خدا نيست , شنونده حق ندارد اين حكم خدا را ناظر به موارد خاصى كند و مواردى از بيع را از شمول حكم خارج نمايد . بنابراين حكم انواع بيع از قبيل نقد و نسيه و غيره تحت اين حكم قرار مى گيرند .

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

اصل حقيقت ( اصل حقیقت در اصول فقه )

اصل حقيقت :

هر گاه در كلام , لفظى وجود داشته باشد كه آن لفظ داراى يك معناى حقيقى و يك معناى مجازى باشد كه شنونده به هر دو واقف , و حتى براى او مشخص باشد كه آن لفظ در كداميك از آن دو معنى حقيقتا و كداميك مجازا استعمال مى گردد , ولى ترديدى كه براى شنونده به وجود آمده از اين نظر است كه هر چه مى نگرد قرينه اى كه دال بر معناى مجازى باشد مشاهده نمى كند , و در عين حال احتمال مى دهد كه چنين قرينه اى از ناحيه گوينده صادر شده ولى به او واصل نگشته است , در اينجا شنونده چه بايد بكند ؟ اصوليين گفته اند : اين مورد جاى اجراى اصل حقيقت است يعنى اصل اين است كه كلام بر معناى حقيقى حمل شود , تا آنكه قرينه اى كه قدرت انصراف كلام را از معناى حقيقى بسوى معناى مجازى داشته باشد , يافت گردد .

اين اصل , حجت است , يعنى متكلم كه قرينه روشنى دال بر معناى مجازى اقامه نكرده است حق ندارد شنونده را در چنين عملى مؤاخذه نمايد و بالعكس در صورتيكه شنونده بدون دريافت قرينه , كلام را بر معناى مجازى حمل كند متكلم مى تواند او را بر چنين عملى بازخواست نمايد . و براى طرفين اصل حقيقت كه از اصول لفظيه عقلائى است دليل مؤاخذه و بازخواست مى باشد .


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

اصول لفظيه  ( اصول لفظی در اصول فقه و اقسام اصول لفظی )

اصول لفظيه :

هر گاه لفظى را گوينده استعمال نمايد كه آن لفظ يك معنى حقيقى و اوليه داشته باشد و نيز داراى معانى ديگرى باشد كه مجازى و ثانوى آن لفظ محسوب گردد , اگر شنونده در مقام استفاده مردد شود و نداند كه مراد متكلم كدامين معناى لفظ است , آيا معناى اوليه يعنى همان معنايى كه اصالتا براى آن وضع شده و معناى حقيقى آن لفظ محسوب مى گردد منظور نظر است ؟ يا آنكه گوينده از لفظى كه استعمال كرده معناى ثانوى و مجازى را منظور نموده است ؟ در اينگونه مواقع اصوليين يك سلسله قواعدى تحت عنوان اصول لفظى مقرر داشته اند كه شنونده با اجراى آن اصول , بر حسب مورد به مقتضاى آن عمل نموده و بدينوسيله از ترديد بيرون می آید. پس با توجه به گفته فوق , اصول لفظيه را چنين بايد تعريف كرد :

اصول لفظيه اصولى هستند كه براى اثبات مراد متكلم از لفظ بكار مى روند .

مهمترين اين اصول عبارتند از : اصل حقيقت , اصل عموم , اصل اطلاق , اصل عدم تقدير و اصل ظهور .


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

اصل عموم ( اصل عموم در اصول فقه )

اصالة العموم :

هر گاه لفظى بصورت عموم استعمال شده باشد , مثلا گوينده گفته است :همه دانشمندان را احترام كنيد. اگر ترديد حاصل شود كه منظور گوينده تمام دانشمندان قطع نظر از مليت و نوع تخصص آنها است يا دسته و گروه خاصى از دانشمندان مثلا فقهاء را مد نظر دارد , بنابر اصل عموم , قبل از اينكه قرينه روشنى اقامه شود , شنونده بايد كليه دانشمندان را بدون استثناء احترام كند . و گوينده حق ندارد بدون ذكر قرينه كه باعث خروج دسته اى از تحت اين عام شود شنونده را كه به عام عمل كرده مؤاخذه نمايد . اين را علماى اصول مى گويند : اصالة العموم .

اين اصل در اصول فقه و همچنين حقوق , داراى اهميت بسيار زيادى مى باشد . زيرا بسيارى از احكام شرعيه در قالب عموم صادر گرديده , و در قوانين نيز استعمال فراوانى دارد . مثلا ماده 20 قانون مدنى مقرر مى دارد[ كليه ديون . . . از حيث صلاحيت محاكم در حكم منقول است] در اينجا نظر قانونگزار وسعت و شمول است , و مى خواهد حكم را به كليه مصاديق ديون سرايت دهد .

در عربى الفاظ كل و كلما و نظاير آن و در فارسى تمام , همه و هر و مانند آنها از علامات استعمال كلمات در حالت عموم است .


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد