عناصر استصحاب ( شرایط استصحاب ) یا ( ارکان استصحاب )

در مورد استصحاب اشاره نمودیم که؛ استصحاب یعنی این که در مورد چیزی قبلاً یقین داشته باشیم و اکنون ( در زمان حال ) نسبت به آن شک کنیم

( چه به وجود چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و اکنون برای ما در مورد آن شک ایجاد شود و چه به عدم چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و اکنون برای ما در مورد آن شک ایجاد شود )


استصحاب عناصری دارد:

یعنی وقتی بخواهیم استصحاب کنیم، باید شرایطی باشد: 

الف: وجود یقین سابق: یعنی ما باید در مورد چیزی که می خواهیم استصحاب کنیم، در مورد وجود یا عدمش در زمان قدیم یقین داشته باشیم

ب: وجود شک جدید ( شک لاحق ) : یعنی ما باید در مورد چیزی که می خواهیم استصحاب کنیم، در مورد وجود یا عدمش در زمان حال شک داشته باشیم

ج: تفاوت زمان متیقن و مشکوک : یعنی زمان شک و یقین ما با هم متفاوت باشد 

د: تقدم زمان مشکوک بر متیقن: شک برای زمان حال باید باشد و یقین برای زمان گذشته

ه: وحدت متیقین و مشکوک: یعنی آن چیزی که می خواهیم استصحاب کنیم، و در موردش شک لاحق و یقین سابق داریم باید یک چیز واحد باشد

و: وحدت زمان شک و قدیم: یعنی همین الان شما به یک دفعه هم شک جدید برایت ایجاد شوی و از طرف دیگر همین الان نسبت به قدیم یقین داشته باشی ( ساده تر بگویم : همین الان در مورد زمان قدیم یقین داری و همین الان در مورد زمان حال شک می کنی )

اصل استصحاب

یکی از اصول عملیه اصل استصحاب می باشد . ریشه ی کلمه ی استصحاب، لفظ " صحب " به معنای " همراهی " می باشد 

استصحاب چیست؟

اصل استصحاب یعنی این که اگر در مورد یک چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و در زمان حال نسبت به آن چیز شک داشته باشیم، باید بر اساس آن یقین سابق خود عمل کنیم

مثلا اگر یقین داشته باشیم که قبلا وضو داشته بودیم و الان شک کنیم که آیا هنوز هم وضو داریمن یا نه، با اصل استصحاب مراجعه می کنیم و بر اساس آن می گوییم : ( بر اساس یقین سابق هنوز هم وضو داریم ) و به شک جدید اعتنایی نمی کنیم

قضات دادگاه ها از اصل استصحاب در صدور رای بسیار استفاده می کنند . آنها هر وقت دلیلی در مورد پرونده ای نداشته باشند تل بر اساس آن جکم صادر کنند ، به اصل استصحاب رجوع می کنند و بر اساس آن حکم می کنند

اکنون یک سوال در ذهن شما پیش می اید و این است که ، اگر قاضی به استصحاب رجوع کند ممکن است اشتباه هم بکند؟ بله . این سخن شما کاملا صحیح است ولی دیگر راهی برای او وجود ندارد و نمی تواند پرونده را معطل بگذارد.

ادامه نوشته

استصحاب

استصحاب یکی از اصول عملیه است

اگر شما نسبت به یک چیز در زمان قدیم یقین داشته باشی و اکنون در مورد آن چیز شک پیدا کنی، آیا باید به یقین سابق خودت عمل بکنی یا به شک جدیدت ؟

مثلا یقین داشتی که قبلا وضو داشتی و الان شک می کنی که هنوز هم وضو داری یا نه ؟

در این جا :

اولا ) شما یقین داری که قبلا وض داشتی  »»»»»»»  یقین سابق

ثانیا) الان شک داری که هنوز هم وضو داری یا خیر »»»»»»» شک جدید

سوال ما این بود که شما در اینجا باید بر اساس یقین سابق خودت عمل بکنی یا بر اساس شک جدیدت؟

جواب »»»»»»» بر اساس اصل استصحاب، باید بر اساس یقین سابق عمل بکنب و نه بر اساس شک جدیدت

اقسام اصول عملی  ( اقسام اصول عملیه )

اقسام اصول عملیه:

اصول عملیه چهار مورد هستند:

استصحاب،احتیاط، برائت،تخییر

تخییر بین دو دلیل متعارض ( تخییر بین متعارضین )

اگر دو دلیل داشته باشیم که مقنن آنها را طوری وضع نموده باشد که در مقام تشریع با هم تعارض داشته باشند:

عده ای گفته اند هر دو ساقط می شوند ( الدلیلان اذا تعارضا تساقطا ) ، و عده ای هم گفته اند باید به اهم عمل کنیم و مهم را ترک کنیم و در صورتی که اهم و مهم نباشند،جای تخییر است

استصحاب حکم عقل و استصحاب حکم شرع

1) استصحاب حکم شرع

2) استصحاب حکم عقل

 

** دلیل ومنبع بعضی از احکام شرع است و دلیل و منبع برخی از احکام عقل است .

مثلا دلیل و منبع وجوب وضو شرع است و دلیل و منبع وجوب عدالت عقل است.( به زبان ساده تر شرع حکم صادر کرده که نماز واجب است و عقل حکم صادر کرده که عدالت واجب است).

 استصحاب حکم شرع=>  یعنی حکمی را که توسط شرع صادر شده است استصحاب کنیم.

 استصحاب حکم عقل=>  یعنی حکمی را که توسط عقل صادر شده است استصحاب کنیم.

 

* استصحاب حکم شرع=>  فرد به اینکه دو ساعت پیش وضو داشته یقین داشته باشد ولی اکنون شک کند که هنوز وضو دارد یا نه.

 مثال :

* استصحاب حکم عقل=>  مثلا به اینکه زید دیروز عادل بود وعدالت داشته یقین داشته باشیم و الان شک کنیم که زید عادل است یا نه.

 

استصحاب وجودی و  استصحاب عدمی

استصحاب وجودی =>  یعنی به وجود چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و اکنون به وجود وبقای ان شک کنیم.

 استصحاب عدمی =>   یعنی به عدم و نبودن چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و اکنون به وجود ان شک کنیم.

 

 

 

                                                                                                                                                                  

 

* استصحاب وجودی=> مثلا یقین داشته باشیم که دو ساعت قبل وضو داشتیم ولی الان شک کنیم که هنوز وضو داریم یا نه.

 

 مثال  : 

       

* استصحاب عدمی=> مثلا یقین داشته باشیم که دو ساعت قبل وضو نداشتیم ولی الان شک داریم که وضو گرفتیم یانه .

استصحاب حکمی و استصحاب موضوعی

1) استصحاب حکمی

2) استصحاب موضوعی

 استصحاب حکمی  => یعنی حکم قضیه ای در زمان قدیم برای ما مسلم بوده ولی اکنون برای ما شک ایجاد می شود که هنوز ان حکم جاری است یا نه.

 استصحاب موضوعی=> یعنی موضوع قضیه ای در زمان قدیم برای ما مسلم بوده ولی اکنون برای ما شک ایجاد می شود که هنوز وجود دارد یانه.

 

*استصحاب حکمی=> مثلا فرد یقین دارد که قبلا امر به معروف ونهی از منکر واجب بوده اما الان شک دارد که هنوزهم واجب است یا خیر.پس استصحاب جاری می کنیم که واجب است.                                                                                                  

مثال:

*استصحاب موضوعی=> مثلا یقین داریم که دو ساعت قبل وضو داشتیم ولی اکنون شک می کنیم که هنوز وضو داریم یانه. لذا طبق اصل استصحاب به شک لاحق اعتنا نمی کنیم و بر اساس یقین سابق عمل می کنیم و می گوییم فرد وضو دارد.

 

شک در مقتضی، شک در رافع ، شک در رافعیت موجود

شک در مقتضی

 شک در مقتضی : یعنی شک در قابلیت بقاء.

 به این مثال ها دقت کنید:

1) اگر ما یقین داشته باشیم که زید دیروز حیوانی داشت و امروز شک کنیم که حیوان هنوز زنده است یا نه ( یعنی شک کنیم که حیوان هنوز باقی است یا نه

2) اگریقین داشته باشیم که چراغ دیروز روشن بود و امروز شک کنیم که شاید نفت چراغ تمام شده وچراغ خاموش شده است.یا هنوز چراغ نفت دارد و روشن است.

 اگر دقت کنید در هر دو مثال بالا,شک ما در بقاء (زنده بودن و وجود داشتن)است.

 معنی شک در مقتضی هم همین است ( شک در قابلیت بقاء ).

 

شک در وجود رافع

شک در وجود رافع :یعنی شک در وجود چیزی که قضیه را از بین می برد.

 

مثال 1 )

اگر ما یقین داشته باشیم که زید دیروز حیوانی داشته و امروز شک کنیم که ایا حیوان سم خورده و مرده یا خیر.

در این مثال سم رافع است , زیرا چیزی است که باعث مرگ حیوان می شود.

 

نتیجه=>  در اینجا ما در مقتضی شک نداریم (یعنی شک نداریم که ایا حیوان قابلیت بقاء دارد یا نه و یقین داریم که حیوان قابلیت بقاء و زنده بودن را دارد) ولی شک داریم که ایا رافعی امده و انرا از بین برده یا نه.

 

مثال 2 )

ما یقین داریم که چراغ دیروز روشن بود و امروز هم یقین داریم که چراغ نفت کافی دارد و مطمئنا روشن می ماند (یعنی یقین داریم که قابلیت بقاء رادارد, لذا شک در مقتضی نداریم)اما شک می کنیم که ایا رافعی (حادثه ای ) به وجود امده و چراغ را خاموش کرده (مثلا شک می کنیم که سارقی امده وچراغ را خاموش کرده است).

در اینجا شک ما در وجود رافع است.

 

* سم رافع است برای حیات حیوان.

* سارق رافع است برای روشن بودن چراغ.

 

مثال 3 )

طلاق رافع عقد نکاح است .حال اگر ما در وقوع طلاق (رافع) شک کنیم که ایا بین زن و شوهری که یقین داریم سابقاً باهم زندگی می کرده اند,طلاق صورت گرفته یا نه. در اینجا( شک در وجودرافع)اصل استصحاب را جاری می کنیم و می گوییم باید به یقین سابق عمل کنیم و نه به شک لاحق. لذا حکم می کنیم که زن و شوهر هنوز در حال زندگی مشترک باهم هستندو طلاق بین انها رخ نداده است.

 

شک در رافعیت موجود

 

شک در رافعیت موجود: یعنی زمانی که شک در مقتضی نداریم و نیز شک در وجود رافع نداریم ولی شک در تآثیر رافع داریم ( یعنی

 شک داریم که رافع موءثر واقع شده یا خیر).

 مثال 1 )

ما یقین داریم که دیروز حیوان زنده بود و امروز هم یقین داریم که حیوان هنوز زنده است (یعنی شک در مقتضی نداریم) و نیز یقین داشته باشیم که حیوان سم (رافع ) راخورده است( یعنی شک در وجود رافع هم نداشته باشیم و مطمئن باشیم که رافع(سم)وجود دارد و حیوان انرا خورده) اما شک داشته باشیم سمی را که حیوان خورده موثر واقع می شود یا نه(حیوان را می کشد یا نه).

                                                                                                                                                                 

مثال 2)

مایقین داریم که چراغ قبلا نفت داشته و روشن بوده و الان هم نفت دارد(پس شک در مقتضی نداریم) .همچنین یقین داریم که بادی وزیده است(یعنی رافع وجود دارد).حال شک می کنیم که این باد(رافع)ایا بر روی چراغ تآثیر گذاشته و انرا خاموش کرده یا نه؟

 

مثال 3 )

همانطور که میدانید,طلاق مانع رافع است برای عقد نکاح.حال فرض کنید که ما یقین داریم که بین زن و شوهری طلاق رخ داده (یعنی شک در وجود رافع نداریم و یقین به وجود رافع داریم)ولی اکنون شک داریم که طلاق(رافع) بطور موثر واقع شده یانه.به بیان دیگر شک داریم که طلاق بنحو صحیح واقع شده که موثر باشد یاخیر.{مثلا یکی از شرائط صحت طلاق,حضور دو شاهداستواگر دو شاهد نباشد,طلاق صحیح نیست}.                                                                                                                              

 

نتیجه بحث انکه  :

                   

در => * شک در مقتضی  / استصحاب جاری نمی شود.     

در =>  * شک در وجود رافع /استصحاب جاری می شود.

در =>  * شک در رافعیت موجود /استصحاب جاری نمی شود. 


استصحاب کلی و استصحاب جزیی

استصحاب جزئی : اگر مورد استصحاب , فرد مشخص و معینی باشد (مانند زید,بکر,عمر و ...).

مثال  :  یقین داریم که زید(جزئی)دیروز زنده بودو امروز در زنده بودن او شک می کنیم.

 

استصحاب کلی : اگر مورد استصحاب, مفهومی کلی باشد(دارای افراد متعددی باشد مانند انسان).

مثال :  یقین داریم که انسانی (کلی) دیروز زنده بود و امروز شک داریم که هنوز زنده است یانه.

 

به این مثال ها توجه کنید:

*استصحا ب درامور جزئی: یقین داریم که زیددیروز زنده بود و الان نمی دانییم که هنوز زنده است یا نه( استصحاب می کنیم و می گوییم زید هنوز زنده است).

*استصحاب در امور کلی : یقین داریم انسانی دیروز زنده بودو نمی دانیم هنوز زنده است یا نه(استصحاب می کنیم و می گوییم هنوز هم زنده است).