مشهورترین کتب حدیث شیعه

مشهورترین کتب حدیث شیعه: 

حدیث در مجموعه‌هایی جمع آوری شده و مشهورترین آنها عبارتند: 

کتاب الکافی، از محمد بن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹).

کتاب من لا یحضره الفقیه، از محمد بن علی بن بابویه قمی، صدوق (م ۳۸۱).

تهذیب الاحکام، از محمد بن حسن طوسی، شیخ الطائفه (م ۴۶۰).

الاستبصار، از محمد بن حسن طوسی،

اجتهاد مطلق و اجتهاد متجزی

اجتهاد مطلق و اجتهاد متجزی:

اجتهاد مطلق عبارت است از قدرت بر استنباط در همه ابواب فقهی
ولی اجتهاد به نحو تجزّی عبارت است از توانایی بر استنباط در بعضی ابواب فقهی، مانند نماز.

فور و تراخی

فور و تراخی:

فور یعنی انجام مأمور به دستور، بلافاصله پس از صدور از جانب آمر و تراخی انجام فعل مؤخر - با تأخیر - از دستور.
در دلالت صیغه ی امر بر فور یا تراخی بین اصولیین اختلف نظر وجود دارد.
نتیجه: صیغۀ امر بر هیچ یک از فور و تراخی دلالت ندارد. ولی به حکم عقل سرعت در انجام مأموربه مورد تأیید و تحسین است.

حقیقت عرفیه

حقیقت عرفیه

به لفظی که نزد عرف برای معنایی خاص وضع شده باشد حقیقت عرفی میگویند، مانند الفاظ علوم و صنایع که در عرف خود اصطلاحات متناسب با حرفه خود را به کار می برند. مانند ریاضی دانان و پزشکان

احتیاط شرعی

احتیاط شرعی
احتیاط شرعی عبارت است از حکم شارع به لزوم انجام همه محتملات تکلیف یا اجتناب از همه آن‌ها در موارد امکان احتیاط هنگام شک و عدم دستیابی به واقع.

طریقه نقل اجماع

طریقه نقل اجماع
این طریقه شایع‌تر و آسانتر است و چنین است که مجتهدی که در صدد بررسی مسئله یا مسائلی است؛ به وجود اجماع به وسیله علمای دیگر که موثق و عادل باشند مطلع شود و آن را برای دیگران نقل می کند. چنین اجماعی را اجماع منقول گویند.

سنت

سنت:
یکی از ادله استنباط احکام و حقوق سنت است.
سنّت‏ در لغت عبارت است از روشی که مردم از آن پیروی کنند و برای آنان به صورت عادت درآمده باشد، چه نیکو و چه ناپسند. این معنا را علامه فیروزآبادی در کتاب قاموس المحیط، و اسماعیل بن حماد جوهری در کتاب صحاح اللغة، و ابن اثیر در نهایة، آورده‏اند. همین معنا را علامه محمد بن علی جرجانی در کتاب التعریفات برای سنّت بیان کرده و گفته است: واژه سنت در لغت به معنای راه و روش است، خواه این راه و روش؛ راه و روشی نیک باشد یا ناپسند.
سنت در اصطلاح فقها در مقابل بدعت قرار دارد. بدعت یعنی هر حکمی که با اصول شریعت ناسازگار بوده و بدون حجت شرعی اظهار شده باشد؛ ولی سنت عبارت است از حکمی که به اصول شریعت و حجت شرعی مستند باشد.

اصولیون و اخباریون

اخباری ها و اصولی ها دو گروه از شیعه اثنا عشرى هستند که در فهم احکام شرعی دارای دو سبک و روش متفاوت می باشند.

1. اخباریه؛ اخباریه که همان اصحاب حدیث هستند، در شیعه آنها را اخبارى می نامند. این گروه اجتهاد را باطل می دانند و فقط از اخبار (روایات، احادیث) تبعیت می کنند. نخستین کسى که گویا باعث این جدائى گردید، ملا محمد امین بن محمد شریف استرآبادى (م 1033 ق) است. وى گویا مؤسس این فرقه در میان شیعیان متأخر است و نخستین کسى است که راه و باب ملامت بر روى مجتهدان شیعه گشوده است. وى در کتاب فوائد المدنیه سخت به مجتهدان شیعه تاخته و آنها را مورد سرزنش قرار داده و متهم به تخریب و تضییع دین حق ساخته است. او معتقد است که اجتهاد فعلى علماى شیعه بر اساس اجتهاد علماى قدیم شیعه نیست. وی می گوید قرآن داراى آیات محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ است و استخراج احکام از آن به سادگى میسر نیست، از این رو، وى معتقد است که باید به اخبار مراجعه نمود. او می گفت از آن جا که اجتهاد بر پایه ظن و گمان استوار است باطل است، ولى اخبار چون از طریق ائمه آمده اند دلیل قطعى هستند و نمی توان به ظنیات در مقابل قطعیات گردند نهاد.

2. اصولیه؛ در مقابل اخباریون گروه بسیارى از فقهای اسلام قرار دارند که آنان را اصولى می نامند. اینان معتقدند که در استنباط احکام شرعى اسلام به استناد ادله تفصیلى از قرآن، سنت، عقل و اجماع می توان عمل کرد. آنها از علم اصول فقه نیز استفاده می کنند و از قواعد آن که اصل برائت و استصحاب و عمل به ظن و تمیز بین اخبار است بهره می برند. اینان اجتهاد را واجب کفایى می دانند، و در صورت انحصار واجد صلاحیت، واجب عینى می شمارند.[1]

عمده اختلاف این دو گروه را می توان فقط در منهج علمی و روش و طریقه وصول به حکم شرعی دانست، و در این روش می توان گفت در مسائل زیر اختلاف مشرب و طریق دارند:

ادامه نوشته

ظهور صيغة امر دروجوب

ظهور صيغة امر دروجوب
علماء اصول در ظهور صيغه ي امر و آنچه مانند آن و در حکم آن است، بر وجوب يا چيز ديگر و کيفيت ظهور آن اختلاف نظر دارند.
اقوال علماء:
1)  صيغه ي إفعل، ظهور در وجوب دارد.
2)  صيغه ي إفعل، ظهور در استحباب دارد.
3)  صيغه ي إفعل، ظهور در مطلق طلب دارد ، خواه طلب وجوبي باشد يا استحبابي.
4)  صيغه ي إفعل، مشترک لفظي است ميان وجوب و استحباب و براي هر کدام به تنهايي وضع شده است.
حق اين است که صيغه ي افعل ظهور در وجوب دارد. دليل آن بناء عقلاء است. زيرا بنا به اشعار عقلاء عالم ، صيغه ي امر هنگاميکه خالي از قرائن باشد، دلالت بر وجوب مي نمايد و تارک امر مولي مشمول مذمت است.

حجيت عام مخصص در مابقي

حجيت عام مخصص در مابقي
اگر عام تخصيص بخورد و سپس شک کنيم که آيا اين عام مخصص در مابقي حجت است يا نه ؟   مثلا عامي وارد شده است که « کل ماء طاهر » سپس بدليل متصل يا منفصل آب متغير بالنجاسه خارج شده است ، حالا شک مي کنيم جمله « کل ماء طاهر » که تخصيص خورده است در آب قليلي که با نجس ملاقات کرده و تغيير نيز نيافته است ، حجت است يا نه ، در اينجا چند قول وجود دارد ، حق اين است که مطلقا حجت است. زيرا وقتي استعمال لفظ عام در عام مخصص مطلقا حقيقت بود مطلقا نيز حجت خواهد بود.