حكم واقعي

حكم واقعي
حکمی است كه با توجه به خود موضوع، وضع شده باشد و علم و جهل مكلف در آن دخالتی نداشته باشد. مثل نماز؛ و دليلي را كه بر حکم واقعي دلالت می‌کند دليل اجتهادی می‌گویند.

دلالت نهی بر فساد

 دلالت نهی بر فساد
در احکام شرعی گاه از انجام عملی نهی شده است که گاه این عمل نهی شده عبادت در زمان یا مکان خاصی است مثل روزه عید فطر
معنای فساد و بطلان عبادت یا معامله در خود نهی نهفته نیست بلکه کسانی مدعی دلالت نهی بر فساد هستند این دلالت را به گونه التزامی قائل اند. مراد هم نهی تحریمی و الزامی و هم نهی تنزیهی یا کراهت است یعنی هر آنچه که بر ناپسند و غیر مطلوب بودن عمل از سوی شرع دلالت دارد در حوزه نهی می گنجد
مراد از فساد در برابر صحت ، مطابق نبودن عمل با اصول و ضوابط مشروعیت عمل است
صحت در عبادت به معنای محبوبیت آن عمل عبادی نزد خداوند است و صحت در معامله به معنای واجد اجزا و شرایط بودن آن از نظر شارع است
توجه به این نکته ضروری است که دربرخی روایات و ادله شرعی نهی از برخی امور به انگیزه تذکر به مکلفان است تا بدانند که مطلبی در عبادت یا معامله شرط است
سوال: آیا در این مورد افزون بر حکم تکلیفی یعنی انجام ندادن عمل نهی شده ، حکم وضعی بطلان هم در این حکم تکلیفی هست یا خیر؟
برای پاسخ باید بحث را در دو مقام پی بگیریم: یکی عبادات و دیگری معاملات
مقام اول : نهی د رعبادات
مراد از عبادت هرعمل شرعی است که در آن قصد قربت شرط و معتبر باشد
در تمامی مواردی که از عبادت نهی شود نمی توان با آن عبادت به خداوند تقرب جست
نکته: گاهی تعبیراتی در روایات وجود دارد که نشان دهنده نهی تنزیهی(کراهت) است و تنها به انگیزه توجه دادن مردم به کم ثواب بودن عمل عبادی در صورتی خاص وارد شده است.چنین نهی هایی موجب فساد عبادت نمی شوند بلکه تنها بر کم بودن ثواب عبادت در فرض ذکر شده دلالت دارد
مقام دوم: نهی در معامله
مراد از معامله هر عمل غیر عبادی است یعنی هر انچه که در وجود آن قصد تقرب شرط نشده باشد. تمامی عقدها و ایقاعها از این نوع اند.

ادامه نوشته

تعریف اصول فقه

اصولیون تعریف های مختلفی از علم اصول فقه ارایه داده اند

اگر بخواهیم بهترین تعریف علم اصول فقه را بیان کنیم می گوییم:

اصول فقه علمی است که در آن به یک سری قواعد علم پیدا می کنیم که با این قواعد حکم و قانون را استنباط می کنیم

تعریف اصول فقه - تعریف فقه

" اصول فقه " لفظی است مرکب، که برای روشن شدن تعریف آن، در ابتدا مقدماتی را بیان می کنیم . 

 اصول : جمع مکسر اصل است

اصل در لغت به معنای ریشه ، پایه ، بنیاد است و  در اصطلاح اصولیون به معنای دلیل است

 فقه در لغت به معنای علم، فهم عمیق و دانستن است و در اصطلاح یعنی » الفقه هو العلم بالاحکام الشرعیة الفرعیة عن ادلتها التفصیلیّة 

: یعنی  فقه عبارت است از علم به احکام شرعی فرعی از روی دلایل تفصیلی آن احکام

 

اکنون به بررسی قیود این تعریف می پردازیم :

1 – شرعیه : با این قید متوجه می شویم که در این علم، احکام عقلی ( مانند ریاضی، منطق، جغرافی، عربی، فلسفه، منطق و ... ) مورد بررسی قرار نمی گیرد

2 – فرعیه : با این قید متوجه می شویم که این علم، علم بررسی فروع دین ( مانند نماز، روزه، حج و ... ) است و نه اصول دین ( توحید، معاد، نبوت، عدل، عدالت ) که با عقل ثابت می شود .  

 3 – ادله تفصیلیه :

علم در یک تقسیم به اجمالی و تفصیلی تقسیم می شود

به این جملات دقت کنید :

جمله اول : هنگامی که از مقلدی سوال شود که چرا غسل واجب است، در جواب می گوید : چون مرجع تقلیدم گفته . حال اگر از یک مرجع تقلید سوال کنند که چرا غسل واجب است، دلایل مفصلی از آیات و روایات می آورد .

جمله دوم : هنگامی که از مقلدی سوال شود که چرا خوردن شراب حرام است، در جواب می گوید : چون مرجع تقلیدم گفته . حال اگر از یک مرجع تقلید سوال کنند که چرا خوردن شراب حرام است ، دلایل مفصلی از آیات و روایات می آورد .

اگر دقت نمایید، در هر دو جمله فوق، مقلد فقط یک دلیل می آورد و آن یک دلیل این است که " مرجع تقلیدم گفته است " که به این حالت علم اجمالی و مختصر می گوییم ولی مرجع تقلید در هر مسیله ای دلایل مفصل و متفاوتی می آدرد که به این حالت علم تفصیلی می گوییم .

 

با این توضیح متوجه می شویم که در علم فقه، علم تفصیلی ( علم مجتهد ) مورد بررسی قرار می گیرد و نه علم اجمالی ( علم مقلد )  

 

با بیان این مقدمات، به تعریف اصول فقه می پردازیم :

اصول فقه: علمی است که در آن از یک سری قواعد بحث می‌شود که مجتهد با استفاده از این قواعد حکمی شرعی را به دست می آورد ( همچنین قانون گذار هم می تواند با استفاده از این قواعد، قوانین و مقرراتی را وضع می کند)

مباحث علم اصول فقه:

1- مباحث الفاظ:

2- مباحث عقليه:

3- مباحث حجت:

4- مباحث اصول عمليه:

تفاوت اصولیون و اخباریون

 اصولیون و اخباریون هر دو شیعه می باشند و تصور نکنید که شیعه در اعتقادات خود به دو دسته تقسیم می شود ، بلکه اخباری و اصولی در اصول عقاید (توحید- نبوت- معاد-امامت عدل و ...) وهمین طوردرهمه فروع (مثل نماز و روزه وحج و زکات و خمس و ...) با هم مشترک هستند ، بلکه اختلافات اصولیون و اخباریون به چند مورد خاص برمی گردد که ما به مهمترین آنها اشاره می کنیم:

 

اصولیون

اخباریون

به اصول(اصول فقه) معتقدند

به اصول(اصول فقه) اعتقاد ندارند

اصولیون اجتهاد را قبول دارند و معتقدند کسی که مجتهد نیست باید از مجتهد و متخصص تبعیت کند

لذا اجتهاد را برای مجتهد واجب می دانند

اخباریون به اجتهاد اعتقاد ندارند و اجتهاد را حرام می دانند

تقلید از مجتهد و متخصص را قبول دارند

به تقلید از مجتهد اعتقاد ندارند

اصولیون معتقدند برای استنباط و به دست آوردن احکام شرعی باید به قرآن، سنت، اجماع وعقل مراجعه کرد

اخباریون معتقدند برای استنباط و به دست آوردن احکام شرعی فقط باید به قرآن و سنت مراجعه نمود

اصولیون عقل را برای درک خوبی و بدی چیزها معتبر می‌دانند و در استدلالهای خود به عقل هم مراجعه می کنند

ولی اخباریون آن را معتبر نمی‌دانند و در استدلالهای خود به عقل مراجعه نمی کنند


 بیشتر بدانیم :

   *می توان گفت در زمان حاضرمکتب اخباری برچیده شده و مراکز بزرگ دینی، اصولی می باشند و اخباریون تنها تعدادی محدود می باشند

   *ملا محمد امين استرآبادي بزرگترين شخصيت مكتب اخباري می باشد که اهل ایران بود

 

اصولیون و اخباریون

در این قسمت به بررسی تفاوت اصولیون و اخباریون می پردازیم

قبل از بیان فرق اصولیون و اخباریون باید بگویم که اصولیون و اخباریون هر دو شیعه ( شیعه دوازده امامی ) هستند و همچنین در اصول دین ( یعنی توحید و نبوت و امامت و ... ) با هم یک عقیده دارند و همچنین در فروع دین ( یعنی نماز و روزه و خمس و زکات و حج و ... ) هم با هم ، هم عقیده هستند 

پس نباید فکر کنید که شیعه در اعتقادات اصلی اش به دو قسم اصولی و اخباری تقسیم شده

مهم ترین تفاوت های اصولیون و اخباریون:

1) اصولیون به اجتهاد و مجتهد اعتقاد دارند و می گویند کسی که مجتهد نیست، باید از مجتهد تقلید کنه ولی اخباریون به اجتهاد اعتقاد ندارند

2) اصولیون به تقلید اعتنقاد دارند ولی اخباریون ندارند

3) اصولیون عقل را که یکی از ادله استنباط احکام است قبول دارند ولی اخباریون ندارند

4) اصولیون ظاهر قران را قبول دارند و به آن استناد می کنند ولی اخباریون به آن استناد نمی کنند

5) اصولیون هر حدیثی را درست نمی دانند و به بررسی سند حدیث ها می پردازند و اگر حدیث یک سند را ضعیف بدانند به آن عمل نمی کنند ولی اخباریون تمام احادیثی که در دست ما است را قبول دارند و به آنم استناد می کنند

تعریف علم اصول فقه

اصول فقه،  علمي است از روش ها و قواعدی كه در راه استنباط حكم شرعي بكار گرفته مي شود ، بحث می کند.

مبادی اصول فقه

اگر یادتان باشد،قبلاً در این وبلاگ گفتیم که اصول فقه علمی است که در آن ما با ابزار و قواعدی آشنا می شویم و با این ابزار حکم شرعی را استنباط می کنیم

در علم اصول فقه  مباحثی مطرح می شود که این مباحث را در یک تقسیم دو قسم می کنیم:

الف) ابزار ها و قواعد اصول فقه »»»»» قواعدی اند که با آنها حکم صادر می کنیم : مانند مقدمه واجب واجب است و حجیت ظاهر قران و ...

ب) مبادی اصول فقه »»»»» مباحثی که با آنها حکم صادر نمی کنیم ولی دانستن آنها مقدمه ی بررسی ابزار ها و قواعد اصول فقهاست

مبادی اصول فقه عبارتند از:

تعریف اصول فقه ، موضوع اصول فقه، فایده اصول فقه، منفعت اصول فقه ، و ...

مسائل علم اصول فقه :

1) مبحث الفاظ

2) مباحث عقلی

3) مبحث حجت

4) اصول عملیه