واجب مشروط

واجب مشروط: 
به واجبی گفته می شود که وجوب آن به چیزی مشروط گردیده است، مانند: حج واجب، که وجوب آن به استطاعت مشروط شده است، و یا مانند: نماز واجب که وجوب آن به داخل شدن وقت مشروط شده است.

واجب تعبدی

واجب تعبدی: 

واجبی است که در آن قصد قربت معتبر است، به گونهای که اگر عمل بدون قصد قربت صورت گیرد، صحیح نخواهد بود و تکلیف از مکلف برداشته نمی شود، مانند: نماز، روزه، خمس، زکات و…

دلايل حجیت احتياط

دلايل حجیت احتياط
دلايلى كه نسبت به وجوب احتياط اقامه شده دو دسته‌اند:
دليل عقلى:
طبعاً مراد از عقل در اين جا، عقل عملى است. اصولیون معتقدند در صورت فراهم بودن شرايطى، علم اجمالى تكليف آور است و موجب اشتغال ذمه مكلف می‌شود و اشتغال ذمه يقينى نيز محتاج برائت ذمه يقينى است و برائت ذمه يقينى در علم اجمالى جز با احتياط ميسر نمی‌باشد؛ به عنوان مثال، علم اجمالى به اين كه از دو زن موجود يكى خواهر رضاعى شخص است موجب می‌شود شخص يقين پيدا كند در امر ازدواج با آنان تحريمى وجود دارد و اجتناب از اين تحريم جز با اجتناب از ازدواج با هر دو ممكن نيست.
دليل نقلى:
در مورد برخى از صور علم اجمالى رواياتى وجود دارد كه دلالت بر وجوب احتياط می‌کند و در صور خاصى، هم چون شبهه حكمى ناشى از تعارض دو نص، روايات دلالت بر تخيير و در شبهه موضوعى تحريمى كه از نوع غيرمحصوره باشند، روايت دلالت بر عدم وجوب احتياط، يعنى جواز ارتكاب تمامى افراد مشكوك دارد.

شرایط اجرای اصل احتیاط

شرایط اجرای اصل احتیاط
عمل به اصالت احتیاط (که همان اصالت اشتغال است) سه شرط دارد:
البته مخفی نیست که اصل احتیاط محبوب است و علامت آن این است که این فرد چنان از خدایش می‌ترسد که می‌خواهد مهما امکن رضایت خداوند را به دست بیاورد ولی عمل به احتیاط سه شرط دارد:
1 پیش نیامدن اختلال نظام
اختلال نظام پیش نیاید. شارع از ما می‌خواهد که نظام اجتماعی را حفظ کنیم نه اینکه به مکانی خلوت برویم و مشغول احتیاط شویم و اگر همه بخواهند به سراغ احتیاط بروند نظام مختل می‌شود.
2 عدم وجود عسر و حرج
عسر و حرج پیش نیاید. به دلیل ما جعل علیکم فی الدین من حرج عملی که حرجی باشد حرام است (همانند فتوای امام رحمه‌الله) بر خلاف کسانی که می‌گفتند عمل حرجی واجب نیست.
3 عدم معارضه با احتیاط دیگر
معارض با احتیاط دیگر نباشد. مثلاً مال یتیمی در دست من است و من هم عادل هستم. احتیاط در این است که من به این مال دست نزنم ولی از آن طرف ممکن است که در صورت عدم تجارت، مال یتیم از بین برود و حال آنکه حفظ مال یتیم واجب است. از این دست نزدن به آن مال بر خلاف احتیاط است. مثلاً جناب خضر که دیوار خراب شده را درست کرد و گفت و کان یتیمین فی المدینه و کان تحته کنز لهما فاراد ربک ان یبلغا که او به خاطر حفظ مال یتیم آن دیوار را مستحکم کرد.

تعارض استصحاب و اصل تخییر

تعارض استصحاب و اصل تخییر
تعارض استصحاب و تخییر، از اقسام تعارض اصول عملی و به معنای تنافی مؤدای اصل استصحاب و اصل تخییر در موردی خاص است؛ برای مثال، در روزه یوم الشک (روزی که مشکوک است آیا آخر ماه رمضان است یا اول ماه شوال)  که هلال ماه شوال دیده نشده و از راه‌های شرعی هم اثبات نشده که روزه واجب است یا حرام، حالت دوران بین محذورین برای مکلف پیش می‌آید، زیرا اگر ماه شوال باشد، روزه حرام و اگر ماه رمضان باشد، واجب است؛ در چنین مواردی، عقل به تخییر حکم می‌کند. ولی از طرف دیگر، استصحاب بقای رمضان ـ یا عدم دخول شوال یا عدم رؤیت هلال شوال و یا بقای وجوب روزه و یا حرمت افطار، که یک سلسله اصول موضوعی و یا حکمی، وجودی و یا عدمی است ـ جاری می‌باشد که مؤدای آن عدم تخییر است.
* اصولیون معتقدند در این گونه موارد، استصحاب بر اصل تخییر مقدم است.

اصالة الحقیقه

اصالة الحقیقه

اصالة الحقیقه از مهم ترین اصول لفظی بوده و کاربرد آن در جایی است که معنای حقیقی و مجازی لفظ معلوم باشد، اما مراد متکلم مشخص نباشد؛ یعنی معلوم نباشد لفظ را در معنای حقیقی آن به کار برده یا در معنای مجازی آن؛ البته این در جایی است که قرینهای هم به نظر نرسد و فقط احتمال وجود آن باشد. در این صورت، عقلا میگویند: اصل هنگام شک در مراد متکلم، حمل کلام وی بر معنای حقیقی آن است و یا به بیان دیگر، اصل در استعمال، حقیقت است.
برای مثال، اگر شخصی بگوید: " این خانه را در برابر آن ماشین به تملیک تو در میآورم " و مخاطب شک کند که آیا مراد او عقد بیع است یا عقد صلح، در نزد عقلا کلام او بر اراده عقد بیع حمل میشود، چون تملیک، حقیقت در بیع است.

اجتهاد

اجتهاداجتهاد از ریشه «جهد» به معنای منتهای کوشش است.
تلاش برای یافتن دلیل و حجّت بر احکام شرعی را اجتهاد گویند.
تعاریف دیگری نیز برای اجتهاد شده است، مانند: ملکه‌ای که در پرتو آن، قدرت بر استنباط حکم شرعی پیدا می‌شود یا کوشش برای به دست آوردن ظنّ بر حکم شرعی (در فرض عدم دسترسی به علم).

•    تعریف آخوند خراسانی از اجتهاد
مرحوم آخوند چنین تعریفی را تقریر کرده‌اند: «الاجتهاد هو استفراغ الوسع فی تحصیل الحجة علی الحکم الشرعی؛ مراد از اجتهاد این است مکلف مقدماتی عقلائی را ترتیب دهد که او را به علم به تکلیفی که متوجه اوست برساند». اجتهاد به معنای به‌کارگیری توان و نیرو برای به دست آوردن دلیل و حجت بر احکام شرعی می‌باشد.

•    تعریف شهید مطهری از اجتهاد
شهید مطهری می‌گوید: اجتهاد به طور سربسته به معنای صاحب‌نظر شدن در امر دین است، ولی صاحب‌نظر بودن و اعمال نظر کردن در امور دینی از نظر ما که شیعه هستیم دو گونه است؛ مشروع و ممنوع... که ممنوع آن است که مجتهد حکمی را که در کتاب و سنّت نیست با فکر خودش و رأی خودش وضع کند، این را در اصطلاح «اجتهاد به رأی» می‌گویند. این اجتهاد از نظر شیعه ممنوع است... و معنای صحیح اجتهاد یعنی به کار بردن تدبّر و تعقّل در فهم ادله شرعیه، که البته احتیاج دارد به یک رشته علوم که مقدمه شایستگی و استعداد تعقّل و تدبّر صحیح و عالمانه می‌باشند.

مثال‌هایی برای استحسان

مثال‌های استحسان
1.    هرگاه کسی حیوان در حال مرگی را ببیند و آن را سر ببرد تا گوشتش حلال شود. بر اساس قاعده کلی از آن‌جا که مالِ غیر را تلف کرده، ضامن است. اما با توجه به استحسان کار وی جایز بوده‌است.
2.    هرگاه فردی سفیه وصیت کند که بخشی از اموالش در کار خیری صرف شود، وصیت او علی‌القاعده غیرنافذ است اما حنفیان آن را صحیح می‌دانند، چراکه ممنوعیت سفیه از تصرف در اموال خود برای از دست ندادن اموالش در زمان حیات است ولی وصیت به صرف مال در راه خیر به‌نفع وی و دیگران است.
3.    اجازه عدم رعایت حجاب در برابر پزشک و جراح یا شخصی که در صدد ازدواج است.
4.    اگر حکم شود دست راست سارقی قطع شود ولی جلاد به جای دست راست به اشتباه دست چپ او را قطع کند، بنا بر قیاس مجری حکم باید دیه بپردازد ولی بنا بر استحسان از آن‌جا که دست راست مفیدتر است و به‌نفع محکوم عمل شده پس جلاد ضامن نخواهد بود.

روایاتی در مورد عمل نکردن به قیاس

روایاتی در مورد عمل نکردن به قیاس
فرقه اماميه به پيروى از رهبران راستين خود سخت با قياس مخالف شدند و اين موضع را تا هم اكنون نيز حفظ کرده‌اند. اينك به نقل چند حديث از اهل بيت در مورد قياس می‌پردازیم.

1.    حضرت امام صادق كلامى دارد كه می‌فرماید : ان الدين اذا قيست محقق؛ اگر در امور دينى قياس رایج بشود، دين از بين می‌رود.
2.    روايتى ديگر از امام صادق : نهى رسول الله عن الحكم بالرأى و القياس. قال : و اول من قاس ابليس و من حكم فى شىء من دين الله برأيه خرج من دين الله. رسول الله از حكم كردن با رأى و قياس نهى نموده و فرموده است : اول كسى كه قياس كرده شيطان بود و هر كس در چيزى از دين خدا با رأى خود حكم كند، از دين خدا خارج شده است.
3.    على علیه‌السلام می‌فرماید : من نصب نفسه للقياس لم يزل دهره فى التباس. هر كس خودش را با قياس آشنا سازد همواره در اشتباه خواهد بود.
4.    على بن الحسين می‌فرماید : من كان يعمل بالقياس هلك. هر كس به قياس عمل كند هلاك می‌گردد.
5.    امام صادق می‌فرماید : ان السنة لا تقاس الا ترى ان المرأة تقضى صومها و لا تقضى صلوتها ان السنة اذا قيست محقت. سنت قابل قياس نيست، مگر نمی‌بینید كه زن روزه خود را قضا می‌کند ولى نماز خويش را قضا نمی‌کند، سنت اگر قياس شود از بين می‌رود.

تعداد نسخ در قرآن

تعداد نسخ در قرآن
شناخت ناسخ و منسوخ نیاز به علم زیادی دارد و هر کسی نمی‌تواند ناسخ و منسوخ را از هم باز شناسد. امام صادق به یكی از فقیهان كوفه فرمود: «تو را فقیه مردم عراق میگویند؟» گفت: آری. فرمود: «در فقاهت خود از كدام منبع بهره میگیری؟» گفت: از قرآن و سنت پیامبر ! فرمود: «آیا از كتابخدا به درستی شناخت داری؟ و آیا ناسخ را كاملاً از منسوخ جدا می‌سازی؟» گفت: آری! فرمود: «علم گستردهای ادعا كردهای؛ چیزی را كه خداوند تنها نزد شایستگان قرار داده است.»
نسخ به دلایل مختلفی اتفاق میافتد؛ گاهی برای آماده کردن مردم برای تشریع حکمی که تحمل آن برای مردم با وضعیت فعلی سخت است؛ مثل نسخ حکمی که مردم را مکلّف کرده بود که در حالت مستی نماز نخوانند تا مردم کم کم به ترک شراب‌خواری روی بیاورند و سپس حکم جدیدی آمد که بر اساس آن شراب‌خواری در همه حالات ممنوع شد.
ابوعبدالرحمان سلمی می‌گوید كه امیرالمومنین علی با یكی از قاضیان كوفه روبرو شد و از او پرسید: «آیا آیات ناسخه را جدا از آیات منسوخه می‌شناسی؟» آن قاضی گفت: نه! آن گاه حضرت فرمود: «در این صورت هم خود را نابود كرده و هم دیگران را نابود ساخته ای».
همین حساسیت در مورد شناخت ناسخ و منسوخ در عصر ما هم موجب اختلاف علماء در این مسئله شده است. برخی تعداد آیات منسوخ را زیاد می‌دانند. مثلاً سیوطی معتقد است بیست و یک نسخ در قرآن صورت گرفته است و برخی مثل آیه الله خویی نسخ را فقط یک مورد میدانند؛ علامه طباطبایی، معتقد است پنج مورد نسخ در قرآن واقع شده است.
این اختلافات مربوط به اختلاف در شرایط نسخ می‌ شود؛ برخی در شرایط نسخ سختگیریهای بیشتری قائل می‌شوند؛ لذا آیات محدودتری در تعریف و شرایط آنها میگنجد و برخی شرایط کمتری قائلند که آیات بیشتری را در بر می‌گیرد.