نمونه‌هایی از اصل برائت در قوانین داخلی و بین المللی

نمونه‌هایی از اصل برائت در قوانین داخلی و بین المللی
الف: قانون اساسي
•    اصل سي و هفتم مقرر می‌دارد: اصل برائت است و هیچ‌کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود مگر اينكه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
•    اصل سي و ششم مقرر می‌دارد: حكم به مجازات و اجرا آن بايد تنها از طريق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.

ب حقوق جزا
•    ماده 2 قانون مجازات اسلامي می‌گوید: هيچ امري را نمی‌توان جرم دانست مگر آنكه به موجب قانون براي آن مجازات وضع شده باشد. همچنين از ماده 11 قانون مجازات اسلامي می‌توان اين اصل را استنباط نمود.
•    بند 3 از ماده 4 لايحه تجديدنظر آراء دادگاه‌ها بيان می‌دارد: در صورتي كه متهم را بي گناه بداند حكم را نقض و او را تبرئه می‌نماید هرچند كه محكوم عليه درخواست تجديدنظر نكرده باشد و تنها دادستان يا يكي ديگر از كساني كه حق تجديدنظرخواهي دارند، تقاضاي تجديدنظر نموده باشند.

ج: حقوق مدني
•    ماده 1257 قانون مدني مقرر می‌دارد: هركس مدعي حقي باشد بايد آن را اثبات كند و مدعي عليه هرگاه در مقام دفاع، مدعي امري شود كه محتاج به دليل باشد اثبات امر به عهده اوست.
•    ماده 356 قانون آئين دادرسي مدني چنين مقرر می‌دارد: هركس مدعي حقي هست بايد آن را اثبات كند.

د: قوانين بين المللي
•    ماده 11 اعلاميه جهاني حقوق بشر 1789 چنين می‌گوید: هركس كه به بزه‌کاری متهم شده باشد بي گناه محسوب خواهد شد تا وقتي در جريان يك دعواي عمومي كه در آن كليه تضمین‌های لازم براي دفاع او تأمين شده باشد، تقصير او قانوناً محرز گردد.
•    ماده 11 اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل در اين رابطه می‌گوید: «هركس مادامي كه به موجب حكم علني دادگاه محكوم نشد بي گناه شناخته می‌شود و در دادگاه بايد از كليه تضمین‌ها جهت دفاع از خود استفاده نمايد»
•    ماده 9 اعلاميه اسلامي حقوق بشر چنين مقرر می‌دارد: «متهم بي گناه است تا اينكه محكوميتش از راه محاكمه عادلانه اي كه همه تضمین‌ها براي دفاع از او فراهم باشد ثابت گردد»

چگونه می‌توان به اجماع پی برد؟

چگونه می‌توان به اجماع پی برد؟
لزوم اتفاق امت برای تحقق اجماع موجب شده که برخی تصور کنند این اتفاق فقط در زمانی که تعداد مجتهدین کم و قابل دسترسی بوده‌اند قابل تصور است و در زمان‌های بعد که علم فقه توسعه یافته و تعداد مجتهدین رو به افزایش نهاده و در شهرها و کشورهای اسلامی پراکنده شده‌اند؛ تحقق چنین شرطی مورد تردید است و در نتیجه اجماع را غیر ممکن دانسته‌اند. برخی دیگر این مطلب را به بیان دیگر گفتهاند؛ اینان میگویند اگر چه اتفاق اُمت حتی در این زمان‌ها امکان عقلی دارد، ولی اطلاع یافتن از تحقق چنین اتفاقی عملاً ممکن نیست؛ با این همه، بزرگان اصول معتقدند که اجماع در این ادوار ممکن است و میتوان بر آن اطلاع یافت

ارکان قیاس:

ارکان قیاس:

به موضوعی که حکم آن معلوم است، اصل یا “مقیس علیه”، به موضوعی که حکم آن مجهول است، فرع، یا “مقیس” و به سبب حکمی که در هر دو موجود است، جامع یا «علّت» می گویند.

به این ترتیب ارکان قیاس چهار قسم است: ۱٫ اصل یا مقیس علیه؛ ۲٫ فرع یا مقیس؛ ۳٫ علت یا جامع (جهت مشترکی که بین اصل و فرع است)؛ ۴٫ حکم (چیزی که برای اصل ثابت است و می خواهیم برای فرع هم اثبات کنیم).

نمونه ای از تخصیص در قران

نمونه ای از تخصیص در قران:
و الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون»(نور: 4)؛ و کسانی که نسبت زنا به زنان پاکدامن می‌دهند، سپس چهار گواه نمی‌آورند، پس هشتاد تازیانه به آنان بزنید، و هیچ‌گاه شهادتی از آنها نپذیرید، و آنانند که خود فاسقند.
این آیه به واسطه آیه بعدی تخصیص خورده و توبه‌کنندگان را از دایره عموم «الذین یرمون» خارج کرده است: «إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (نور: 5)؛ مگر آنان که پس از آن توبه کنند و به کار شایسته بپردازند، که خدا آمرزنده و مهربان است.

تعریف عام

تعریف عام
عام به لفظى گفته مى‌شود كه همه افراد و مصاديق مفهوم خود را در بر مى‌گيرد. به‌عبارت دیگر، عام لفظى است كه بر شمول و فراگيرى مفهوم خود نسبت به همه افراد و مصاديقش دلالت مى‌كند.

حقیقت

اگر لفظ در همان معناى اصلى و موضوع‌له خود به كار رود،حقيقت نام دارد

تبادر

تبادر
تبادر عبارت است از اینکه یکی معانی زودتر از بقیه از لفظ فهمیده شود، مثلاً از کلمه «ید» معنای دست زودتر از معانی دیگر به نظر می رسد، پس این معنای حقیقی آن است و استیلا معانی مجاز آن و این معنا در جمله « امارة ید و تصرّف» به کار رفته است. تبادر علامت حقیقت و عدم تبادر یا تبادرِ غیر، علامت مجاز است.

منبع: محمدی ؛ ابوالحسن؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه

غرض و منفعت اصول فقه

غرض و منفعت
غرض و غایت اثری است که با در نظر گرفتن آن، کاری انجام یا چیزی درست شود.منفعت اثری است که از کاری یا چیزی بدست آید بدون این که قبلاً در نظر گرفته شده باشد: مثلاً دانشجوئی می خواهد لیسانس حقوق بگیرد بخاطر اینکه قاضی یا وکیل دادگستری شود این اثر راکه قبلاٌ در نظر گرفته شده است غرض یا غایت گویندولی پس از آنکه لیسانس گرفته هنگام خدمت نظام درجه بالاتری هم خواهد گرفت این نتیجه که قبلاً در نظر گرفته نشده منفعت نامیده می شود.
در مورد بحث ما اصول فقه برای استنباط احکام شرعی بوده، در حالی که می توان از آن در استنباط احکام حقوق موضوعه نیز استفاده کرد. اثر اوّل را غرض واثر دوّم را منفعت گویند.

منبع: محمدی ؛ ابوالحسن؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه

تخییر شرعی و تخییر عقلی

تخییر شرعی: تخييري است كه شرع ما را مكلف به انجام ان كرده است مانند كفاره كه ما را بين دو يا چند مورد مخيير كرده است .
تخيير عقلي: اين تخيير در متزاحمين است يعني در جائي كه هر دو ملاك داشته باشد مثلا دو نفر مسلمان در حال غرق شدن هستند و هيچ كدام بر ديگري مزيتي ندارد ولي من فقط مي توانيم يكي را نجات دهم. در اينجا عقل مي گويد يكي را انتخاب كن.

واجب تعیینی ( معین ) و تخییری( مخیر) :

واجب تعیینی ( معین ) و تخییری( مخیر) :
الف - واجب تعیینی : آن است كه مورد تكليف، معين و مشخص باشد؛ مانند وجوب روزة ماه رمضان. يعني بايد خود واجب را انجام دهيم تا بري الذمه شويم

ب- واجب تخییری : واجب تخييري آن است كه مورد تكليف، مردد ميان دو يا چند چيز باشد؛ مانند كفارة قسم كه عبارتند از: سير كردن ده نفر گرسنه، يا پوشاندن ده نفر برهنه و يا آزاد كردن برده اي و اگر توانايي اينها را نداشته باشد بايد سه روز پياپي روزه بگيرد. يعني چند تا عمل در عرض هم نه در طول (تقدم وتاخر در طول مهم است ولي در عرض نه ) هم يعني مخيريم يك را انتخاب كنيم. مثل كفاره دادن كه واجب است كه بين سه مورد اطعام دادن مسكين ، ازاد كردن بنده و يا روزه گرفتن ما مخيريم بعبارت ديگر هر كدام بدل ديگري است كه اگر يكي را انجام بديم كافي است .