ماده اَمر

ماده ی اَمر:

مقصود از ماده اَمر، واژه اَمر ( یعنی حروف "اَ، م، ر" ) می باشد که اصولیون برای این واژه معانی گوناگونی را بیان کرده اند. از جمله معانی آن عبارت اند از : طلب، شی، فعل ، حادثه و ... که ما در اصول فقه با معنای اول " یعنی طلب " سر و کار داریم :

1 – طلب :
مثال اول : مانند واژه امر در آیه 63 سوره نور : فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ – پس باید بترسند کسانی که مخالفت امر خدا را می کنند که مبادا به فتنه بزرگ یا عذاب دردناک گرفتار شوند
مثال دوم : مانند واژه امر در ماده 336 قانون مدنی : هر گاه کسي بر حسب اَمر ديگري اقدام به عملي نمايد که عرفاً براي آن عمل اجرتي بوده و يا آن شخص عادتاً مهياي آن عمل باشد عامل، مستحق اجرت عمل خود خواهد بود مگر اين که معلوم شود که قصد تبرع داشته است‌
" که در دو مثال فوق واژه امر به معنای طلب است "

2 – شی :
مثال اول : ما رایت الیوم امرا عجیبا – امروز چیز عجیبی ندیدم
 مانند واژه اَمر در ماده 189 قانون مدنی : عقد منجز آن است که تأثير آن بر حسب انشاء، موقوف به ‌اَمر ديگري نباشد والا معلق خواهد بود
" که در دو مثال فوق، واژه اَمر به معنای چیز است "


3 – فعل ( کار ) :
مثال اول : آیه 97 سوره هود " وَ مَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيد – وهیچ هدایت و رشدی در امر ( کار ) فرعون نخواهد بود "
مثال دوم : مانند واژه امر در ماده ۶۵۶ قانون مدنی : وکالت عقدي است که به موجب آن يکي از طرفين طرف ديگر را براي انجام امري نايب خود مي‌نمايد.
" که در دو مثال فوق، واژه اَمر به معنای کار است "

4 – حادثه :
امر کربلا من اعظم القضایا – حادثه کربلا از بزرگترین اتفاقات است
" که در این مثال، واژه اَمر به معنای حادثه است "
با توجه به این که بیان نمودیم در اصول با معنای اول " یعنی طلب " سر و کار داریم، می توان گفت : واژه اَمر در اصطلاح یعنی : هر گاه فردی از دیگری انجام عملی را طلب کند، به طوری که امر کننده در مرتبه بالاتری نسبت به اَمر شونده قرار داشته باشد

ماده امر

 ماده امر

براى كلمه امر معانى بسيار نقل شده كه اين كلمه در عرف و لغت بر آن معانى اطلاق گرديده است .

 

از آن جمله هفت معنى در اينجا ياد مى شود :

طلب « مانند ان النفس لامارة بالسوء و امرت ان اكون من المسلمين

فعل « مانند و ما امرنا الا واحدة

شان و حال « مانند بل امر بين الامرين

فعل عجيب«  مانند فلما جاء امرنا

شيئى « مانند انما الامور ثلثة : امر بين رشده فيتبع. . .

حادثه « مانند خطب مهم و امر ملم

غرض « مانند جاء زيد لامر كذا

 

در تشخيص اينكه كدام يك از اين معانى كه كلمه امر در آن بكار رفته حقيقى است اختلاف شده : شيخ طوسى و , به گفته او , بيشتر از متكلمان و فقيهان خصوص معنى نخست – طلب - را معنى حقيقى لفظ امر دانسته اند برخى ديگر از پيشينيان كه صاحب فصول هم از ايشان پيروى كرده معنى دوم - فعل - را نيز حقيقى و اين كلمه را مشترك لفظى ميان طلب و فعل پنداشته اند و متعدد بودن جمع آن را كه براى امر به معنى طلب , برخلاف قياس اوامر گفته شده و براى امر به معنى فعل , موافق قياس امور آمده از امارات اشتراك لفظى قرار داده اند . صاحب كفايه دور ندانسته كه اين لفظ ميان معنى نخست - طلب –  و معنى پنجم - شيئى - مشترك باشد .

كسانى ديگر عقائدى ديگر اظهار داشته و به گمان خود بر صحت آنها استدلال كرده اند . از ملاحظه همه آراء و معتقداتى كه در اين خصوص نقل شده اين نتيجه بدست مي ايد كه حقيقى بودن طلب براى لفظ امر تقريبا اتفاقى همه دانشمندان است بنابراين با توجه به ترديداتى كه در اصل تحقق اشتراك هست يا , دست كم با نظر داشتن به آنچه درباب تعارض احوال به طور قانون كلى گفته و مشهور شده كه - المجاز خير من الاشتراك - به ويژه با احتمال امكان اينكه در تمام اين موارد استعمال , خود معنى – طلب - مطلوب باشد بايد همان معنى نخست را معنى حقيقى دانست و استعمالاتى را كه در معانى ديگر به عمل آمده اگر راهى براى اراده معنى - طلب - كه معنى حقيقى است موجود نباشد و مسلم شود كه آن معانى با نبودن قرينه از لفظ امر خواسته شده ) همه آنها را استعمال مجازى به شمار گرفت پس در هنگامى كه قرينه صارفه با كلام نباشد همان معنى طلب را بايد معنى مراد قرار داد .

ادامه نوشته

ماده امر

منظور از ماده امر، حروف ( الف، ميم ، ر ) مي باشد.

در آيات و روايات و مواد قانوني هم، اين حروف به کار رفته اند

مثال اول:

وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ . سوره ي آل عمران

مثال دوم:

ماده 336 قانون مدني: هر گاه کسي بر حسب امر ديگري اقدام به عملي نمايد که عرفاً براي آن عمل اجرتي بوده و يا آن شخص عادتاً مهياي آن عمل باشد عامل، مستحق اجرت عمل خود خواهد بود مگر اين که معلوم شود که قصد تبرع داشته است‌.

صيغه امر

صيغه امر

منظور از صيغه , امر , كه به حمل شائع از مصاديق مدلول ماده آن مى باشد , الفاظى است كه در علوم ادبى بنام امر حاضر يا امر غائب خوانده مى شود , خواه ثلاثى مجرد باشد . يا غير آن و خواه بر وزن افعل باشد يا بر غير آن وزن پس آنچه متداول شده كه از مورد بحث به صيغه افعل تعبير مى كنند از راه اصطلاح خاص است نه اينكه خصوص وزن افعل را مدخليتى باشد .

چنانكه براى ماده امر , معانى بسيارى نقل شده براى مصداق آن نيز چندين معنى نقل كرده اند از قبيل : تمنى , تهديد , تعجيز , تسخير , اهانت , تسويه , اباحه و جز اينها ليكن بسى دور از تحقيق به نظر مي ايد كه اين مقارنات استعمال كه در حقيقت از احوال استعمال و از عوارض آن مى باشد از معانى حقيقى به شمار گرفته شود و درباره تشخيص آنها از حيث حقيقت و مجاز بودن بحث به عمل آيد از اين رو آنچه در فن اصول مورد بحث و توجه گشته ايناست كه آيا صيغه امر , حقيقت است در خصوص وجوب يا در خصوص ندب يا در هر دو به طور اشتراك لفظى يا در طلب كه قدر مشترك است ميان وجوب و ندب يا اينكه به حسب لغت , مشترك لفظى است ميان وجوب و ندب و به حسب عرف شرعى حقيقت است در خصوص وجوب يا مشترك لفظى است ميان سه چيز : وجوب , ندب و اباحه يا حقيقت است در اذن كه قدر مشترك است ميان اين سه چيز ؟

اين ترديدات و نظائر آنها , كه بر ياد كردن يكايك فائده اى مهم بار نيست , مورد توجه دانشمندان اين فن شده و هر كدام را كسى برگزيده و براى اثبات آن دليل آورده است برخى هم دلائل همه را نارسا پنداشته و خود هم براى اثبات هيچ يك از اين احتمالات , دليلى نداشته از اين رو در اين مسئله توقف اختيار كرده اند .

محققان از ميان همه احتمالات و اقوال , احتمال نخست را درست دانسته و باى اثبات آن دلائلى آورده اند كه از آن جمله است :

1-  تبادر زيرا هنگامى كه اين صيغه به طور اطلاق و بدون قرينه گفته شود شنونده در مى يابد كه گوينده به ترك آنچه خواسته است راضى و خرسند نيست از اين جهت است كه هرگاه چنين فرمانى به كسى توجه يابد و او از انجام دادن آن خود دارى كند و براى ان ترك فرمان , بدين عذر و بهانه متوسل گردد كه شايد فرماندهنده را معنى ندب منظور بوده در صورتى كه دليلى حالى يا مقالى بر اين احتمال نداشته باشد هيچ كس آن بهانه و عذر را از وى نمى پذيرد بلكه همه او را گنهكار و سركش مى شمرند و بر اين نافرمانيش نكوهش و سرزنش مى كنند .


ادامه نوشته

صیغه امر ( هیئت امر یا هیئت افعل )

منظور از صیغه ی اَمر، فعل یا شبه فعلی است که با آن انجام چیزی طلب می شود. به عبارت دیگر، مقصود از صیغه امر، صیغه های امر غایب و امر مخاطب ( امر حاظر ) و اسم ها و فعل هایی که به معنای امر هستند و ... می باشد که با این صیغه ها، فردی از دیگری انجام چیزی را طلب می کند .

 

مثال اول : یا یحیی خذ الکتاب بقوة – ای یحیی توانمندانه کتاب را بگیر – مریم / 12 . در این جا خداوند از حضرت یحیی انجام چیزی را طلب می کند .

مثال دوم : اقیمو الصلوة

مثال سوم : اوفوا بالعقود – مایده / 1

دلالت صیغه امر بر وجوب

آيا امر دلالت بر وجوب و الزام مى كند ؟

بنابر اصل حقيقت , در برخورد . با كلمات و عبارات ابتدا معنى حقيقى آن به ذهن متبادر مى شود . بنابر اين قاعده , از امر اصولا الزام و وجوب متبادر است . و لذا بنظر گروهى از دانشمندان علم اصول , ظاهر صيغه امر دلالت بر وجوب مى كند و اگر گوينده منظور ديگرى داشته باشد , بايد با آوردن قرينه آن را برساند . ولى عده ديگرى از متاخرين عقيده ديگرى در مورد امر دارند

البته الزام و وجوب , هميشه با صيغه و هيأت مخصوص امر بيان نمى شود . يعنى ممكن است دستور دهنده , مطلوب خود را در قالب جمله خبريه بيان نمايد . مثلا استاد مى گويد: دانشجويان محترم , درس را خواهند نوشت؛ اين جمله از نظر قالب, خبرى است ولى از مفهوم آن و شأن گوينده و شنوندگان به خوبى بر می آید كه جمله امرى است و بصورت محترمانه بيان گرديده

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

وجوب و ندب در اصول فقه  

وجوب و ندب

هرگاه عالى , انجام دادن كارى را ازدانى بخواهد براى اين طلب , دو حالت متصور مى شود :

1 - آنكه به ترك آن كار راضى نباشد .

2 - آنكه ترك آن را اجاز دهد .

در صورت نخست طلب را وجوبى و آن كار را واجب و در صورت دوم طلب را ندبى و آن كار را مندوب يا مستحب خوانند


منبع: تقریرات اصول فقه دکتر شهابی . نویسنده : عباس فربد

دلالت امر بر وجوب

آیا صیغه امر بر وجوب دلالت دارد؟

در این مورد نظرات متععدی است:

عده ای معتقدند که صیغه امر برای دلالت بر وجوب وضع شده است

عده ای معتقدند که صیغه امر برای دلالت بر وجوب و استحباب وضع شده است

عده ای معتقدند مه خود لفظ امر، مشترک لفظی است بین وجوب و استحباب


نکته: علامه مظفر در این مسئله می گوید،دلالت امر بر این موارد ( مانند وجوب و .. )،به حکم عقل است و نه وضع و قرارداد،و این عقل است که میگوید وقتی آمر به مامور چیزی را امر کرد،انجامش بر مامور واجب است ( پس دلالت امر بر وجوب است آن هم به حکم عقل  و نه دلالت وضعی )

ارکان امر

           

آمر

کسی که اَمر می کند(اَمر کننده به مامور)

مامور

کسی آمر به او اَمر میکند(اَمر شونده)

ماموربه

کاری که آمر از مامور طلب می کند(مورد اَمر)


 ماده ی امر:

مقصود از ماده امر، واژه امر ( یعنی حروف "ا، م، ر" ) می باشد که اصولیون برای این واژه معانی گوناگونی را بیان کرده اند. از جمله معانی آن عبارت اند از : طلب، شی،فعل ، حادثه و ... که ما در اصول فقه با معنای اول " یعنی طلب " سر و کار داریم :

1 – طلب :

مثال اول : مانند واژه امر در آیه 63 سوره نور : فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنة او یصیبهم عذاب الیم – پس باید بترسند کسانی که مخالفت امر خدا را می کنند که مبادا به فتنه بزرگ یا عذاب دردناک گرفتار شوند

مثال دوم : مانند واژه امر در ماده 336 قانون مدنی : هر گاه کسي بر حسب امر ديگري اقدام به عملي نمايد که عرفاً براي آن عمل اجرتي بوده و يا آن شخص عادتاً مهياي آن عمل باشد عامل، مستحق اجرت عمل خود خواهد بود مگر اين که معلوم شود که قصد تبرع داشته است‌

" که در دو مثال فوق واژه امر به معنای طلب است "

 

2 – شی :

مثال اول : ما رایت الیوم امرا عجیبا – امروز چیز عجیبی ندیدم

 مانند واژه امر در ماده 189 قانون مدنی : عقد منجز آن است که تأثير آن بر حسب انشاء، موقوف به ‌امر ديگري نباشد والا معلق خواهد بود

" که در دو مثال فوق، واژه امر به معنای چیز است "

3 – فعل ( کار ) :

مثال اول : آیه 97 سوره هود " و ما امر فرعون برشید – وهیچ هدایت و رشدی در امر ( کار ) فرعون نخواهد بود "

مثال دوم : مانند واژه امر در ماده ۶۵۶ قانون مدنی : وکالت عقدي است که به موجب آن يکي از طرفين طرف ديگر را براي انجام امري نايب خود مي‌نمايد.

" که در دو مثال فوق، واژه امر به معنای کار است "

 

4 – حادثه :

امر کربلا من اعظم القضایا – حادثه کربلا از بزرگترین اتفاقات است

" که در این مثال، واژه امر به معنای حادثه است "

با توجه به این که بیان نمودیم در اصول با معنای اول " یعنی طلب " سر و کار داریم، می توان گفت : واژه امر در اصطلاح یعنی : هر گاه فردی از دیگری انجام عملی را طلب کند، به طوری که امر کننده در مرتبه بالاتری نسبت به امر شونده قرار داشته باشد