مفهوم موافق

مفهوم موافق
مفهومی که از نظر نفي و اثبات (وجوب يا حرمت) مانند منطوق باشد؛ مفهوم موافق می‌گوییم. (یعنی اگر منطوق منفی باشد، مفهوم هم منفی است و اگر منطوق مثبت باشد، مفهوم هم مثبت است).

تخصیص تخصص حکومت ورود

راه های جمع دو دليل متعارض عبارتند از:

1) تخصيص             2) تخصص           3) حکومت           4) ورود 

 

 

 

آمدن يک مخصص بعد از چند عام:

به دو مثال زير دقت کنيد:

مثال اول : مساحقه کنندگان (زنان همجنس باز) را شلاق بزنيد مگر آنهايي را که مجنون مي باشند

مثال دوم : مساحقه کنندگان را شلاق بزنيد و دست سارقان را قطع کنيد و محاربان را تبعيد کنيد مگر آنهايي را که مجنون مي باشند

 

در مثال اول واضح است که مخصص (مگر آنهايي را که مجنون مي باشند) به عام (مساحقه کنندگان) برمي گردد

در مثال دوم، معلوم نيست که مخصص(مگر آنهايي را که مجنون مي باشند) به آخرين عام(محاربان) بر مي گردد يا به همه جملات عام قبل از خودش (مساحقه کنندگان ، سارقان ،محاربان)

 

پس منظور از عبارت " آمدن يک مخصص بعد از چند عام " اين است که آيا مخصص به آخرين عامي که در جمله ذکر شده بر مي گردد يا به تمام عمومات قبل از خود

 

جواب اين است که در اين گونه موارد بايد به قراين و اوضاع و احوال مراجعه کنيم . ( يعني اگر در کلام متکلم قرينه اي وجود داشت که منظور او آخرين عامي است که قبل از مخصص آمده ، مي گوييم مخصص به آخرين عام برميگردد و اگر قرينه اي مبني بر اين که مخصص به تمام عمومات ماقبل خود بر ميگردد و جود داشت، ميگوييم مخصص تمام عمومات ماقبل خود را تخصيص مي دهد

ادامه نوشته

دوران بين نسخ و تخصيص :

سوال : اگر عام و خاصي داشته باشيم و ندانيم که رابطه بين آنها نسخ است يا تخصيص، چه بايد کرد ؟

جواب: هر وقت عام و خاصي داشتيم و ندانستيم خاص، مخصص آن است يا ناسخ آن، پنج حالت ممکن است بين عام و خاص وجود داشته باشد :

 

حالت اول: اگر عام و خاص همزمان باشند(يعني خاص و عام در يک زمان توسط شارع و متکلم بيان شده باشند) : مي گوييم خاص، مخصص عام است

 

حالت دوم : اگر عام مقدم ( 1) و خاص موخر(2) باشد( يعني اگر عام قبلا بيان و صادر شده باشد و خاص بعد از آن بيان و صادر شده باشد) :

1 – اگر در حال اجراي قانون عام باشيم و الان قانون خاص بيايد : مي گوييم اين قانون خاص جديد، ناسخ عام است

2- اگر قانون عام تصويب شده باشد ولي هنوز اجرا نشده باشد و اکنون يک قانون خاص بيايد، مي گوييم قانون خاص، مخصص قانون عام است

 

حالت سوم: اگر خاص مقدم و عام موخر باشد: ( يعني اگر خاص قبلا بيان و صادر شده باشد و عام بعد از آن بيان و صادر شده باشد) مي گوييم خاص، مخصص عام است

 

حالت چهارم(3) : اگر تاريخ يکي از عام و خاص مجهول باشد(تاريخ صدور و بيان يکي از عام و خاص زا بدانيم و يکي را ندانيم) : مي گوييم خاص،مخصص عام است

 

حالت پنجم(4): اگر تاريخ عام و خاص مجهول باشد(تاريخ صدور و بيان هيچ کدام را ندانيم) : مي گوييم خاص مخصص عام است

 

تخصص ( تخصص در اصول فقه )

تخصص :

حالتی است که فرد یا افرادی ، خود به خود از حکم عام خارج هستند .

مثال اول   )      اگر در حکم عام گفته باشد  : به همه دانشمندان احترام بگذار و در حکم دیگری گفته باشد  : به جاهلان احترام نگذار.

در اینجا جاهلان خود به خود از دانشمندان بیرون هستند .

مثال دوم   )     حکم اول :به انسانها غذا بده

                    حکم دوم : به پرندگان غذا نده

پرندگان خود به خود از انسانها خارجند ، لذا رابطه این دو حکم با هم تخصص است .


تخصیص

تخصیص یعنی خارج کردن برخی افراد از حکم عام

مثال :

ماده  654 قانون مدنی :
قمار و گروبندي باطل و دعاوي راجعه به آن مسموع نخواهد بود. همين حکم در مورد کليه‌ي تعهداتي که از معاملات نامشروع توليد شده باشد جاري است.


ماده 655 قانون مدنی :
در دوانيدن حيوانات سواري و همچنين در تيراندازي و شمشيرزني گروبندي جائز و مفاد ماده‌ي قبل در مورد آن‌ها رعايت نمي‌شود.


اگر دقت کنید ماده ی اول عام است و ماده ی دوم مخصص آن است و دوانيدن حيوانات سواري و تيراندازي و شمشيرزني را از دایره ی آن خارج کرده است

تفاوت تخصیص و تخصص

تفاوت بین تخصیص و تخصص:

*   در تخصیص  :  ما فرد یا افرادی را از حکم عام خارج می کنیم .

*   در تخصص   :  فرد یا افرادی خود به خود از حکم عام خارجند


فرق تخصیص و تخصص

فرق است بین تخصیصص و تخصص:

در تخصیص، دلیل دوم، افرادی را از درون دلی اول خارج می کند ولی در تخصص،دلیل دوم برخی افراد را از دلیل اول خارجح نمی کند،بلکه دلیل دومريالخود به خود ،از دلیل اول خارج است

مثال اول: به دانشمندان احترام بذارید مگر به دانشمندان فاسق ( در این جا دلیل دوم خود به خود از دلیل اول خارج نیست و ما خودمان دلیل دو را از دلیل اول خارج کردیم ، لذا این تخصیص است و نه تخصص )

مثال دوم: به دانشمندان احترام بذارید مگر به بی سوادان ( در این جا دلیل دو م یعنی بی سوادان خود به خود از دلیل اول خارج است ،لذا تخصص است و نه تخصیص )

عمل به عام قبل از فحص مخصص  ( عمل به عام قبل از جست و جوي خاص ) :

 در موارد بسياري در قران و قانون و کلام بزرگان ديده ايم که جملاني ذکر مي شود که يکي از اين جملات عام  و جمله? ديگر خاص ( مخصص) است.

مثلا :

ماده 183 قانون مجازات اسلامي - هر كسي كه براي ايجاد رعب و هراس و سلب آزادي و امنيت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد في الارض مي باشد

تبصره 1 ماده 183 قانون مجازات اسلامي - كسي كه به روي مردم سلاح بكشد ولي در اثر ناتواني موجب هراس هيچ فردي نشودمحارب نيست . 

* ماده 183 قانون مجازات اسلامي عام و تبصره 1 ماده 183 قانون مجازات اسلامي خاص  ( مخصص) است

 

عبارت " عمل به عام قبل از فحص (جست و جوي) مخصص " يعني اين که آيا ما مي توانيم به محض ديدن عام ( مانند ماده 183 قانون مجازات اسلامي ) فورا به ان عمل کنيم و بنا را بر اين بگذاريم که اين عام هيچ گونه مخصصي ندارد.

اگر ما به محض ديدن عام بخواهيم به آن عمل کنيم، نتيجه اش اين مي شود که تا ماده 183 قانون مجازات اسلامي فوري به آن عمل مي کنيم و هر كسي كه براي ايجاد رعب و هراس و سلب آزادي و امنيت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد في الارض مي ناميم ، حال اين فرد چه موجب هراس بشود و چه نشود ولي اگر به محض ديدن عام ( مانند ماده 183 قانون مجازات اسلامي ) فورا به ان عمل نکنيم و بنا را بر اين بگذاريم که اين عام مخصصي دارد و در نتيجه به دنبال مخصص برويم و تبصره 1 ماده 183 قانون مجازات اسلامي را پيدا کنيم ، هر كسي كه براي ايجاد رعب و هراس و سلب آزادي و امنيت مردم دست به اسلحه ببرد، به شرط اين که موجب هراس مردم بشود محارب و مفسد في الارض مي ناميم و اگر موجب حراس مردم نشود محارب نمي ناميم.

 

حال سوال اين است که وقتي به عامي برخورديم، آيا ميتوانيم به عام قبل از فحص (جست و جوي) مخصص عمل کنيم و يا براي عمل به هر عامي ، در ابتدا بايد به فحص و جست و جوي مخصص بپردازيم ؟

 

جواب :

 

حالت اول: اگر عامي داشته باشيم و شک کنيم که اين عام شايد يک مخصص متصل دار، اين شک و احتمال به نظر عقلا و خردمندان ضعيف است ، فلذا به آن اعتنا نمي کنيم  و مي گوييم اين عام مخصص ندارد( لذا نياز نيست به دنبال مخصص بگرديم)

 

حالت دوم :

اگر عامي داشته باشيم و شک کنيم که شايد اين عام داداي يک مخصص منفصل است در اينجا عقلا معتقدند به احتمال زياد براي اين عام يک مخصص منفصل وجود دارد(لذا نمي توانيم وقتي عامي داشتيم و احتمال داديم که ممکن است مخصص منفصلي داشته باشد، بدون جست و جو براي يافتن مخصص منفصل به عام عمل کنيم) .

 

پس :

1 – اگر احتمال داديم عام داراي مخصص متصل است به اين احتمال اعتنا نمي کنيم

2- اگر احتمال داديم عام داراي مخصص منفصل است به اين احتمال اعتنا مي کنيم و بايد به جست و جوي اين مخصص بپردازيم و اگر آن را پس از جست و جوي کافي نيافتيم مي توانيم به عام عمل کنيم

تخصیص عام با مفهوم

 اين بحث را با ذکر مثال هايي توضيح مي دهيم :

 مثال اول :

1 - در جايي يک جمله داريم که مي گويد : به سخن انسان ها اعتماد مکن ( انسان ها، عام است)

2 – در جايي ديگر جمله اي ديگر داريم که مي گويد اگر فاسقي سخني گفت به آن اعتماد مکن( فاسق خاص است)

 

پس در جمله اول گفته که به سخن هيچ انساني اعتماد نکن ولي در جمله دوم آمده که به سخن افراد فاسق اعتماد مکن . پس جمله اول عام و جمله دو خاص است

 

سوال ما در اين بود که آيا مفهوم يک جمله (مفهوم جمله خاص) مي تواند عام را تخصيص بزند .

* جمله دوم خاص است و مفهوم مخالف دارد ( از نوع مفهوم شرط که حجت است) و مفهوم مخالفش اين است که اگر عادلي سخني گفت به آن اعتماد کن، پس اين مفهوم، مخصص جمله اول (عام) است، يعني به سخن انسان ها اعتماد مکن مگر سخن فرد عادل

 

 مثال دوم :

جمله اي عام : به هيچ کس وام ندهيد

جمله اي خاص : فقط به کساني که درس نمي خوانند وام ندهيد

 

جمله دوم خاص است و داراي مفهوم مخالف (از نوع مفهوم حصر) است که مفهوم حصر هم حجت است

مفهوم مخالف جمله دوم اين است که فقط به کساني  که درس مي خوانند وام بدهيد. پس اين مفهوم، مي تواند عام را تخصيص بدهد .  در نهايت اين جمله(جمله عام)، پس از تخصيص خوردن با مفهوم جمله خاص، به اين صورت در مي آيد : به هيچ کس وام ندهيد وفقط به کساني که درس مي خوانند وام بدهيد

 

پس مي بينيم که مفهوم جمله دوم(خاص)، جمله اول(عام) را تخصيص مي دهد