علایم حقیقت در اصول فقه ( مبحث حقیقت و مجاز در اصول فقه )

علایم حقیقت:

1) تصریح واضع

2) اطراد

3) صحت حمل

4) تبادر

حقیقت و مجاز در اصول فقه

حقیقت یعنی استعمال لفظ در آن معنایی که واضع برایش گذاشته است ی

مجاز یعنی استعمال لفظ در آن معنایی غیر از آن معنایی که واضع برایش گذاشته است

مجاز قانونی ( حقیقت و مجاز در اصول فقه )

مجاز قانونی یعنی این که ما ، الفاظی را که مقنن وضع کرده، در همان معنایی غیر از آن معنایی  که مقنن برایش قرار داده است به کار ببریم

حقیقت قانونی ( حقیقت و مجاز در اصول فقه )

حقیقت قانونی یعنی این که ما الفاظی را که مقنن وضع کرده را در همان معنایی که مقنن برایش قرار داده است به کار ببریم

بحث حقیقت شرعی :

 الفاظی مانند صلاة، حج، صوم و ... قبل از اسلام دارای معانی ای بوده اند که با آمدن اسلام این الفاظ توسط شارع در معانی دیگری به کار برده شدند (مثلا لفظ صلاة قبل از اسلام به معنای دعا بود و در زمان پامبر ( ص ) به معنای نوعی عبادت خاص در آمد ). حال بحث در این است که آیا در بیست و سه سال رسالت پیامبر(ص) استعمال این الفاظ در معانی جدیدشان به نحو حقیقت بوده یا مجاز ؟  

 ثمره این بحث :

اگر قایل به وضع این الفاظ برای معانی جدیدشان شویم و در واقع حقیقت شرعی را بپذیریم، آنگاه احادیثی که از پیامبر ( ص ) نقل شده و این الفاظ در آنها به کار رفته دیگر نیازی به وجود قرینه صارفه نمی باشد ولی اگر حقیقت شرعیه را نپذیریم آنگاه در احادیث پیامبر (ص) باید همراه این الفاظ قرینه صارفه ای باشد .

اقسام حقیقت و مجاز

 + 

حقیقت عرفی

عرف، لفظی را برای معنایی وضع بکند و ما آن لفظ را در همان معنایی که عرف برایش وضع کرده به کار ببریم

حقیقت لغوی

لغت شناسان(اهل لغت)، لفظی را برای معنایی وضع می کنند و ما آن لفظ را در همان معنایی که لغت شناسان برایش وضع کرده به کار ببریم

حقیقت شرعی

شرع، لفظی را برای معنایی وضع می کند و ما آن لفظ را در همان معنایی که شرع برایش وضع کرده به کار ببریم

مجاز عرفی

عرف، لفظی را برای معنایی وضع بکند و ما آن لفظ را در غیر از معنایی که عرف برایش وضع کرده به کار ببریم

مجاز لغوی

لغت شناسان(اهل لغت)، لفظی را برای معنایی وضع می کنند و ما آن لفظ را در غیر از معنایی که لغت شناسان برایش وضع کرده به کار ببریم

مجاز شرعی

شرع، لفظی را برای معنایی وضع می کند و ما آن لفظ را در غیر از معنایی که شرع برایش وضع کرده به کار ببریم


 انواع حقیقت و مجاز با ذکر مثال:

 

 *حقیقت لغوی: مثلا لفظ "نان" را لغت شناسان وضع کرده اند برای نوعی خوراکی که از گندم تهیه می شود.حال اگر ما لفظ "نان" را در معنای اصلی ای که لغت شناسان برایش وضع کرده اند به کار ببریم به آن حقیقت لغوی میگوند(مثلا زید در نانوایی به نانوا بگوید که دو نان می خواهد)

 

*مجاز لغوی:مثلا زید در جمله ای به دوستش بگوید که اگر فلان کار را با هم انجام دهند،به آب و نانی خواهند رسید،می بینیم که دراینجا زید لفظ نان را در معنایی به جز آن معنایی که لغت شناسان برایش وضع کرده اند استعمال نموده،که به این استعمال، استعمال مجازی می گوییم

 

*حقیقت عرفی و مجاز عرفی :مثلا عرف، لفظ " جانور " را برای سگ به کار می برد(در معنای سگ وضع نموده)

(حال اگر ما این لفظ را در معنای سگ به کار ببریم،به آن حقیقت عرفی میگوییم و اگر آن را در معنایی غیر از سگ به کار ببریم،به آن مجازعرفی می گوییم)

 

*حقیقت شرعی و مجاز شرعی :مثلا شرع لفظ صلاة را وضع نموده برای معنایی(یعنی آن را وضع نموده برای عبادتی خاص) .

حال اگر ما لفظ صلاة را در همان معنایی که شرع بایش وضع نموده به کار ببریم به آن حقیقی شرعی می گوییم ولی اگر آن را در معنایی غیر از آن معنایی که شرع یرایش وضع نموده به کار ببریم به آن مجاز شرعی می گوییم

 

حقيقت شرعيه  ( حقیقت شرعیه و متشرعه )

حقيقت شرعيه :

مى دانيم قبل از ظهور اسلام و بعثت پيامبر ( ص ) , براى تنظيم ضوابط و مناسبات حقوقى و معاملاتى و اقتصادى بين مردم , و همچنين در مورد مراسم عبادى دوران جاهليت كلمات و الفاظ و اصطلاحاتى وجود داشته است . بعد از ظهور اسلام بسيارى از اين نظامات حقوقى و اجتماعى و اقتصادى عينا مورد تائيد شارع مقدس قرار گرفت , در برخى موارد تغييراتى داده شد و نسبت به مواردى كه قبلا حكم و ترتيب خاصى وجود نداشت , احكام و ترتيبات جديد تشريع گرديد . بهمين جهت در اسلام به دو دسته از احكام برخورد مى كنيم : يك دسته كه فاقد سابقه بوده و اسلام آنها را وضع و مقرر داشته است , اين موارد به احكام تأسيسى مشهورند . دسته ديگر احكامى هستند كه شارع , آنها را عينا و يا با تغييرات متناسب بنوعى ابقاء و تنفيذ كرده است . اينگونه احكام , احكام امضائى ناميده مى شوند .

حقيقت شرعيه عبارت است از پاره اى كلمات و اصطلاحات اسلامى كه در احكام مورد استعمال قرار گرفته است , هر چند ممكن است متخذ از عرف متداول باشد ولى به علت داشتن بار شرعى و به اين جهت كه شارع براى بيان مفاهيم و مقاصد خاص شرعى , از اين قالبها استفاده كرده است به عنوان حقيقت شرعيه ناميده مى شوند .

در مورد منشاء و ريشه وضع اينگونه الفاظ و كلمات , بحث بسيارى شده است . گروهى عقيده دارند كه اينگونه الفاظ و كلمات به صورت تعيينى وضع شده و عده اى از علماء نيز معتقدند كه به صورت تعينى بوده است . مثلا ممكن است كلمه ( صلوة ) در جاهليت به دعا اطلاق مى شده ولى شارع مقدس آن را مجازا بر اعمال مخصوص نماز مسلمين اطلاق كرده است . يعنى وقتى مى فرمايد : اقيموا الصلوة: يعنى : نماز بخوانيد ، نه اينكه دعا را بجا آوريد . در مقابل حقيقت شرعيه دو اصطلاح ديگر نيز در آثار دانشمندان تحت عنوان حقيقت عرفيه و حقيقت قانونيه بكار رفته است .

بطور خلاصه بايد گفت اگر كلمات و اصطلاحات , حامل يك بار شرعى نباشند ولى در عرف داراى معانى و مفاهيم معلوم باشند , در اصطلاح گفته مى شود كه اينگونه كلمات حقيقت عرفيه دارند .

در مورد حقيقت قانونيه , بايد گفت كلمات و اصطلاحاتى وجود دارند كه با وجود استعمال عرفى به نحوى مورد تعريف قانونگزار قرار مى گيرند . يعنى قانونگزار با جعل اين كلمات , هويت جديدى براى آن ايجاد مى كند . مانند تعاريفى كه در مقدمه قانون مربوط به اراضى , در مورد زراعت و انواع اراضى دائر و بائر و موات يا كلماتى مانند نسق و حق آيه بعمل آمده است در اصطلاح مى گويند اين كلمات داراى حقيقت قانونى است .


  منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد