فور و تراخی

بسم الله الرحمن الرحیم

بین دانشمندان علم اصول فقه بحث و اختلاف نظر وجود دارد که آیا " اَمر " بر فور دلالت دارد یا بر تراخی ؟ 

به این ماده از قانون مدنی دقت کنید :

مصوبات مجلس شوراي اسلامی و نتیجه ي همه پرسی پس از طی مراحل قانونی به رئیس جمهور ابلاغ می شود
. رئیس جمهور باید ظرف مدت پنج روز آن را امضا کند.

در این جا امر چیست ؟ در این ماده ، امر ، امضا کردن توسط رییس جمهور است

سوال ما هم این بود که

1) ایا امر بر فور دلالت دارد (یعنی باید امر را فوری انجام داد؟) ، یعنی در این مثال ایا باید رییس جمهور فورا مصوبات مجلس شوراي اسلامی و نتیجه ي همه پرسی را امضا کند (این معنای فور است)

1) ایا امر بر تراخی دلالت دارد (یعنی می توان امر را با تاخیر انجام داد؟) ، یعنی در این مثال ایا  رییس جمهور می تواند  مصوبات مجلس شوراي اسلامی و نتیجه ي همه پرسی را با تاخیر امضا کند (این معنای تراخی است).

* اگر بگوییم که امر بر فور دلالت دارد، رییس جمهور باید مصوبات را فورا امضا کند

* اگر بگوییم که امر بر تراخی دلالت دارد، رییس جمهور می تواند با تاخیر مصوبات را امضا کند

جواب در ازمون وکالت :

امر، نه بر فور دلالت دارد و نه بر تراخی ، بلکه ، اول باید ببینیم قرینه ای هست که با توجه به ان بگوویم که امر بر فور دلالت دارد یا بر تراخی

حالا اگر قرینه ای نبود ، و ما شک کردیم که امر بر فور دلالت می کند یا بر تراخی ، می گوییم که بر تراخی دلالت دارد و نه بر فور

اصول

اصول
اصول جمع مكسر اصل است.
در لغت به معني ريشه، پايه، چيزي كه ديگر اجزاء آن چيز بر آن بار يا بدان پايدار باشد. مانند پايه ي ديوار و ريشه ي درخت و بن انگشتان، آمده است.
اصل در لغت به معاني ديگري نيز آمده است:
اصل در برابر فرع.
اصل به معناي راجح و ظاهر.
اصل به معني دليل.
اصل به معني قاعده.

خبر واحد

خبر واحد

خبر واحد نوعی حدیث است که سلسله راویان آن به تواتر نرسیده و نمی‌توان بر صحت آن یقین داشت. هر حدیثی که خبر متواتر نباشد خبر واحد است، هر چند سلسله راویان آن بیش از یکی باشد.

قریب به اتفاق احادیث در سنت اسلامی از نوع خبر واحد است. میزان اعتبار خبر واحد بستگی به استحکام سلسله راویانش دارد. مشخص بودن نام و نشان افرادی که حدیث را نقل کرده‌اند، از گوینده (که ممکن است محمد، صحابه یا امامان شیعه باشد) تا نویسنده‌ای که آن را در کتاب خویش آورده و علم به عدالت آن‌ها بر اعتبار خبر واحد می‌افزاید. همچنین قرائنی که احتمال یا اطمینان بر درستی مضمون حدیث را سبب گردد مانند شهرت و مقبولیت حدیث دیگر عامل مهم در اعتبار بخشی به خبر واحد است.

واجب موسع

واجب موسع: 

واجب موسع به واجبی گفته میشود که مقدار زمانی که شارع برای آن معین نموده است بیشتر از مقدار زمان لازم برای انجام آن است؛ برای مثال، زمان لازم برای خواندن نماز ظهر و عصر پانزده دقیقه است، ولی زمان تعیین شده برای آن، پنج الی شش ساعت می باشد.

اصالة عدم التقدير

اصالة عدم التقدير
اگر جمله ای را دیدیم و احتمال مخفى لفظی در کلام متکلم وجود داشته باشد،يعنى شنونده احتمال‌مى‌دهد كه قسمتى از مراد گوينده در كلام او حذف شده و در تقدير است، اما قرينه ای بر اين احتمال وجود نداشته باشد،در اينجا مى‌گوییم اصل بر عدم تقدير است ؛ يعنى اصل این است كه تنها آنچه در كلام گوينده آمده مقصود  و مراد وى بوده و چيزى در تقدير نيست و حذف نشده است.

الفاظ عام

الفاظ عام

شکی نیست برای عموم الفاظی مخصوص که دلالت بر عمومیت کند وجود دارد که این الفاظ یا مفردند مثل(کلّ) و آنچه به معنای آن است از قبیل «جمیع»،«تمام»، «هر»، «همه» و یا هیأت لفظی هستند مثل وقوع نکره در سیاق نفی یا نهی، و یا اینکه لفظ جمع همراه با الف و لام می باشد.

1.لفظ کل و آنچه به معنای آن است از قبیل جمیع، تمام، دائماً: مثل«اکرم کل عالمٍ»

2. جمع همراه با الف و لام: مانند «العلماء»

3. نکره در سیاق نفی و نهی: اکثر اصولی ها اعتقاد دارند که نکره ای که بعد از حروف نافیه و ناهیه قرار می گیرند دلالت بر عموم نموده و شمولیت از آن قابل انتزاع است به عنوان مثال «لا اله الا اللّه» دلالت بر آن دارد که وجود هر خدایی را نفی می کند و از این بابت شمولیت دارد.

تبادر

تبادر


تبادر ، اصطلاحی در اصول فقه ، در مبحث الفاظ . تبادر در لغت به معنای پیش دستی کردن ، پیشی گرفتن ، شتاب کردن ، مسابقه دادن و بردن مسابقه است (فراهیدی ؛ صاحب بن عبّاد؛ زمخشری ؛ ابن منظور؛ فیّومی ؛ فیروزآبادی ؛ طریحی ؛ معلوف ، ذیل «بدر»). مفهوم اصطلاحی تبادر در مآخذ ادبی و بویژه در منابع اصول فقه ، خطورِ معنا به ذهن در هنگام کاربرد یا شنیدن لفظ است . به نظر بسیاری از ادیبان و فقیهان ، تبادر مهمترین نشانة حقیقی بودن معنا برای یک لفظ (حقیقت ) است ، البته مشروط بر آنکه دلالت لفظ بر معنا مستند به خود لفظ باشد نه به قرینه ای حالی یا مقالی از قبیل شهرت ، کثرت اطلاق و کاربرد.
ادامه نوشته

تعریف نهی در اصول فقه

تعریف نهی
نهي در لغت، به معناي منع و باز داشتن (= زجر) است و در اصطلاح اصول آن است كه شخصى با مقام بالاتر، ديگرى را كه در رتبه پايين‌ترى قرار دارد از انجام كارى باز دارد و منع كند.

لفظ مترادف

لفظ مترادف
اگر دو يا چند لفظ داراى يك معنا باشند، به آنها مترادف می‌گوییم.
مثال اول: دو لفظ علم و دانش مترادف اند، زیرا دو لفظی هستند که وضع شده اند برای یک معنا.
مثال دوم: لفظ دنیا و جهان مترادف اند، زیرا دو لفظی هستند که وضع شده اند برای یک معنا.

واجب تعييني و تخييري

واجب تعييني و تخييري
واجب تعييني آن است که خودش مطلوب است و عِدل در مقام امتثال ندارد. مانند وجوب روزة ماه رمضان.
واجب تخييري آن است طلب بر خصوص آن تعلق نگرفته است بلکه داراي عِدل است که مطلوب يکي از آنها است.مانند كفارة قسم كه عبارتند از: سير كردن ده نفر گرسنه، يا پوشاندن ده نفر برهنه و يا آزاد كردن برده‌اي و اگر توانايي اينها را نداشته باشد بايد سه روز پياپي روزه بگيرد.
در قوانين موضوعه نيز در باب مجازاتها، بيشتر واجب تخييري به چشم مي‌خورد؛ چنان‌كه مادة (702) قانون مجازات اسلامي مقرر مي‌دارد: « هركس مشروبات الكلي را بخرد يا حمل يا نگهداري كند به سه تا شش ماه حبس و يا 74 ضربه شلاق محكوم مي‌شود. » در اينجا قاضي مخير است كه كسي را كه مشروبات الكلي مي‌خرد يا نگهداري مي‌نمايد، به يكي از دو مجازات حبس يا شلاق محكوم نمايد.