استصحاب در شک در مقتضي

استصحاب در شک در مقتضي
استصحاب در شک در مقتضي در موردی است كه ترديد در بقاي مستصحب ناشي از ترديد در استعداد بقاي آن درزمان لاحق باشد.
در زمینه اعتبار اين نوع استصحاب اختلاف نظر وجود دارد و اين اختلاف نظر اصولي در حقوق مدني نيز تأثیر گذارده است و كاربرد هردو مبنا در حقوق مدني به چشم می‌خورد به عنوان نمونه جريان استصحاب در شک در مقتضی در ماده 124 ق. م ديده می‌شود. اين ماده می‌گوید: اگر از قديم سر تیر عمادتي روي ديوار مختص همسايه بوده و سابقه اين تصرف معلوم نباشد بايد به حال سابق باقي بماند و اگر به سبب خرابي عمارت و نحو آن سر تیر برداشته شود، صاحب عمارت می‌تواند آن را تجديد كند و همسايه حق ممانعت ندارد مگر اينكه ثابت نمايد وضعيت سابق به صرف اجازه او ايجاد شده بوده است اين ماده متضمن استصحاب در شک در مقتضي است بدين معنا كه ترديد در بقای حق ارتفاق ناشي از آن است كه ما نمی‌دانیم مقتضي ايجاد اين حق اذن بوده است يا عقد لازم.
اگر مقتضي عقد لازم بوده است. اكنون اين حق باقي است و اگر مقتضي آن اذن بوده است اين حق با خرابي عمارت از بین رفته است.
در نقد اين ماده گفته شده است كه استصحاب مزبور صحيح نيست زيرا در شك در مقتضي است.
مثال ديگر در اختلاف نظر حقوق‌دانان در این مسئله آن است كه در صورت تحقق خيار عيب در معامله و زوال عيب قبل از اعمال خيار آيا می‌توان خیار عیب را باقي دانست؟ قانون مدني در این زمينه حكم علمي ندارد ولي بعضي از حقوق‌دانان در اینجا به دليل استصحاب، حق خيار را باقي نمی‌دانند و در مقابل بعضي اين استصحاب را به دليل شك در مقتضي صحيح نمی‌دانند. در هر صورت استناد به اعتبار يا عدم اعتبار اين نوع استصحاب در حقوق مدني ديده می‌شود و به نظر می‌رسد رفع اين اختلاف مستلزم پذيرش مبنايي واحد و تأمل بر تطبیق بر موارد است.

فعل چهارده معصوم

فعل چهارده معصوم
اعمال و افعالى را كه معصومين انجام مى‏ داده‏ اند فعل معصوم‏ مى‏ نامند.

قاعده استحسان چیست؟

قاعده استحسان چیست؟

 
یکی از قواعد حقوق اسلامی که در مذاهب و مکاتب مختلف مورد اختلاف قرار گرفته قاعده استحسان است مذهب حنفی و مالکی و حنبلی آن را قبول دارند و حجت می دانند ولی مذهب شافعی و ظاهری آن را باطل می دانند در مذهب امامیه نیز استحسان را حجت نمی شمارند و بکار بستن آن را حرام می دانند, بنظر می رسد اگر پیرامون چنین قاعده ای که بین مذاهب اسلامی مورد اختلاف واقع شده مطالعه ای شود گوشه ای از حقوق اسلامی روشن شود بیفایده نخواهد بود بخصوص که این قاعده در کتب امامیه کمتر مورد بررسی قرار گرفته از نظر حقوقی نیز مساله قابل بررسی است در پایان بحث خواهیم دید که این قاعده در حقوق عرفی هم می تواند اعمال شود یا خیر ؟ مطالبی که در این مقاله خواهد آمد بترتیب زیر است:
معنای لغوی و اصطلاحی استحسان
ارزش استحسان در مذاهب مختلف اسلامی
دلیل حجیت استحسان
نکاتی پیرامون استحسان
نقش استحسان در حقوق
معنای لغوی و اصطلاحی استحسان
استحسان مشتق از حسن و در لغت به معنای نیک دانستن و پسندیدن است در اصطلاح اصول معنایی نزدیک بهمین معنی دارد و تعریف آن بشرح زیر است :
1 _ علمای حنفی آن را چنین تعریف کرده اند : دلیل ینقدح فی نفس المجتهد لایقدر علی اظهاره لعدم مساعده العباره عنه یعنی دلیلی است که نزد مجتهد ثابت است ولی نمی تواند بیانش کند چون الفاظ و عبارات یارای آن ا ندارد.
تعریف دیگری که از همین مکتب تعریف ابوالحسن کرخی است او می گوید : هو العدول فی مساله عن مثل ما حکم به فی نظائر خلافه , لوجه اقوی , یقتضی العدول یعنی استحسان این است که در مساله ای از حکمی که مسائل همسان و همانند آن دارند چشم پوشی کرده حکم دیگری در آن باره بدهیم بواسطه دلیل قوی تری که مقتضی آن است.
2 _ علمای مالکی آن را چنین تعریف کرده اند : الاخذ بمصلحه جزئیه فی مقابل دلیل کلی یعنی برتری دادن مصلحت خاصی در برابر دلیلی کلی.
3 _ علمای جنبلی آن را بدین گونه آورده اند هو العدول بحکم المساله عن نظائر ها لدلیل خاص من کتاب اوسنه یعنی در مساله ای از حکمی که نظائر آن دار بدلیل خاصی عدول کنیم.
4 _ علمای شافعی چون استحسان را حجت نمی دانند بنقل تعریف های یاد شده و جزائیها پرداخته و آنها را رد کرده اند و در این مورد بهترین مرجع کتاب مستصغای غزالی و الاحکام آمده است.
5 _ علمای امامیه نیز مانند شافعیه استحسان را حجت نمی دانند و برای آن تعریفی نکرده اند و بذکر تعارف دیگران و رد آنها اکتفا کرده اند مرجع در این بحث کتاب قوانین الاصول جلد دوم آخر مقصد چهارم است گرچه تعریفی که در قوانین نقل شده در کتب عامه بدان صورت دیده نمی شود.

ادامه نوشته

حقيقت لغوى

حقيقت لغوى
منظور از حقيقت لغوى،لفظى است كه در همان معنايى كه واضع و اهل لغت براى آن‌تعيين كرده‌اند به كار رود
 

قصد قربت یعنی چه؟

قصد قربت یعنی چه؟
در معنای قصد قربت وچگونگی دخالت آن در عبادات گفتگو بسیار است و چون مربوط به عبادات است وارتباطی به حقوق ندارد از ورود آن خود داری می شود . همین اندازه کافی است که بدانیم قصد قربت به معنای قصد فرمانبرداری واطاعت امر بندگی خداست و می توان از آن به «پرستش»تعبیر کرد.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی

واجب کفائی و عینی

کفائی و عینی
گاهی چیزی یا کاری راشرع یا قانون گذار از همه می خواهد و همه مکلَّف به انجام آن می شوند ولی با انجام آن وسیلۀ یک یا چند نفر منظور تأمین می شود ودیگر لازم نیست دیگران آن را دوباره انجام دهند و یا تکرار آن موردی ندارد چنین تکلیفی را واجب کفائی گویند مانند وجوب دفاع از مرز و بوم، تهیه خوار بار به هنگام کمیاب یا نایاب شدن آن، تحصیل علم و آموختن صنعت و حرفه های لازم، و جوب کفن و دفن مردگان و مانند اینها.
گاهی چیزی یا کاری  را شرع یا قانون گذار  از همه می خواهد وهمه مکلَّف به انجام آن می شوندو با انجام آن وسیله یک یا چند نفر از عهدۀ دیگران ساقط نمی شود چنین تکلیفی را واجب یا عینی گویند مثلاً نماز و روزه بر همه واجب است واگر یکی بخواند از دیگری کفایت نمی کند، و مانند لزوم خدمت نظام وظیفه از نظر قانون ایران  و مثل وجوب نفقۀ زن از نظر شرع اسلام و قانون ایران.
واجب کفائی و عینی ممکن است در عین حال تبعدی باشد یا توصلی. این مطلب اندکی بعد توضیح داده خواهد شد.
فایده این تفکیک،علاوه بر نحوه سقوط تکلیف به شرحی که گذشت،این است که اجرت گرفتن برای انجام عینی جایز نیست.خواه تبعدی باشد مانند نماز و روزانه یا توصلی باشد مانند قضاوت در فرض انحصار قاضی. ولی اجرت گرفتن برای انجام واجب کفائی در صورتی که توصلی باشد جایز است و در صورتی که تعبدی باشد جایز نیست اصل این است که واجب عینی باشد، کفائی بودن آن ثابت شود.

منبع: محمدی؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی

قرینه صارفه

قرینه صارفه،‌ مقابل قرينه معيّنه بوده و عبارت است از قرينه اي كه كلام را از معناي حقيقي خود برگردانده و بر معناي مجازي آن حمل مي نمايد حقيقي آن به بيان ديگر، قرينه صارفه علامت و نشانه اي است كه دللت بر اين دارد كه معناي حقيقي منظور نيست و منظور معناي مجازي مي باشد

حقیقت شرعی

حقیقت شرعی : لفظي است كه قبل از شرع در يك معنا بكار مي رفته است ( معناي حقيقي لغوي) ؛ ولي بعد از ظهور اسلام؛ شارع نخستين اسلام ( پيامبر ) اين لفظ را در يك معناي ديگري استعمال نموده است ( معناي مجاز لغوي ) و بر اثر كثرت استعمال ، اين معناي مجازي سبب زوال معناي حقيقي آن شده است و خود جايگزين آن شده است .
پس: حقيقت شرعي عبارت است از لفظى که در لغت براى معنایى قرارداد شده است وسپس در معنایى شرعى که میان آن و معناى لغوى مناسبتى وجود دارد به کار رفته است
مثال اول : معناي الصلاه قبل از شرع دعا بوده است يعني معني لغوي حقيقي ان دعا بوده است . ولي شارع لفظ نماز را به عنوان مجاز لغوي براي لفظ الصلاه وضع (وضع تعييني ضمني ) نموده است. كه اين معناي مجاز لغوي هم بر اكثر كثرت استعمال به حقيقت شرعي تبديل شده است .
مثال دوم : معناي لفظِ حج قبل از شرع قصد بوده است . ولي شارع اين لفظ را براي معني شرعي خاصي در نظر گرفته است بطوري كه مكلف از لفظ حج معني شرعيه اي را مي فهمد كه اين معني، حادث و جديد بوده و اعراب قبل از اسلام، آن الفاظ را در اين معاني به كار نمي گرفتند.
توضیح : الفاظ عبادي در زمان پيامبر از معاني لغوي خود با وضع تعييني و يا تعيني به معاني جديد شرعي انتقال پيدا كرده اند . و در نتيجه اين وضع حقيقت شرعيه پديد امده است .
دو قسم عرف داریم
الف – عرف شرع
ب – عرف متشرعه .
اين دو عرف بر اساس زمان شرع تفسيم بندي شده است
الف – عرف شرع ( شارع ) : عرف موجود در زمان پیامبر " ص"
منظور از عرف شرع، عرفي است كه در زمان شارع  در عصر نبوت پيامبر اكرم (ص)  وجود داشته است، مانند : نماز به معناي دعا بود ولي در زمان پيغمبر به عبادات خاص نماز تبديل شد .
حج به معناي قصد بود و لي در زمان پيغمبر به مراسم و مناسك خاص حج تبديل شد .
زكات به معني رشد و نمو بود ولي در زمان پيغمبر به زكات شرعي خاص تبديل شد .
نكته : عرف شرع حقيقت شرعي را مي سازد

ادامه نوشته

اقسام مصلحت

اقسام مصلحت بر حسب میزان تاثیری که در زندگی انسان دارد:
الف: مصالح ضروری
ب: مصالح غیر ضروری(حاجت ها)
ج: مصالح تحسینی

* تعریف موارد فوق:

الف: مصالح ضروری : مصالحی که انجام آنها برای انسان ضروری و لازم است و اگر نباشد موجب اختلال در زندگی می شود

ب: مصالح غیر ضروری : مصالحی که انجام آنها برای انسان ضروری و لازم نیست ولی انجام آنها موجب رفع مشکلات می شود

ج: مصالح تحسینی : مصالحی که انجام آنها برای انسان ضروری و لازم نیست و انجام آنها موجب رفع مشکلات هم نمی شود ولی باعث راحتی زندگی می شوند