لفظ مختص و لفظ غیرمختص

لفظ مختص و لفظ غیرمختص

1ـ مختص: لفظی است که یک معنا دارد.‌
مثال اول: در قانون مدنی آمده است: بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم.
لفظ بیع مختص است، زیرا یک معنی دارد.

مثال دوم: اصل ۵ قانون اساسی:
در زمان غیبت حضرت ولی‌عصر ؛ ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و باتقوا است.
لفظ حضرت ولی‌عصر در این اصل، مختص است زیرا فقط یک معنا دارد و آن عبارت است از امام دوازدهم.

2ـ غیر مختص: لفظی است که بیش از یک معنا دارد.
مثال اول: کلمۀ حقوق غیرمختص است، زیرا چند معنا دارد، مانند حق و حقوق، دستمزد، رشتۀ حقوق.

مثال دوم: کلمۀ عین غیرمختص است، زیرا چند معنا دارد، مانند مثل و مانند، چشم، چشمه، طلا، نقره و ...


منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، مولفین: آیت الله ایلامی، استاد روحانی ـ انتشارات کتاب آوا

وضع تعیینی ضمنی

وضع تعیینی ضمنی
وضع تعیینی ضمنی یعنی واضعی مشخص کلمه‌ای را وضع کند اما آن را تعریف نکند.‌
مثال: کلمۀ معاون جرم ساختۀ دست قانون‌گذار است؛ اما در قانون تعریف نشده است، بلکه قانون‌گذار به ذکر مصادیق معاون جرم پرداخته است:
مثلاً گفته است معاون جرم کسی است که 1ـ وقوع جرم را تسهیل کند. 2ـ دیگری را به ارتکاب جرم ترغیب کند و...
در نتیجه وضع این کلمه از نوع تعیینی ضمنی است.

نکته: یک سری الفاظ هستند که ساختۀ دست پیامبر هستند؛ مانند صلاة (نماز)، زکات، صوم (روزه)، حج و ...
این‌گونه کلمات: اولاً چون واضعشان مشخص است، دارای وضع تعیینی‌اند؛ و ثانیاً چون پیامبر این الفاظ را تعریف نکرده، دارای وضع تعیینی ضمنی هستند.


منبع: کتاب کلیدواژه های اصول فقه دانشگاهی، مولفین: آیت الله ایلامی، استاد روحانی ـ انتشارات کتاب آوا

واجب عقلی

بسم الله الرحمن الرحیم

حالت اول : گاهی شارع عملی برای ما واجب می کند ، مثلاً خداوند نماز ، روزه، حج ، زکات، خمس و ... را بر ما واجب کرده است ، که به این نوع اعمال واجب، واجب شرعی می گوییم.
اما:
حالت دوم : گاه شارع چیزی را بر ما واجب نمی کند، بلکه این عقل است که عملی بر ما واجب می کند، مثلاً عقل حکم می کند که از بین " مهم " و " مهم تر " باید ، " مهم تر " را انتخاب کرد، که به این نوع واجب، واجب عقلی می گوییم.

بنیان‌گذاران اجتهاد

بنیان‌گذاران اجتهاد
قدیمی‌ترین بنیان‌گذاران اجتهاد در فقه شیعه، دو دانشمند عهد قدیم معروف به قدیمین، ‌یعنی ابن جنید اسکافی و ابن عقیل عمانی، بوده‌اند. سپس شیخ مفید به پا خاست و از عقاید آن دو بزرگوار در میان شاگردان خود، از جمله سید مرتضی، ‌علم‌الهدی و شیخ طوسی به نیکی یاد کرد، این شیوه ادامه یافت تا نوبت به علامه حلی رسید و پس از او شهید اول و فقیه فاضل، علی، و نیز شهید دوم راه او را ادامه دادند.
تا اجتهاد به عنوان ضرورتی در مسلک شیعه پایدار بماند و شکوفاتر گردد.

مصالح مرسله ( استصلاح)

مصالح مرسله ( استصلاح)
از دیگر منابع در نزد بعضى از مذاهب فقهى مصالح مرسله مى‏باشد.
مصالح مرسله مصالحی است که عقل آنها را بر اساس اصول و قواعد کلی شرعی برای حفظ مقاصد شرع لازم می‌بیند و هیچ نص خاصی بر اعتبار آن وجود ندارد

تقرير چهارده معصوم

تقرير چهارده معصوم
اگر کسی در مقابل یکی از معصومین عملی را انجام دهد و معصوم آن عمل را ببیند و نسبت به آن عمل اعتراض کند، این به معنای تایید آن عمل است و ما می‌توانیم آن عمل را انجام دهیم که به آن تقرير معصوم‏ مى‏ گويیم.
مثلاً چنانچه در حضور معصوم به شكلى وضو مى ‏گرفتند يا نماز مى‏خواندند، يا سخنى را مى‏ گفتند و يا نسبتى را مى‏ دادند و حضرت در برابر آن سكوت مى‏ كردند، اين سكوت نشانه تاييد و رضايت معصوم از آن عمل يا سخن مى ‏باشد كه بدان «تقرير» گفته مى‏شود. زيرا اگر آن سخن و يا آن عمل از نظر شرعى اشتباه مى‏بود به دلیل امر به ‏معروف و نهى از منكر، لازم است معصوم از آن جلوگيرى کند.

علم اصول فقه

چالش ميان عقل و دين در ادبيات اسلامي در دوحوزه بوده است ،حوزه اصول بنيادين اعتقادي و حوزه شريعت و احكام علمي . در حوزه اخير پيروزي از عقل در استنباط احكام شريعت به تدريج عنوان اجتهاد به خود گرفت .اجتهاد در بستر تاريخ تعريف واحد وثابتي براي خود حفظ ننمود و به حسب مقتضيات زمان توسط متفكرين دگرگون شد. مكاتب اهل سنت باب اجتهاد را مسدود اعلام كردند و پيروان مكتب تشيع در معرف احكام شريعت به سطح وسيعي اجتهاد را توسعه بخشيدند.
توسعه اجتهاد در ميان شيعيان موجبات فربه شدن دانشي تحت عنوان ((علم اصول فقه )) رافراهم ساخت . شيعيان به موازات حوزه شريعت در بخش مباحث كلامي نيز خود را از قيد وبند بحث هاي سنتي اشاعره و معتزله رها كرده و الهياتي تحت عنوان ((حكمت متعاليه )) كه مي توان آن راحكمت شيعي ناميد تاسيس نمودند. اين حكمت مبتني است بر تعقل بشري و تدين به آموزه هاي وحياني و تعليمات پيامبر و اهل بيت او (ع). علم اصول در سير تاريخي خود رشد تكاملي داشت و در مدارس مختلف به روش هاي متفاوتي تدوين و ارائه شده است .

ادامه نوشته

مخصص غیر لفظی

مخصص غیر لفظی
اگر به صورت لفظ نیامده باشد، به آن مخصص غیر لفظی می‌گوییم.
مثال: خداوند در قران فرموده‌اند : الله خالق کل شی (خداوند همه چیز را آفریده است)؛ که در این جا عقل به این حکم می‌دهد که خداوند ذات و صفات خودش را نیافریده است. پس این مخصص غیر‌لفظی است، زیرا به صورت لفظ نیامده است و عقل این را استنباط کرده است.

اصول فقه

شیعه در طول حیات خود با اهتمام شدید به علم اصول فقه، آن را مقدمه فقه و ابزاری مهم در استنباط صحیح احکام شرعی ضروری می دانست، تا جایی که آن را، منطق علم فقه نامیده اند.
بدین معنا که فقیه در استنباط احکام شرعی از منابع ، نیازمند اصول و قواعدی است که علم اصول فقه عهده دار آن است و بدون آن استنباط احکام شرعی کامل و تمام نیست. به طور کلی می توان برای علم اصول چهار دوره را در نظر گرفت؛ دوره پیدایش، دوره رشد و نمو، دوره رکود و دوره کمال و نو آوری.

دوره پیدایش
در نظر شیعه مسائل این علم، ریشه در عصر ائمه (ع) دارد و آنان به خصوص امام باقر و امام صادق (ع) اصول و شیوه های بهره وری از قرآن و سنت را تعلیم داده اند. بدین صورت که ائمه با املای قواعد و کلیات علم اصول به شاگردان خود زمینه را برای پیدایش چنین علمی فراهم آورده اند. بنابراین می توان آنها را واضع و موسس علم اصول دانست.

ادامه نوشته

مقدمات علميه



مقدمات علميه: چنانچه كلام شارع مبهم و قابل توجيه بمعانى متعدده باشد و مكلف نتواند مقصود اصلى را درك كند در اين صورت ناچار خواهد بود كه بتمام معانى متصوره و شقوق محتمله آن عمل نمايد تا بدان وسيله بأداى تكليف اصلى و برائت ذمه خود علم حاصل كند-ايناعمال را كه بطور قطع فقط يكى از آنها فريضۀ اصليه و بقيه اعمال احتياطى و مقدمات تحصيل علم ببرائت هستند مقدمات علميه گويند.

مثلا آيه إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى اَلصَّلاٰةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى اَلْمَرٰافِقِ  كه حكم وضوء را بيان ميكند متضمن ابهام ميباشد و معلوم نيست كه مقصود شارع از كلمۀ الى المرافق غسل تمام يد است با مرفق يا فقط غسل يد است تا مرفق؟ و اين ابهام ناشى از اختلاف موجود در بين اهل اصطلاح است زيرا بعضى از آنان غايت را داخل و برخى خارج از مغيّا ميدانند لذا اگر عقيده دسته اول صحيح باشد مسلما شستشوى مرفق كه منتهى اليه و غايت يد است نيز واجب خواهد شد، زيرا بعقيدۀ آنان غايت داخل در مغيا است؛ و اگر عقيده دسته دوم صحيح باشد در آن صورت ديگر غسل مرفق واجب نخواهد شد زيرا غايت داخل در مغيا نمى‌باشد بنابراين هرگاه در يك چنين موردى مكلف نتواند يكى از آن دو وجه را اختيار و آن را بر ديگرى ترجيح دهد ناچار خواهد شد كه عمل باحتياط نموده و فى المثل وضوء را يكبار طبق قول اول و بار ديگر موافق قول دوم بجا آورد تا باتيان مأموربه اطمينان يافته و ببرائت ذمه خود علم حاصل نمايد-بديهى در اينصورت يكى از آن دو وضوء (بطور لا على التعيين) فريضه اصليه و ديگرى وسيله تحصيل علم ببرائت خواهد بود.