اصول فقه دانشگاهی

چاپ چهارم


کتاب اصول فقه دانشگاهی منتشر شد

چاپ چهارم کتاب ارزشمند اصول فقه دانشگاهی

 توسط انتشارات کتاب آوا

منتشر شد



در چند روز آینده ؛ با استاد محمد رضا شب خیز ؛ در مورد نحوۀ صحیح مطالعۀ اصول فقه برای آزمون وکالت و قضاوت گفت و گویی خواهیم داشت


این کتاب در تمام کتاب فروشی های حقوقی معتبر کشور موجود است


مرکز پخش در سراسر کشور:

انتشارات کتاب آوا

آدرس: تهران، خیابان انقلاب، خیابان ۱۲ فروردین، بن‌بست حقیقت، پلاک ۴، طبقه دوم، واحد ۴


شماره‌های تماس:  66974645  -  66974130   -  66407993  
دورنگار:  66461158

می توانید فهرست و مقدمه ی چاپ سوم را از سایت کتاب آوا دانلود کنید


مقدمات اجتهاد

مقدمات اجتهاد:

کسی که می خواهد با مراجعه به قرآن و حدیث، احکام شریعت را از آنها استخراج کند باید دارای علومی به عنوان مقدمۀ اجتهاد باشد، از این رو، شناخت علوم عربی و ادبیات عرب - دانش صرف و نحو و لغت عرب- ، تفسیر، علم کلام، علم اصول، فقه، شناخت آیات الاحکام و روایات ، منطق و فلسفه در حد لازم برای استنباط و شناخت حدیث و درایه و رجال، برای مجتهد امری لازم و ضروری است.
البته شناخت اجماع، جستجو در فتاواهای فقهای پیشین و اطلاع از کلیات احکام شرعی و بلکه رد فروع بر اصول نیز میتواند در اجتهاد درست، مؤثر باشد.

واجب عینی در اصول فقه

واجب عینی: 

عملی است که بر تمام مکلفان واجب میباشد، به گونه های که با انجام دادن بعضی، از عهده دیگران ساقط نمی گردد، مانند: نمازهای یومیه و روزه ماه رمضان.

به کار بردن لفظ مشترک در بیش از یک معنی

به کار بردن لفظ مشترک در بیش از یک معنی:

دراین زمینه که آیا در یکبار استعمال مىتوان لفظ مشترک را در بیش از یک معنا بهکار برد، دودیدگاه وجود دارد: برخى آن را روا مىشمارند، زیرا اولاً استعمال لفظ مشترک در بیش از یکمعنا در کلام عرب و قرآن واقع شده است. ثانیاً روایاتى که قرآن را داراى 6 وجه یا بطن میداند بر استعمال برخى از الفاظ قرآن در بیش از یک معنا دلالت دارد.
اما اغلب دانشمندان اسلامى کاربرد لفظ مشترک را در بیش از یک معنا در یکبار استعمال مردود مىدانند، زیرا اولاً، عادتاً امکان ندارد آدمى در زمان استعمال دو معنا را از یک لفظ بهطور جدّى اراده کند، زیرا ذهن آدمى نمىتواند به هنگام استعمال به دو معنا در یک لفظ توجه کند.
قصد کردن معنا در ذهن در هنگام استعمال مانند نقش بستن تصویرى است که تمام سطح آینهاى را بگیرد که طبیعتاً تا زمانى که صاحب تصویر از مقابل آن آینه کنار نرود، تصویر دیگرى در آن نقش نمی¬بندد.
ثانیاً مواردى از کلام عرب و آیات قرآن که در آنها ادعاى استعمال لفظ در بیش از یک معنا در آنِ واحد شده است، جاى بحث دارد.
ثالثاً چون بهکار بردن لفظ در بیش از یک معنا در استعمال واحد و با قصد جدّى عادتاً محال است، باید گفت قطعاً نمىتواند مراد از وجوه و بطون قرآن معانى متعدد در عرض یکدیگر در یکبار استعمال و همراه با قصد جدّى باشد. حتى اگر مراد این روایات از بطون، لوازم مراد
الهى و معانىِ واقع در طول معناى مراد آیات قرآن باشد نمىتواند دلیلى بر جواز کار برد لفظ در بیش از یک معنا در استعمال واحد باشد، چون مخاطب در زمان خطاب هم به معناى مراد و هم به لازم آن معنا نمىتواند توجه کند، زیرا اگرچه یک طرفِ کلام الهى خداوند است و امکان توجه او به معنا و لازم معنا وجود دارد; اما طرف دیگرِ کلام الهى، بشر است که عادتاً نمی¬تواند در هنگام خطاب به معنا و لازم معنا توجه کند و لزوماً وقتى بشر نتواند در هنگام خطاب به هر دو توجه کند، خداوند نیز نباید هر دو را در آن هنگام اراده کرده باشد، چون این کار لغو و عبث است و خداى حکیم از کار لغو و عبث منزّه است.

حقیقت و مجاز

حقیقت و مجاز:
حقیقت: به معنای به کارگیری لفظ برای رساندن معنای موضوع له آن است؛ به بیان دیگر، استعمال لفظ را در معنایی که برای آن وضع شده است، حقیقت میگویند  معنای موضوع له را معنای حقیقی مینامند  مانند: استعمال لفظ "اسد" در معنای "حیوان درنده".
مجاز: عبارت است از استعمال لفظ به کمک قرینه، در غیر معنایی که برای آن وضع شده است، به سبب علاقه و مناسبت میان آن معنا و معنای موضوع له، مانند: استعمال لفظ "اسد" در انسان شجاع در جمله "رأیت اسداً یرمی" به خاطر علاقه مشابهت بین انسان شجاع و شیر در شجاعت و به کمک قرینه - یرمی- .

ظاهر

ظاهر
کلامي که می‌تواند در چند معنا استعمال شود ولي يکي از آنها به ذهن زودتر می‌آید. گرچه احتمال غير آن نيز داده می‌شود.
مثال اول: از جمله اشخاصی که به موجب سبب ارث می‌برند هر یک از زوجین‌اند (طبق ظاهر ماده اشخاص دیگری هم ارث می‌برند).
مثال دوم: هبه عقدي است كه به موجب آن يك نفر مالي را مجاناً به كس ديگري تمليك مي‌كند تمليك كننده واهب طرف ديگر را متهب، مالي را كه مورد هبه است عين موهوبه می‌گویند. (معنایی که زودتر به ذهن می‌رسد تملیک رایگان عین و دین و منفعت و ...شمال حق اتفاق و رهن و تحجیر نمی‌شود، چون مرتبه پایین‌تر از مالکیت و دلالت آن به خاطر ظاهر است).
مثال سوم: اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که در خود موضوع معامله باشد (ظاهر ماده عدم نفوذ را بیان نموده ولی مؤول آن بطلان است).

نص

نص
کلامي است صريح، واضح و روشن که در آن به هيچ وجه احتمال خلاف داده نمی‌شود.
مثال اول: سند بر ۲ نوع است: الف: رسمی؛ ب: غیر رسمی
مثال دوم: موجب ارث دو امر است: الف: نسب؛ ب: سبب
مثال سوم: اموال دو قسم است: الف: منقول؛ ب: غیر منقول

موضوع علم اصول فقه

موضوع علم اصول فقه
علم اصول‌فقه، از جمله علومی است که موضوع خاصی نداشته و هرچه كه بتوانیم از آن در راه ‌استنباط کردن حكم شرعى استفاده کنیم، موضوع علم اصول فقه می‌باشد.

اقسام وضع

اقسام وضع
وضع بردو قسم است:
وضع تعييني: آن است که الفاظ معيّن در قبال معاني مشخص قرار داده شود. مانند اسماء اشخاص.
وضع تعيّني :آن است که لفظ در اثر کثرت استعمال در يک معنا در آن حقيقت پيدا کند.مانند لفظ مدينه که به معناي شهر است ولي آنقدر در يثرب استعمال گرديد بر آن علم شد.

تاریخچه علم اصول فقه

بررسي تاريخي علم اصول فقه
پس از رحلت رسول اكرم (ص) در مسئله جانشيني آن حضرت بين مسلمين اختلاف افتاد و دو مشرب سياسي و عقيدتي فعاليت آغاز كرد يك گروه تحت رهبري خليفه اول و دوم عقيده داشتند كه جانشيني پيامبر بايد از طريق انتخابات و با راي اكثريت انتخاب شود گروه ديگري كه رهبري آنان را علي(ع) بعهده داشت، معتقد بودند مسئله جانشيني پيغمبر چيزي نيست كه به راي گذاشته شود و عقيده داشتند همانگونه كه نبوت امري الهي و غير انتخابي و طبق مشيت الهي بوده در مورد جانشين او هم به همين صورت است و پيغمبر شخصا" جانشين خود را معين كرده است در بيان بعضي ديگر از نويسندگان چنين آمده كه پيغمبر اسلام (ص) در چهارده قرن پيش ديني نو آورد و آئين تازه اي بنياد نهاد در آغاز پيروان او اندك و احكام او روشن بود و اگر در موردي ابهام پيش مي آمد با مراجعه به آن حضرت رفع مي شد و نيازي به اجتهاد و استنباط پيش نمي آمد تا علم اصول كه مقدمه استنباط است لازم شود رفته رفته اسلام از مدينه الرسول به شهرهاي ديگر راه يافت و براي آنها كه از شهر پيامبر خدا دور و از درك فيض حضوراو محروم بودند از طرف پيغمبر نمايندگاني گسيل مي شد و آنها را در احكام دين راهنمائي كنند، پيغمبر به اين نمايندگان دستور مي داد كه : پيش از هر چيز به كتاب خدا (قرآن) و به دستور او عمل كنند و اگر قرآن و سنت رسول خدا در مسا له اي دستور خاصي نرسيده مي توانند (نظروراي) خود را به كار بندند كه بعدها به عنوان (اجتهاد راي) در اشكال(قياس) و (استحسان) و (مصالح مرصله) شهرت يافت ،و در توجيه تاريخي مسئله به رواياتي از جمله روايت معاذين جبل استناد مي كردند و آن اينكه حضرت رسول اكرم (ص) معاذ را براي قضاوت به يمن فرستاد در وقت اعزام از او مي پرسد : اي معاذ به چه حكم مي كني؟ او پاسخ مي دهد: (به كتاب خدا) حضرت دوباره مي پرسد (اگر حكم مورد نظر را در كتاب خدا نيافتي چه مي كني؟) معاذ پاسخ مي دهد: (طبق سنت رسول الله حكم مي كنم) باز پيغمبر اكرم (ص) مي پرسد (اگردر سنت رسول خدا حكم قضيه را نيافتي چه مي كني؟) معاذ پاسخ مي دهد: در اين صورت اجتهاد خويش را بكار مي برم رسول اكرم (ص) مي فرمايد : حمد خداي را كه فرستاده رسول خدا به آنچه موجب رضاي اوست موفق كرده اجتهاد در شيعه تا حدود قرن پنجم به معناي رايج آن روز غير معمول بلكه ممنوع بوده از اين قرن يعني زمان شيخ طوسي و شيخ مفيد كه از بر جسته ترين علماي شيعه و پايه گذار بسياري از علوم اسلامي هستند اجتهاد با مفهوم و محتواي جديدي مطرح شد ذكر اين نكته نيز جالب است كه اهل سنت پس از چندي باب اجتهاد را بر روي خويش بكلي مسدود نموده و اجازه اجتهاد را از همگان سلب كردند و چنين معتقد شدند كه بايستي مسلمانان براي هميشه تقليد كنند آنهم فقط از چهار نفر:
1. ابو حنيفه (نعمان  بن ثابت)
2. مالك بن انس (بن ابي عامراصبحي)
3. احمد بن حنبل (ابو عبدالله احمدبن محمد بن حنبل)
4. شافعي (ابوعبدالله محمد بن ادريس شافعي)
و از اينجا چهار مكتب فقهی ميان اهل سنت پديدار گشت و شايد مهمترين عامل اين اقدام سختگيرانه،همانا مفاسدي بود كه از ناحيه اجتهاد به راي و تاويل و تفسيرها و فتواهاي پركش و قوس بر سر فقه اسلامي آمده بود ولي از افتخارات فرقه اماميه اينست كه بعلت حركت معتدلانه و بدون هر گونه افراط و تفريط خود هيچگاه باب اجتهاد را به روي خويش مسدود نساختند و بعكس نظر اهل تسنن تقليد از مجتهد ميت را روا نداشته و غير مجاز اعلام كردند و معتقدند كه عمل به احكام بايستي همواره باستناد فتواي مجتهد زنده باشد