مفهوم مخالف

مفهوم مخالف:

هرگاه حكم مفهوم از جهت نفى و اثبات با حكم منطوق،متفاوت باشدآن را مفهوم مخالف يا دليل خطاب مى‌گويند.

منطوق و مفهوم‌

منطوق و مفهوم‌

منطوق در لغت،يعنى آنچه بدان نطق شده و در اصطلاح،عبارت است از معنايى كه به‌طور مستقيم از يك‌عبارت به ذهن مى‌رسد و در جمله ذكر شده است.

مفهوم به معنايى گفته‌مى‌شود كه در جمله بدان تصريح‌نشده،ولى از آن فهميده مى‌شود و لازمه معناى اصلى‌جمله است.

اقسام مفهوم موافق - بررسي قياس مساوات و قياس اولويت

اقسام مفهوم موافق:

مفهوم موافق دو قسم دارد:

الف: قياس مساوات

قياس مساوات يعني اين که علت حکم در مفهوم مساوي با علت حکم در منطوق است

ب: قياس اولويت

قياس اولويت يعني اين که علت حکم در مفهوم قوي تر از علت حکم در منطوق است

 

- قياس مساوات از ديد شيعه حجت نيست

- قياس اولويت از ديد شيعه حجت است

مفهوم و منطوق

منطوق: ظاهر جمله اصلی ( جمله اول)

مفهوم: باطن جمله اصلی ( جمله دوم)

* به عبارت دیگر منطوق عبارت است از معنایی که مستقیماً از کلام فهمیده می شود و مفهوم عبارت است از معنایی که در کلام بیان نشده و از آن فهمیده می شود

 

 مثال دیگر:

جمله اصلی => برای آنهایی که در آزمون وکالت قبول شوند پروانه ی وکالت صادر می شود

جمله ی اول=> قبول شدن در ازمون وکالت =صدور پروانه وکالت ( منطوق )

جمله ی دوم => قبول نشدن در ازمون وکالت = عدم صدور پروانه وکالت ( مفهوم )

   

سوال: آیا تمام جملات دارای مفهوم و منطوق هستند ؟

قبل از پاسخ به این سوال به این نکته توجه نمایید که مفهوم در واقع همان معنا و منظور جمله اصلی است

 به این دو مثال دقت کنید:

مثال اول:

ماده 24 قانون مدنی : هیچکس نمی تواند طرق و شوارع عامه و کوچه هایی را که آخر آنها مسدود نیست تملک نماید

در اینجا :

جمله اصلی : هیچکس نمی تواند طرق و شوارع عامه و کوچه هایی را که آخر آنها مسدود نیست تملک نماید

منطوق: كوچه‌هايي كه آخر آنها مسدود نست قابل تملّّك نست

مفهوم : كوچه‌هايي كه آخر آنها مسدود است قابل تملّّك است

* اگر دقت نمایید، مفهوم در واقع همان معنا و منظور جمله اصلی است ( مفهوم و جمله اصلی یک معنا دارند)

 

 مثال دوم:

ماده 103قانون مدنی : هیچ کس نمی توانند بیش از یک اقامتگاه داشته باشد

در اینجا :

جمله اصلی : هیچ کس نمی توانند بیش از یک اقامتگاه داشته باشد

منطوق: خود جمله است

مفهوم: جمله مفهوم ندارد، زیرا نمی توانیم بگوییم هرکس می تواند بیش از یک اقامتگاه داشته باشد

زیرا گفتیم مفهوم، همان معنا ومنظور جمله ی اصلی را میدهد ولی اگر بگوییم هر کس می تواند بیش از یک اقامتگاه داشته باشد، این دقیقا نقطه ی مقابل جمله ی اصلی است

  نتیجه : تمام جملات دارای منطوق هستند ولی بعضی جملات دارای مفهوم هستند

 

 

مفهوم و منطوق ( رابطه مفهوم و منطوق )

تعريف مفهوم و منطوق :

مفهوم گاهى مرادف مصداق , و براى دلالت بر ما يفهم بكار برده مى شود . كه اين كاربرد , عرفى و روزمره است و در اصول مورد نظر نيست . آنچه در اصول مورد بحث مى باشد مفهوم در مقابل منطوق است . يعنى آن مدلولى كه در كلام نيست ولى از آن استنباط و فهميده مى شود . منطوق , آن مدلولى است كه از الفاظ صريح متن كلام در آيد .

در منطق بحثى داريم تحت عنوان دلالت مطابقى و دلالت التزامى , منظور از دلالت مطابقى اين است كه از الفاظ صريح و كلمات جمله , مطلبى به شنوده برسد و قابل فهم باشد , كه در اصول مرادف منطوق است . ولى در دلالت التزامى صراحت كلمات و الفاظ جمله باعث دريافت مقصود نيست , بلكه از وضع تركيب كلمات وسياق عبارت مطلبى فهميده مى شود , و در اصول مرادف مفهوم است

 

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

مفهوم و منطوق

مفهوم چیست؟

مفهوم چند معنا دارد، ازجمله:

الف: مفهوم به معنای معنا است ( در مقابل مصداق )

ب: مفهوم در مقابل منطوق است


ما در مبحث مفهوم و  منطوق با این معنای دوم کار دریم، یعنی آنچه در مقابل منطوق است

- منطوق آن است که مستقیما از لفظ فهمیده می شود

- مفهوم آن است که غیر مستقیم از لفظ فهمیده می شود

آیا تمام جملات شرطی، مفهوم مخالف دارند ؟


 سوال : آیا تمام جملات شرطی، مفهوم مخالف دارند ؟

جواب: بعضی جملات شرطی مفهوم مخالف ندارند ( به این معنا که اصلا مفهوم ندارند و نه این مفهوم موافق داشته باشندف زیرا گفتیم که جملات شرطی فقط می توانند مفهوم مخالف داشته باشند و نه مفهوم موافق )

 

به این جمله دقت کنید: اگر در امتحان شرکت کنی استاد برگه ات راتصحیح می کند این جمله شرطی مفهوم ندارد و نمی توان گفت اگر در امتحان شرکت نکنی استاد برگه ات را تصحیح نمی کند ( ومی بینیم که این این جمله اصلا معنا ندارد ) => به این جملات، جمالات شرطیه سالبه به انتفا موضوع می گویند

 

 

مثال دوم : ماده 123 قانون مدنی : اگرخانه يا زميني بين دو نفرتقسيم شود يكي ازآنها نمي تواند ديگري رامجبوركند كه با هم ديواري مابين دو قسمت بكشند.

 

 

مثال سوم : ماده 131 قانون مدنی : اگرشاخه درخت كسي درفضاي خانه يا زمين همسايه شود بايد از آنجاعطف كند واگرنكرد همسايه مي تواندآن راعطف كند و اگرنشد ازحد خانه خود قطع كند وهمچنين است حكم ريشه هاي درخت كه داخل ملك غيرمي شود.

 

 

مفهوم و منطوق

منطوق یعنی ظاهر جمله

مفهوم یعنی چیزی که ما از منطوق استنباط می کنیم( باطن جمله )


مفهوم دو نوع است: مفهوم موافق و مفهوم مخالف

مفهوم موافق آن است که حکمش از نظر سالبه و موجبه بودن مثل منطوق است

مفهوم مخالف آن است که حکمش از نظر سالبه و موجبه بودن مخالف منطوق است

مفهوم غایت

در مفهوم غایت ما یک سوال اساسی داریم و آن این است که اگر در جمله ای غایتی باشد، یقینا حکم این جمله تا آن غایت را شامل می شود ولی یک سوال اینجا است و آن این است که آیا در مورد بعد از غایت، حکم شامل نمی شود ؟

مثلا اگر در قران آمده است که در وضو دستهایتان را تا آرنج بشویید، بعد از آرنج را نباید شست 

یقینا حکم این جمله تا غایت ( یعنی تا آرنج را شامل می شود و تا آرنج را باید شست ) اما در مورد بعد از آرنج چه حکمی وجود دارد؟

بیشتر اصولیون می گویند که مفهوم غایت حجت است» یعنی مفهوم جمله ی فوق این است که بعد از آرنج را لازم نیست بشویید


مثال دوم:

اتموا الصيام الي الليل


مثال سوم:

کل شئ حلال حتي تعرف انّه حرام بعينه 

ادات غایت مانند : حتی، الی ، تا و ...

اصول فقه ( مفهوم و منطوق - مفهوم موافق - مفهوم مخالف )

مفهوم و منطوق:
تعريف مفهوم و منطوق مفهوم گاهى مرادف مصداق , و براى دلالت بر مايفهم بكار برده مى شود . كه اين كاربرد , عرفى و روزمره است و در اصول مورد نظر نيست . آنچه در اصول مورد بحث مى باشد مفهوم در مقابل منطوق است . يعنى آن مدلولى كه در كلام نيست ولى از آن استنباط و فهميده مى شود . منطوق , آن مدلولى است كه از الفاظ صريح متن كلام در آيد .
ما در منطق بحثى داريم تحت عنوان دلالت مطابقى و دلالت التزامى , منظور از دلالت مطابقى اين است كه از الفاظ صريح و كلمات جمله , مطلبى به شنوده برسد و قابل فهم باشد , كه در اصول مرادف منطوق است . ولى در دلالت التزامى صراحت كلمات و الفاظ جمله باعث دريافت مقصود نيست , بلكه از وضع تركيب كلمات وسياق عبارت مطلبى فهميده مى شود , و در اصول مرادف مفهوم است .
مفهوم موافقت و مفهوم مخالفت
مفهوم موافقت آن است كه آنچه در ماوراى منطوق استنباط مى شود , از جهت اثبات و نفى موافق منطوق باشد . مثال : به پدر و مادرت اف مگو . واضح است كه بطريق اولى پدر و مادر را نبايد زد . با وجود آن كه منع ضرب پدر ومادر در جمله نيست و فقط منع حرف بد و زشت , منطوقا ذكر گرديده , ولى بنابر قاعده مفهوم موافقت , چيزى از وراى منطوق استنباط مى شود كه با منطوق هم جهت , و از حيث نفى و اثبات يكسان است . در مفهوم مخالفت , قضيه درست برعكس است , يعنى مستنبط از مفهوم در جهت مخالف مدلول منطوق است . مثلا در قانون مدنى آمده است : هر كس بدون عذر موجه نامزدى را بر هم بزند بايد خسارت را بپردازد . مفهوم مخالفش اين است كه اگر با عذر موجه بهم بزند نبايد خسارت بپردازد .
شك نيست همانطور كه در منطق گفته شده است , دلالت مطابقى و التزامى هر دو از اقسام دلالتند و حجيت هم دارند . بحثى در اين مورد نيست بلكه آنچه در علم اصول فقه مطرح مى باشد , اين است كه چه جملاتى داراى مفهوم است ؟ زيرا مسلم است هر جمله كه بهر نحو دلالت بر مفهومى داشته باشد , بهر حال به دلالت التزامى بر آن مطلب دلالت كرده است . بعبارت ديگر مواردى كه مورد بحث اصوليين قرار گرفته مثل مفهوم شرط , وصف و غيره حجت بودن مفهوم آن موارد نيست , بلكه مفهوم داشتن آن موارد مطرح است . موارد مورد بحث , عبارتند از : شرط , غايت , حصر , وصف , لقب و عدد كه ذيلا وضعيت هر يك از مفاهيم ششگانه فوق الذكر مختصرا بررسى مى شود .
مفهوم شرط
جمله شرطيه داراى دو جزء است , شرط و جزا . مثلا : اگر درس بخوانى قبول مى شوى. اگر درس بخوانى , شرط و قبول مى شوى جزاى شرط است . حال بايد ديد جمله شرطيه كه از شرط و جزا تركيب يافته , داراى مفهوم هست يا نه ؟ علماى اصول مى گويند جملات شرطيه دو گونه اند , كه يك گونه اش مسلما مفهوم ندارد و آن در جائى است كه شرط , محقق موضوع باشد . با اين توضيح كه گاهى تحقق جزا در خارج منوط به تحقق شرط است , و بدون آن هرگز اتفاق نمى افتد . مثلا دستور داده مى شود: اگر داراى فرزند پسرى شدى , نامش را محمد بگذار. واضح است كه تحقق نامگذارى محمد منوط به دارا شدن فرزند پسر است . يعنى شرط , محقق موضوع است . ولى هميشه اين طور نيست , مثلا گوينده مى گويد: اگر دوستانت بتو احسان كردند , به آنان احسان كن. در اينجا ممكن است شكل شرط يعنى احسان دوستان تحقق پيدا نكند , ولى جزا يعنى احسان متقابل شنونده تحقق بيابد . اصل بحث در اينجا است و جملات شرطيه اى كه ممكن است داراى مفهوم باشد , از اين نوع است . و الا جملات شرطيه نوع اول قطعا مفهوم ندارد . يعنى مفهوم در جائى است كه با نيامدن شرط , احتمال و امكان آمدن جزا باشد .
اصوليين مى گويند براى اينكه جملات شرطيه مفهوم مخالف داشته باشد , سه چيز لازم است :
اول اينكه بين شرط و جزا رابطه منطقى وجود داشته باشد .
دوم اينكه بايد بين شرط و جزا رابطه سبب و مسببى موجود باشد , يعنى شرط جمله اول , سبب جمله دوم باشد .
سوم اينكه جزا كه مسبب از شرط است تنها سببش همين شرط باشد , يعنى سبب ديگرى نداشته باشد .
علماى اصول مى گويند در جملات شرطيه اين سه مطلب ظهور دارد . مثلا گفته مى شود: اگر كسى داراى مدرك ليسانس قضائى است مى تواند قاضى شود. مفهوم مخالف اين است كه كسانى كه داراى تحصيلات قضائى نيستند , نمى توانند قاضى شوند . يعنى مفهوم مخالف جمله شرطيه بالا حجيت دارد . يعنى اگر ( الف ( شرط و سبب تحقق ( ب ( باشد , به نحوى كهاگر الف منتفى شود ب هم به تبع آن منتفى گردد , اين چنين جملات شرطيه داراى مفهوم است و مفهوم آن حجت خواهد بود .
مفهوم وصف
مثال : نكاح با كره رشيده منوط به اذن ولى است , آيا اين جمله مفهومش اين است كه نكاح با كره غير رشيده نياز به اذن ولى ندارد ؟ مسأله بين علماى اصول اختلافى است , و مانند شرط نيست كه با جمع سه موضوعى كه توضيح داده شد حتما مفهوم داشته باشد . گروهى مى گويند وصف باعث مى شود كه غير واجد وصف , داخل در حكم نشود . مثلا اگر گفته شد: قضات عادل را احترام كنيد. مفهوم مخالفش اين است كه قضات غير عادل را احترام نكنيد . عده اى ديگر عقيده دارند اثبات شىء نفى ماعدا نمى كند . و لذا قائل اند وصف مفهوم ندارد .
مفهوم غايت
غايت يعنى انتها , در فارسى مانند ( تا (  و در عربى مانند ( الى (مى خواهيم ببينيم جملاتى كه رساننده غايت هستند , مفهوم دارند يا نه ؟ مثلا اگر گفته شد: قضات مى توانند از اول تير تا آخر شهريور ماه از مرخصى استفاده كنند. آيا اين جمله مفهومش اين است كه در ماههاى ديگر نمى توانند استفاده كنند ؟ علماى اصول در اين خصوص متفق القول نيستند , مشهور مى گويند حكم به ماوراء غايت سرايت نمى كند و براى اينكار نياز به قرينه هست .
مفهوم لقب
معناى لقب در اصول غير از آن است كه در عرف شايع است و غالبا آنرا در كنار كنيه استعمال مى كنند . لقب آن چيز است كه مورد حكم واقع مى شود . بنابراين مسند هر جمله اى لقب است . مثلا: پرويز دانشمند است . آيا اين جمله مفهوم دارد ؟ يعنى مى شود گفت غير از پرويز , دانشمند نيست ؟ علماى اصول به اتفاق مى گويند لقب مفهوم ندارد .

ادامه نوشته