نکات طلایی آیین دادرسی کیفری جدید

نکات طلایی آیین دادرسی کیفری جدید

 به قلم جناب آقای سعید شاکر

منتشر شد

نکات طلایی ایین دادرسی کیفری 

نکات طلایی آیین دادرسی کیفری جدید

با عنایت به آشنایی کامل نویسنده از پیشینه و محتوای آزمون های کارشناسی ارشد، کانون وکلا، مرکز امور مشاوران حقوقی و وکلا و قضاوت، که این پیشینه تاییدکننده تأکید بسیار طراحان سوالات به تغییرات و نوآوری ها و نیز اصلاحات بعدی قوانین است و نیز با توجه به نیازسنجی و بهره گیری از اصول روانشناسی یادگیری و نتایج بازخوردها و پیشنهادهای شرکت کنندگان و پذیرش شدگان آزمون های گذشته، کتاب حاضر تهیه و تدوین شده است. در این راستا، کتاب پیش رو واجد ویژگی های ذیل است:

1- تأکید بر تغییرات و نوآوری های قانون آیین دادرسی کیفری

2- اعمال اصلاحات مصوب 24/3/1394 کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی.

3- ارائه مطالب به صورت چارت ها، جداول و نمودارها و بهره گیری از رنگ بندی ها در جهت ایجاد جذابیت و نقش بستن هرچه ساده تر، بهتر و بیشتر موضوعات در حافظه خوانندگان.

4- سوالات آیین دادرسی کیفری آزمون وکالت 1393 با پاسخ های کاملاً تشریحی. 

 

دفتر مرکزی فروش: 02188823900

 

این کتاب، منبعی مناسب برای آزمون های حقوقی می باشد و در این مدت کوتاهی که تا آزمون های حقوقی باقی مانده، کمک بسزایی به دوستان عزیز خواهد کرد

با آرزوی موفقیت برای همه ی داوطلبان عزیز

حجیت عقل از دید شیعه و سنی:

بسم الله الرحمن الرحیم


الف ) نظر شيعه در مورد عقل :

فرقه اماميه از ابتدا به دليليت عقل عقيده داشته و به اين نكته شناخته شده اند . و از بين علماى عامه كسانى كه به شيعه نزديك بوده اند تا حدودى و به نحوى از انحاء دليليت عقل را پذيرفته اند , از آن جمله اند : مالك , كه در جلسات درس حضرت صادق ( ع ) حضور مى يافته است , جلال الدين سيوطى شافعى , كه دانشمندى است مصرى , در كتابش بنام الحاوى مى گويد : اهل سنت منبع احكام را منحصر به منقول مى دانند و معقول را نمى پذيرند - و اضافه مى كند - كه تنها شيعه و كراميه و معتزله عقل را به عنوان يك منبع مستقل قبول دارند ( الحاوى جلد 2 ص 159 جلال الدين سيوطى )

منظور سيوطى از منقول همان كتاب و سنت و قياس , و از معقول همان است كه در شيعه به عنوان عقل شهرت دارد , ابوزهره از دانشمندان و استادان معاصر حقوق در كتابش بنام الامام الصادق در صفحه 482 مى نويسد : برادران اماميه براى عقل منزلتى بزرگ قائلند

ادامه نوشته

فرق عام و مطلق

بسم الله الرحمن الرحیم

به این دو جمله دقت نمایید:

1 ـ ماده 32 قانون مدنی: تمام ثمرات و متعلقات اموال که طبعاً یا در نتیجه‌ی عملی حاصل شده باشد، بالتبع، مال مالک اموال مزبوره است.

2ـ ماده 11 قانون مدنی: مال بر دو قسم است : منقول و غیر منقول

ـ به دو کلمه ی " مال " و " اموال " در این 2 تا ماده نگاه کنید :

منظور از هر دو تای آنها همه ی مال و اموال (یعنی منقول و غیر منقول و ...) است ، و هر دوتا بر تمام افرادشان (یعنی منقول و غیر منقول) اشاره دارند ؛ اما فرق انها در چیست؟

فرقشون اینه که کلمه " مال " ؛ علامت جمع ندارد ؛ اما کلمه " اموال " علامت جمع دارد

علامت جمع مانند : " ون " و " ین " و " ات " و " جمع مکسر "

مثلاً کلمه " اموال " جمع مکسر است

نمونه هایی از الفاظی که علامت جمع دارند : قوانین ، مومنین ، مومنون ، مسلمون ، مسلمین ، مسلمات

الان با این مقدمه می گویم : کلمه هایی که علامت جمع ندارند و جمع مکسر هم نیستند ، این ها " مطلق " هستند ، ولی اون کلمه هایی که علامت جمع دارند و یا جمع مکسر هستن، " عام " هستند


نمونه هایی برای عام :

 ماده ۱۱۶۸ ق.م :  نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.

در این جا، " اطفال " و " ابوین " عام هستند ، چون " اطفال " جمع مکسر هست ، و " ابوین " علامت جمع دارد.


نمونه هایی از مطلق:

ماده ۸۸۲ ق.م: بعد از لعان، زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند

در این ماده ،  " زن " و " شوهر " مطلق اند ، چون نه علامت جمع دارند ، و نه جمع مکسر هستند .


نکته نهایی:

اگر قبل از کلمه ای ، " هر " ، "هیچ " ، " کل " ، " تمام " و مثل اینا بیاید ، این کلمه هم عام است

مثال 1: هماده 958 ق.م : ر انسان متمتع از حقوق مدنی است

مثال2: ماده 1172 ق.م : هیچ یک از ابوین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل به عهده‌ی آن‌هاست از نگاهداری او امتناع کنند

مثال 3 : ماده 32 ق.م: تمام ثمرات و متعلقات اموال منقوله و غیرمنقوله که طبعاً یا در نتیجه‌ی عملی حاصل شده باشد، بالتبع، مال مالک اموال مزبوره است.

مثال4 : ماده 1189 ق.م : هیچ یک از پدر و جد پدری نمی‌تواند با حیات دیگری برای مولی‌علیه خود وصی معین کند.

موضوع علم اصول فقه

موضوع علم اصول فقه :

1: بعضي مي گويند، موضوع علم اصول ادله ي اربعه است كه عبارتند از: كتاب، سنت، اجماع و عقل.

2:بعضي به اين چهار دليل ، اصول عمليه را نيز اضافه کرده اند.

3: بعضي به جاي دليل عقل، قياس را عنوان كرده و استحسان را نيز مطرح مي كنند.

4: نظر مورد قبول در آزمون وکالت: اصول فقه موضوع خاصی ندارد،یعنی نمیتوان گفت موضوع اصول فقه دقیقاً چه چیز هایی میتواند باشد و هر چیزی که ما بتوانیم از آن در استنباط و استخراج حکم استفاده کنیم (مانند قران و سنت و اجملاع و عقل و استصحاب و احتیاط و تخییر و عرف و ...) موضوع اصول فقه است


واجب نفسی

واجب نفسی

واجب نفسی ، واجبی است که فی نفسه دارای مصلحت بوده و مورد توجه شارع قرار می گیرد؛ به بیان دیگر، واجبی که برای خودش واجب شده باشد  نه به منظور رسیدن به یک واجب دیگر واجب نفسی نام دارد، مانند: نمازهای یومیه و روزه ماه رمضان.

احکام پنجگانه تکلیفیه

احکام پنجگانه تکلیفیه

احکام پنجگانه تکلیفیه عبارت است از انشای صادر شده به انگیزه برانگیختن یا بازداشتن مکلّف از عملی یا ترخیص در آن عمل.

احکام تکلیفی بر پنج قسم است: وجوب؛ حرمت؛ استحباب؛ کراهت؛ اباحه. این احکام به طور مستقیم به افعال مکلفان تعلق می گیرد.

استصحاب عدمي

استصحاب عدمي
استصحاب عدمي عبارت است از اينكه مورد استصحاب امر عدمی باشد و در به وجود آمدن آن ترديد شده باشد. در حقوق مدني جريان اين قسم از استصحاب نیز مورد پذيرش قرار گرفته است به عنوان نمونه ماده 359 قانون مدني می‌گوید: هرگاه دخول شیء در بيع عرفا مشكوك باشد آن شیء داخل در بیع نخواهد بود مگر آنكه تصريح شده باشد. مبناي وضع اين قانون در واقع استصحاب عدم است؛ زيرا عدم نقل شیء از ملكيت مالك اصلي به ملكيت مشتري مورد استصحاب قرار گرفته است.

طبق ماده 178 قانون مدني نيز «مالي كه در دريا غرق شده و مالك از آن اعراض كرده است مال كسي است كه آن را بيرون بياورد» چنين مالي را تنها در صورتی می‌توان تملك نمود كه معلوم باشد مالك از آن اعراض كرده است و در صورت ترديد در وقوع اعراض، استصحاب عدم اعراض به يابنده مال، اجازه تصرف در مال را نمی‌دهد.

غیر مستقلات عقلی

غیر مستقلات عقلی
به قضایایی گفته می شود که مدرک آنها عقل است و در صورت انضمام مقدمه شرعی به آنها، صلاحیّت استنباط حکم شرعی از آنها وجود دارد. در غیر مستقلات عقلی، حاکم علی الاطلاق عقل نیست بلکه عقل با درک ملازمه بین عقل و شرع، حکم وجوب شرعی مقدمه را کشف می کند. برای نمونه، شارع به جا آوردن حج را بر مکلفان واجب کرده، ولی درباره پیمودن مسافت تا مکه معظمه، حکم صریحی ندارد؛ در این جا عقل میگوید نظر به این که میان ادای فریضه حج و طی مسافت، ملازمه عقلی است، پس حکم شارع مبنی بر وجوب ذی المقدمه (حج) ، مستلزم حکم به وجوب مقدمه (طی مسافت) نیز هست.

مجمل و مبین

مجمل و مبین
گاهى در کلام گوینده جمله اى بصورت مبهم گفته مى شود که شنونده از آن جمله به تنهایى نمى تواند به طور قطع به مقصود وى دست یابد ولى ممکن است با جملاتى که گوینده در گفته هاى بعدى خویش آورده است، مطلب تبیین گشته و کلام نخستین از ابهام بدر آید. در اصطلاح اصول، جمله نخستین را مجمل و جمله دوم را مبین - بفتح یاء - مى گویند.
البته انگیزه اینکه چرا گوینده در بعضى موارد مبادرت به صدور کلام مجمل مى نماید بحثى است که دانشمندان علم معانى و بیان در این زمینه به تفصیل سخن گفته اند و نمى توان آن علل را دقیقا احصاء کرد. در مورد روایات و احادیث صادره از ائمه یکى از علل عمده، وجود عوامل سیاسى بوده که آن بزرگواران به خاطر تقیه از عناصر ناباب که احیانا در جلسات حضور داشتند کلماتشان را بصورت
مجمل بیان مى داشتند و در فضایى دیگر به نصب قرینه و پرده بردارى از جملات مجمل و مبهم مبادرت مى نمودند.
گفتن کلمات دو پهلو براى حفظ جان و پیشبرد مقصود در تاریخ تشیع، که اقلیت همیشه در تحت فشار و اختناق بوده اند، رویه رایجى محسوب شده است و گذشته از حضرات پیشوایان )علیهم السلام( در مقام بیان احکام، پیروان آنان نیز در مواقع زیادى از این شگرد استفاده کرده اند. معروف است که عقیل در وقتى که معاویه وى را وادار مى کرد که علنا على را سب و ناسزا گوید، وى در مقابل مردم حاضر
شد و گفت: امرنى معاویه ان اسب علیا الا فالعنوه- یعنى معاویه مرا دستور داده است که على را ناسزا گویم، هان اى مردم شما او را لعن و نفرین کنید! روشن است که ضمیر – او- در پایان جمله، دو پهلو است و تاب برگشتن به على -ع- و یا معاویه را دارد ضمیر او مى تواند به هر دو آنها برگردد.
گذشته از اینگونه اهداف و اغراض، در این رابطه تدریجى بودن شریعت مقدس اسلام را نباید از نظر دور داشت که خود مى تواند بزرگترین عامل اجمال گوئى باشد. در موارد زیادى بخاطر همین فلسفه، در جمله نخستین، شارع مقدس فقط اشاره به اصل حکم نموده ولى پرده از روى جزئیات و خصوصیات آن بر نداشته و در مراحل بعد کاملا آنرا تبیین و توجیه نموده است. ولى البته باید توجه داشت، این طور نیست که همیشه یک جمله براى همگان مجمل و غیر قابل استفاده باشد بلکه موضوع اجمال، نسبى است و در بسیارى از موارد جمله اى براى بعضى مجمل است و براى بعضى دیگر احیانا بخاطر وجود بعضى قرائن زمانى و مکانى، حالى و مقالى، هیچگونه اجمالى ندارد.

برائت قانوني

برائت قانونی
برائت قانوني عبارت است از حكم قانون‌گذار بر عدم مجازات شخصي كه جرم نسبت به او ثابت نشده است مبناي اين نوع برائت مواد مصّرح قانوني است كه در قانون اساسي و ديگر قوانين عادي به چشم می‌خورد كه بحث تفصيلي از آن مواد در مبحث «ضوابط قانوني اصل برائت» مورد بحث قرار خواهد گرفت.