واجب مطلق ( واجب مطلق در اصول فقه )
واجب توصلی ( واجب توصلی در اصول فقه )
واجب مطلق و واجب مشروط
واجب مطلق : واجبی است که واجب بودنش مشروط به شرطی"مانند بلوغ و عقل و استطاعت مالی و ... " نیست . مانند وجوب جواب سلام( جواب سلام دیگری را دادن مشروط به شرطی نیست و در هر حال باید جواب سلام دیگری را داد)
واجب مشروط : واجبی است که واجب بودنش مشروط به شرطی است مانند رفتن به حج كه وجوبش مشروط به استطاعت مالی است و بر فردی که استطاعت مالی ندارد واجب نیست
* ( وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً - آل عمران / 97 - و برای خدا، حج آن خانه بر كسانی كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است (
مثال های دیگر:
واجب مطلق : تمكین زن از شوهر مشروط به شرطی نیست و مطلقاً و در هر حال واجب است
واجب مشروط : وجوب نفقه، واجب مشروط است . بدین معنی كه اگر زن از شوهر تمكین ننماید، بر شوهر واجب نیست که به او نفقه بدهد. چنانكه ماده (1106) قانون مدنی مقرر میدارد: در عقد دایم، نفقه زن بر عهده شوهر است. و در ماده (1108) همان قانون مقرر میدارد: هرگاه زن بدون مانع مشروع، از ادای وظایف زوجیت امتناع كند مستحق نفقه نخواهد بود.
واجب معلق و واجب منجز :
واجب معلق و واجب منجز :
در واجب منجز , آمر دستورى مى دهد بدون قيد و شرط كه فورا بايد اجرا شود . ولى در واجب معلق اينطور نيست , و با وجود تحقق وجوب , انجام و ايجاد متعلق حكم واجب داراى ظرف زمانى است كه در حلول موعد معين بايد به اجرا در آيد .
مثلا قانونگزار مقرر مى دارد : كليه كسانيكه به سن 18 سالگى ميرسند بايد سربازى بروند . در اينجا اصل وجوب كه يك تكليف قانونى است , به محض صدور اين حكم تحقق مى يابد ولى متعلق اين حكم يعنى انجام امر , كه سربازى رفتن است , براى آحاد مردم موقعى فعليت مى يابد كه به سن 18 سالگى برسند . در اينجا تحقق عمل داراى ظرف زمانى است . و به اصطلاح اين نوع واجب , واجب معلق اطلاق مى شود .
منبع: مباحثى از اصول فقه، دکتر سيد مصطفي محقق داماد
واجب کفایی ( واجب کفایی در اصول فقه )
واجب مشروط و واجب مطلق
واجب مشروط و واجب مطلق :
هرگاه وجوب مشروط به شرطى باشد , واجب را مشروط مى گويند . مثلا خداوند مى فرمايد: ( بر كساني كه مستطيع مى شوند , واجب است كه حج بجا آورند ). در اينجا وجوب حج , مشروط به حصول استطاعت است . در جاى ديگر خداوند مى فرمايد : ( نماز بگذاريد). در اينجا هيچ شرطى براى نماز ذكر نشده است . و نماز يك واجب مطلق است , از جهت اينكه در اين كلام خداوند شرط بيرونى نيست و وجوب , مشروط نگرديده است .
ولى آيا نماز واقعا مشروط به هيچ شرطى نيست ؟ در عرف متداول مى گويند شرط نماز مثلا وضو و طهارت است , بايد توجه داشت كه در اينجا وجوب شرط ندارد بلكه به اصطلاح اصوليين وجود يعنى متعلق وجوب و چيزى كه به منصه عمل می آید , شرط دارد . يعنى نفس عبادت داراى آداب و ترتيبات و به اصطلاح شرايطى مى باشد كه از جمله وضو و طهارت است . ولى نفس وجوب , بلا شرط است . و يا در همان مثال حج , البته نه نسبت به استطاعت , بلكه نسبت به طى مسافت كه وجوب هيچگونه توقف بر حصول آن ندارد , هر چند وجود يعنى عمل انجام حج متوقف بر آن است . و لازم است كه مكلف مسير از موطن خويش تا مكه معظمه را طى كند , و بدون آن ممكن نيست .
ثمره بحث بر نتيجه عملى اين دو واجب مترتب است , زيرا اگر وجوب مشروط به شرط باشد مانند مورد حج , تحصيل و تحقق اين شرط يعنى تحصيل استطاعت و قدرت , لازم و واجب نيست . ولى در مورد دوم مثلا شرط صحت نماز , ساختن وضو و طهارت لباس و بدن است , و يا طى مسافت كه شرط تحقق حج است , تحصيل اينگونه شرايط بر مكلف واجب و ضرورى است .
منبع: مباحثى از اصول فقه، دکتر سيد مصطفي محقق داماد