ادله حجیت استحسان
مدافعان استحسان در جهت اثبات حجیت آن به ادله گوناگونی تمسک جستهاند. مهمترین مستند آنان، آیه ۱۸ سوره زمر است: «فَبَشَّرْ عِبادِ الَّذینن یَسْتَمِعونن القَول فَیَتَّبِعن َحْسَنَه» که مردمان را به پیروی «قول احسن» فراخوانده است و آیه ۱۴۵ سوره اعراف، آیه ۱۸۵ سوره بقره: «یریدالله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر: خدا بر شما آسانی خواهد و نخواهد برای شما سختی را»، آیه ۷۸ سوره حج و آیه ۵۵ سوره زمر: «اتبعوا احسن ما انزل الیکم من ربکم: از بهترین آنچه از سوی پروردگارتان برای شما فرستاده شده است پیروی کنید». همچنین روایتی از ابن مسعود به مضمون «ماراءه المسلمون حسناً فهو عندالله حسن: آنچه را مسلمانان نیکو شمارند، همان نزد خداوند نیکوست».
مورد اجماع
مورد اجماع باید مسئله ای از مسائل دینی باشد؛ اعم از اصول دین یا فروع و احکام آن، مسائل دیگر مانند مسائل عقلی، مباحث لفظی و اُمور عادی نمیتواند مورد اجماع باشد و با اجماع بر آنها استدلال کرد.
مفهوم عدد
بعضی جملات دارای عدد هستند. این جملات مفهوم مخالف ندارند.
مثالهایی برای مفهوم عدد
مثال اول: موصی میتواند یک نفر را برای نظارت در عملیات وصی معین کند.
در این ماده؛ عدد مفهوم ندارد؛ چون میدانیم که بیشتر از یک نفر را هم میتواند انتخاب کند و نمیتوانیم بگوییم که مفهوم این ماده این است که بیش از یک نفر را نمیتواند برای نظارت در عملیات وصی معین کند.
مثال دوم: ماده ۱۱۸ قانون مدنی: هيچ يک از دو شريک حق ندارد ديوار مشترک را بالا ببرد يا روي آن، بنا يا سرتيري بگذارد يا دريچه و رف باز کند يا هر نوع تصرفي نمايد مگر به اذن شريک ديگر.
نکته: عدد اگر حداقل و حداکثر داشته باشد به موجب قرینه مفهوم دارد.
مثال اول: فاصله بین تشکیل مجمع عمومی و نشر دعوت نامه حداقل ۱۰ روز حداکثر ۴۰ روز است.
مفهوم مخالف این ماده این است که کمتر از ده روز و بیشتر از چهل روز نمیتواند باشد.
مثال دوم: هرکس مالی پیدا کند که قیمت آن کمتر از یک درهم باشد میتواند تملک کند (واژه کمتر قرینه بر این است که قیمت مال پیداشده از جانب کثرت و اعلی محدود شده است و مفهوم دارد)
مثال سوم: سن بلوغ پسر ۱۵ سال تمام و برای دختر ۹ سال تمام. تمام قرینه است که عدد مفهوم دارد یعنی کمتر از ۱۵ یا ۹ سال سن بلوغ نیست.
عام و خاص
اطلاق لفظی و اطلاق مقامی
اطلاق = رها وبودن قید بودن
اطلاق لفظی=بدون قید بودن لفظی که عنوان قید قرارگرفته .
اطلاق مقامی = درصورتی که مولا وشارع درمقام بیان تمام انچه مورد نظر ش است باشد وبیشتر مردم از قید خاص که مورد نظر شارع است بی خبر باشند درنتیجه شارع به اقتضای حکمت ان قید را بیان میکند ؛درصورت بیان نکردن قید غرض از بیان حکم نقض میشود.
فور و تراخی
امر شارع دلالت بر فوریت انجام کاری دلالت دارد ( فور ) و یا می توان امر را به تاخیر انداخت ( تراخی ) ؟
دراین میان دو باور وجود دارد:
الف)باور برخی دلالت ظاهر امر به مفهوم فوریت انجام دستور
ب)دلالت ظاهر امر برجواز تاخیر وتراخی درآن
دلایل قائلین به فوریت دوآیه شریفه
**آیه 133 آل عمران برای رسیدن به امرزش از پروردگار خود بشتابید
**مائده 48 پس درکارهای نیک بریکدیگر سبقت گیرید /این ایه درمقام جهت گیری کلی جامعه اسلامی و لزوم رقابت ومسابقه درانجام کارهای نیک است
استناد به این دوآیه پذیرفتنی نیست.
دلالت غير لفظى
دلالت غير لفظى: چنانچه براى تفهيم يك مقصودى علائمى بين طرفين وضع و مقرر شود در اينصورت دلالت آن علائم بر آن مقصود دلالت وضعى غير لفظى خواهد بود مثلا در مجالس مقنّنه قيام و قيود نمايندگان علامت تصويب و يا ردّ لوائح مطروحه است و يا وجود نشانههاى مخصوص در معابر عمومى علامت منع عبور و مرور است و هكذا. . . در كليه اين موارد دلالت اين علامات بر مقاصد معينه دلالت وضعى غير لفظى است.
منبع : اصول فقه ؛ محمد رشاد
دلالت
دلالت
دلالت، بودن شيئى است بحيثى كه از علم بآن علم بشيئى ديگر لازم آيد مثلا از مشاهدۀ دخان علم بوجود آتش حاصل ميگردد يا از استماع آوازى از پشت ديوار بوجود انسانى در ماوراء جدار پى برده ميشود و اين كيفيت را در اصطلاح دلالت مينامند-كما اينكه شيئى اول را كه بوسيله آن علم بشيئى دوم حاصل شده است دليل و دوم را مدلول گويند-بنابراين در مورد مثالهاى فوق دخان دليل و آتش مدلول آن است و يا اينكه آواز دليل و انسان مدلول آن ميباشد.
دلالت در صورتى تحقق مييابد كه بين آن دو شيئى علاقۀ عليّت و معلوليت وجود داشته باشد يعنى يكى علت و ديگرى معلول آن باشد و الا حصول علم از يكى بيكى ديگر معقول نخواهد شد.
در دلالت گاهى از علت پى بمعلول برده ميشود در اين صورت دلالت را دلالت لمّى گويند و گاهى از معلول پى بعلّت برده ميشود در اين صورت دلالت را دلالت انّى نامند. مثلا در مورد مثال فوق دلالت آتش بر وجود دخان دلالت لمّى است زيرا آتش علت دخان ميباشد برعكس دلالت دخان بر وجود آتش دلالت انّى است زيرا دخان معلول آتش است. علاقه ای كه دليل را با مدلول مرتبط ميسازد ممكن است ذاتى و يا وضعى باشد در صورت اول يعنى در صورتيكه دليل و مدلول بالذات لازم و ملزوم يكديگر باشند دلالت را دلالت عقليه گويند مانند دلالت دخان بر وجود آتش يا دلالت سرعت ضربان نبض بر شدت تب زيرا در اين موارد بين دليل و مدلول ملازمۀ ذاتى و طبيعى وجود دارد و عقلا وجود يكى دليل وجود ديگرى ميباشد برعكس در موارديكه علاقۀ موجوده بين آنها وضعى و فرضى باشد يعنى آن دو شيئى مجزّى از هم را دست واضعى بيكديگر مرتبط ساخته و يك علاقه فرضى بين آنها ايجاد نمايد در اين صورت علاقۀ آنها وضعى و دلالت آنها بر يكديگر دلالت وضعى خواهد بود.
منبع : اصول فقه ؛ محمد رشاد
استعمال غلط
استعمال غلط
استعمال لفظ در معناي غیروضعی با رعایت تناسب مجاز است و استعمال لفظ در معناي غیر وضعی بدون رعایت تناسب، یک استعمال غلط و نارواست.
/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}