سنت

سنت

سنت یعنی گفتار، عملکرد یا تأیید معصوم(علیه السلام).


توضیح: بدیهی است اگر در سخنان رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) حکمی بیان شده باشد (گفتار) و یا ثابت شود که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) عملاً وظیفه‌ی دینی را چگونه انجام می‌داده است (عملکرد) و یا محقق شود که دیگران برخی وظایف دینی را در حضور ایشان به گونه‌ای انجام می‌دادند و مورد تقریر و تأیید و امضای عملی ایشان قرار گرفته است (تأیید معصوم(علیه السلام))؛ یعنی ایشان عملاً با سکوت خود صحه گذاشته‌اند، کافی است که یک فقیه بدان استناد کند.


وجه سند واقع شدن (حجیت) سنت


مسلمانان اتفاق نظر دارند که سنت با سه شاخه‌ای که برای آن ترسیم شده است در مورد پیامبر معظم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌تواند مورد استناد استنباط حکم واقع شود، چون در حقیقت سنت همتا و عِدل قرآن در بیان قوانین خداوندی است و اگر سنت برای توضیح و تشریح شریعت نباشد، قوانین کلی قرآن به تنهایی پاسخگوی درخواست‌های مکلفین برای عملکردهایشان نیست


باید دقت داشت که در مورد سنت و حجیت آن از نظر کلی بحثی نیست و مخالفی وجود ندارد، اما یکی از جهات مورد اختلاف در سنت آن است که آیا تنها سنت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) حجت است یا سنت مروی از ائمه معصومین (علیهم السلام) هم حجت است؟ اهل تسنن تنها سنت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) را حجت می‌شمارند، ولی شیعیان به حکم برخی از آیات قرآن مجید و احادیث متواتر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که خود اهل تسنن روایت کرده‌اند [و از آن جمله این که فرمودند: «من دو چیز گرانبها بعد از خود برای شما باقی می‌گذارم که به آن‌ها رجوع کنید و مادام که به این دو رجوع نمایید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم»] به قول و فعل و تقریر ائمه اطهار (علیهم السلام) استناد می‌کنند

اصول عملیه ( اصول عملی )

اصول عملیه یعنی اصولی که:

وقتی ما به دنبال حکم واقعی یک مسئله باشیم و حکم ولقعی آن را پیدا نکنیم،برای این که برای این که در مورد آن مسئله دچار سرگردانی نباشیم، به یک سری اصول مراجعه می کنیم که به این اصول، اصول عملیه می گوییم

اصول لفظیه ( اصول لفظی )

اگر لفظی داشته باشیم و منظور متکلم را از آن لفظ ندانیم ،به عبارت دیگر شک در مراد متکلم داشته باشیم، به یک سری اصول مراجعه می کنیم و با این اصول مراد و منظور متکلم را متوجه می شویم

به این اصول اصول لفطیه می گوییم

اصالت عدم تقدیر

تقدیر در علم نحو به معنای حذف کلمه ای در جماه و کلام است. مثلا در عبارت و اسئل القریه(از ده بپرس)،کلمه مردم حذف شده که در اصطلاح می گوییم کلمه مردم در تقدیر گرفته شده است و در اصل جمله به این شکل است از مردم ده بپرس)

 حال که معنای تقدیر را متوجه شدید می گوییم که طبق این اصل هرگاه شک کردیم که متکلم در کلام خود لفظی را در تقدیر گرفته یا نه،میگوییم اصل بر این است که کلمه ای د تقدیر گرفته نشده(به زبان ساده تر هرگاهشک کنیم که کلمه ای در جمله مخفی است و حذف شده یا نه می گوییم که اصل بر این است که کلمه ای در جمله حذف نشده و مخفی نیست

اصالت الاطلاق

طبق این اصل هر گاه متکلم لفظ مطلقی را به کار ببرد و ما شک کنیم که منظور متکلم از این لفظ مطلق تمام افراد و مصادیق آن است یا برخی از آنها، میگوییم منظور متکلم تمام افراد و مصادیق آن است و متکلم از این لفظ مطلق تمام افراد و مصادیق را اراده کرده نه برخی از آنها را

مثلا خداوند در سوره بقره آیه 275 می فرمایند : احل الله البیع و حرم الربا " خداوند معامله را حلال کرده و ربا را حرام  " . لفظ بیع لفظی مطلق است . حال ما شک کنیم که منظور متکلم تمام بیع هاست یا یرخی از انها(مثلا بیع نقد و نسیه و ... )، می گوییم اصل بر این است که متکلم تمام بیع ها را اراده کرده و قیدی در اینجا وجود ندارد

اصالة الحقیقة

اصالة الحقیقة ( اصالت الحقیقت ) یکی از اصول لفظی است 

یک لفظ داریم مانند لفظ شیر و شک داریم که وقتی در یک نوشته این لفظ را می بینیم،منظور نویسنده از این لفظ معنای اصلی اش ( یعنی حیوان چهارپا ) است و یا معنای غیر اصلی اش ( یعنی آدم شجاع و دلیر )

برای این که شک ما بر طرف شود و بفهمیم منظور نویسنده کدام معنای آن است به اصل حقیقت رجوع می کنیم و می گوییم منظور از این لفظ ( در مثال ما لفظ شیر )،معنای حقیقی آن است مگر اینه قرینه ای به ما بگوید منظور از این لفظ معنای مجازی آن است

یا مثلا در قانون لفظ امضاء هم معنای حقیقی دارد و هم معنای مجازی

اصالت الحقیقه


اصالت الحقیقه:اگر متکلم لفظی را بیان کند که این لفظ دارای یک معنای حقیقی و یک معنای مجازی باشد و ما هم معنای حقیقی ان را بدانیم و هم معنای مجازی آن لفظ را ،ولی شک کنیم که اکنون منظور متکلم معنای حقیقی است یا مجازی، باید به اصالت الحقیقه که یکی از اصول لفظی است مراجعه کنیم و بگوییم هر گاه شک کنیم که منظور متکلم از یک لفظ که هم معنای حقیقی دارد و هم معنای مجازی کدام یک از این معانی است میگوییم بر طبق این اصل، اصل بر حقیقت بودن است.

مثلا اگر متکلم بگوید شير را بياور و ما شك مي كنيم که متکلم حيوان درنده را اراده كرده يا شخص شجاع را، از اصل فوق كمك مي گيريم و میگوییم منظور متکلم معنای حقیقی(حيوان درنده) است و نه معنای مجازی(فرد شجاع)

 

 

اصالت العموم

قبل از توضیح این بحث باید بگویم که لفظ در یک تقسیم به عام و خاص تقسیم میشود:

عام : لفظی است که افراد و مصادیق زیادی دارد: دانشمندان، علما

خاص : لفظی است که بر یک یا چند نفر محدود دلالت دارد: ایران، امیرالمومنین(ع)

 

طبق اَصاله العموم هر گاه لفظ عامی باشد و ما ندانیم منظور متکلم از این لفظ عام تمام افراد است یا برخی از آنها، به اَصاله العموم تمسک می جوییم و میگوییم منظور متکلم تمام افراد و مصادیق عام است و نه برخی از انها

 مثلا اگر متکلم بگوید به دانشمندان احترام بگذارید و ما شک کنیم که منظور متکلم از دانشمندان تمام دانشمندان است یا برخی از انها(مثلا دانشمندان ایران)،بر طبق اصاله العموم میگوییم که منظور از دانشمندان تمام دانشمندان است و نه برخی از آنها