مخصص منفصل و انواع مخصص منفصل

براى مخصص منفصل اقسامى ذكر كرده اند , كه مشهورترين آنها عبارت از لفظى و عقلى است .

الف: مخصص منفصل لفظى :

هر دليل لفظى كه دائره عام را مضيق نمايد و با فاصله صادر گردد , آن را مخصص منفصل لفظى مى نامند . مانند آنكه يك بار بگويد :همه دانشمندان را احترام كن، و در عبارت ديگر بگويد: دانشمندان فاسق قابل احترام نيستند . اين جمله , دائره شمول جمله قبل راضيق مى نمايد و لزوم احترام را به دانشمندان عادل اختصاص مى دهد .

ب: مخصص منفصل عقلى:

هر گاه جمله عامى صادر شود ولى عقل دايره شمول راضيق نمايد , آن را مخصص عقلى گويند . و چون با فاصله انجام مى شود , منفصل است .

مثل آنكه شخصى به خادم خويش بگويد: تمام همسايگان را به منزل من دعوت كن. اين جمله عام است , ولى اگر براى خادم چنين قطعى حاصل شود كه صاحب منزل هيچگاه مايل نيست دشمنانش بخانه او بيايند در اينجا اين قطع و جزم عقلى , حكم عام را تخصيص مى زند . يعنى مخصوص مى كند به همسايگانى كه با صاحب منزل دشمنى و عداوتى ندارند .

اينگونه مخصص را در اصطلاح علماى اصول فقه مخصص لبى نيز مى نامند , كه به معناى همان عقلى است .

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

تخصیص ( تخصیص در اصول فقه )

تخصیص یعنی خاص کردن

اگر یک عام داشته باشیم و بعد از این عام یک خاص بیاوریم و با این خاص،محدوده ی عام را کاهش دهیم،به این عمل تخصیص می گوییم

تخصیص قران با سنت و تقیید قران با سنت

تقييد و تخصيص كتاب به سنت:

مبنى بر اين كه در موارد بسيارى سنت شارح و بيانگر كتاب است , لذا چه بسا سنت , عمومى از كتاب خدا را تخصيص زند و يا اطلاقى از آن را مقيد سازد . زيرا ترديد نيست كه تقييد و تخصيص نوعى بيان و شرح است و مقيد و مخصص هميشه قرينه كاشفه اى است از بيان مراد گوينده نخستين .

البته تخصيص و تقييد كتاب توسط [سنت قطعيه] مثل خبر متواتر جزء مسلمات است و اختلافى بين علما نيست . و موارد زيادى هم از مصاديق فوق وجود دارد كه سنت قطعيه مخصص عام و يا مطلق كتاب محسوب شده است . ولى در مورد خبر واحد اختلاف نظر وجود دارد كه آيا مى تواند مخصص يا مقيد كتاب قرار گيرد يا خير ؟

البته شايد تحمل و باور آن براى اذهان ابتدائا مشكل باشد كه خبر واحد كتاب خدا را تخصيص يا تقييد نمايد , ولى اكثر قريب به اتفاق علما را عقيده بر آن است كه تقييد و تخصيص كتاب به خبر واحد داراى جميع شرائط حجيت و اعتبار , بهيچ وجه مانعى ندارد . رويه عملى رائج از قديم الايام ميان آنان نيز چنين بوده است , زيرا شايد كمتر خبرى را بيابيم كه در مقايسه با عمومات كلى كتاب چنين رابطه اى را نداشته باشد . مثلا تمامى اخبارى كه متضمن حرامى از محرمات است با عمومات حليت رابطه تخصيصى و يا تقييدى دارد , و هيچ فقيهى اينگونه اخبار را مردود ندانسته است .


ادامه نوشته

عام بدلی ( عام بدلی در اصول فقه )

عام بدلى:

در اين نوع عام , حكم شامل همه افراد است ولى با تعلق آن بر يكى , منظور تحقق مى يابد . بر خلاف عام افرادى كه حكم بر آحاد و افراد تحت عام مستقلا و به تفكيك بار مى شود , و عام مجموعى كه شمول حكم بر مجموعه افراد تحت عام به هيأت اجتماع و بدون تفكيك و تقسيم و استقلال افراد است .

اين عام در فارسى غالبا با كلمه هر يك و در عربى كل يا أية بيان مى گردد . مثلا هر يك از اعضاء كلا كه آمدند مجاز به ورود هستند , يا هر يك از اعضاى شوراى عالى قضائى حق دارند از طرف شورا امضاء كنند . و يا در عربى مانند ان الله لا يحب كل كفار اثيم يعنى خداوند دوست ندارد هر كس را كه كفران نعمت مى ورزد و گناهكار است .


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

عام مجموعی ( عام مجموعی در اصول فقه )

عام مجموعى :

در اين حالت , حكم عام قابل تقسيم و تفكيك به افراد نيست يعنى اگر حكم نسبت به يكى از افراد هم اجرا نشود , اطاعت از حكم صورت نگرفته است . مثلا در جمله همه دانشمندان را احترام كنيد ، اگر منظور اين باشد كه همه دانشمندان بكجا مورد احترام قرار گيرند , نه بصورت فرد فرد , اين عام را مجموعى گويند . و يا مثلا در جمله دادگاه با حضور كليه اعضاء و هيأت دادرسان رسمى است ، چنانچه حتى يكى از اعضاء و هيأت دادرسان در محكمه حضور نداشته باشد , حكم جمله , كه رسمى بودن جلسه مى باشد تحقق نيافته است .


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

عام افرادى ( عام استغراقى در اصول فقه )

عام افرادى يا استغراقى :

هر گاه حكم عام بصورتى باشد كه فرد فرد مصاديق و افراد موضوع حكم را شامل شود , به نحويكه از حكم عام , به تعداد مصاديق و افراد احكام جزئى مستقل استخراج شود , اينگونه عام را عام افرادى يا استغراقى گويند . مثلا هر گاه منظور از جمله همه دانشمندان را احترام كنيد، اين باشد كه فرد فرد دانشمندان , تحت حكم قرار گيرند , در واقع آحاد دانشمندان هر يك و مستقلا بايد مورد احترام واقع شوند و اين عام , عام استغراقى است .

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

مخصص متصل و انواع مخصص متصل

 مخصص متصل:

هر گاه بين عام و مخصص انقطاع و فاصله وجود نداشته باشد , و مخصص به عام اضافه شود و بلافاصله بدنبال آن بيايد , اين نوع مخصص در اصطلاح اصول مخصص متصل ناميده مى شود .

مخصص متصل بر پنج نوع است :

1 ) صفت: مانند همه دانشمندان عادل را احترام كنيد . در اين عبارت صفت عادل دايره عام را كه احترام به تمام دانشمندان است , محدود مى سازد . و آنرا به دانشمندان عادل اختصاص مى دهد و بقيه افراد و مصاديق دانشمندان يعنى دانشمند غير عادل , از شمول و دايره حكم خارج مى شوند .

2 ) شرط : مانند همه دانشجويان اگر داراى معدل كافى باشند , مى توانند در دوره فوق ليسانس شركت كنند . در اين جمله , شرط دارا بودن معدل كافى باعث محدود شدن دائره عام شده است . و بعضى از افراد آن را از تحت عام خارج مى كند .

3 ) استثناء متصل : مانند همه دانشجويان حق ورود به كلاس را دارند مگر پرويز , در اين جمله مگرپروير دايره شمول عام را محدود

ساخته است .

4 ) بدل بعض از كل: مانند همه دانشمندان , فقهاء را احترام مى كند .

5 ) غايت: مانند ورثه نمى توانند در موصى به تصرف كنند مادام كه موصى له رد يا قبول خود را به آنها اعلام نكرده است . در اين مثال , ممنوعيت تصرف وقتى است كه موصى له اعلام قبول نكرده است , بعد ا زاعلام قبول رفع مى شود .

 

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

مخصص ( مخصص در اصول فقه )

مخصص یعنی خاص کننده

وقتی ما یک عام داشته باشیم و بعد از آن یک جمله یا کلمه ی دیگر بیاید و محدوده ی عام را کاهش بدهد،به این جمله یا کلمه ی دوم، خاص کننده ( یا مخصص ) می گوییم

ذكر استثناء پس از چند جمله متوالى ( استثناء متعقب چند جمله )

ذكر استثناء پس از چند جمله متوالى :

هرگاه چند جمله متوالى ذكر شود و سپس يك جمله استثناء بدنبال جملات متوالى بيايد , اين استثناء به كداميك از جملات مربوط مى شود ؟ در اين مسأله بين اصوليين چهار نظر است :

الف: مربوط به آخرين جمله است و به ظهور تمسك كرده اند .

ج: به هيچكدام ارتباط پيدا نمى كند بلكه كلام مجمل مى شود و قابل استفاده نخواهعد بود .

د: گروهى قائل به تفصيل شده و مى گويند اگر در جملات عديده موضوع يكى باشد به تمام جملات بازگشت مى كند . مانند علما را احترام كن و آنان را مسكن ده و حوائجشان را برآور مگر فاسقين از آنها را . در اينجا استثناء به همه مى خورد زيرا موضوع در تمام جملات يكى است , ولى اگر موضوعات مختلف باشند ظهور كلام آن است كه به آخرين جمله بر مى گردد . مثل آنكه علما را احترام كن , فقرا را احسان كن , جوانان را هدايت كن , مگر . . . كه در اينگونه جملات فقط به آخرين جمله برمى گردد .

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

تخصیص ، مخصص ( بررسی تخصیص و مخصص در اصول فقه )

تخصيص : و مخصص

هر چيز كه دامنه و محدوده عام را محدودتر و كوچكتر كند مخصص , و اين عمل در اصطلاح اصول تخصيص ناميده مى شود مثال : ورود به منازل افراد ممنوع است مگر به حكم قانون .

در عبارت بالا عام عبارت است از ممنوعيت ورود به منازل افراد , ولى در ادامه جمله استثنائى وجود دارد كه در بعضى موارد خاص , ورود به منازل را مجاز مى سازد و آن در صورتى است كه ورود به منزل براى كشف چيزى يا دفع مفسده اى لازم باشد . بنابراين با آوردن اين استثناء قانونى در دنباله عبارت , از دايره و محدوده حكم عام ممنوعيت ورود مقدارى كاسته شده است

 

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد