عام و مخصص
عام کلمه ای است که همۀ افرادی را که بدان نامیده می شوند فرا گیرد
مخصِّص ( به کسر صاد اول) دلیلی است که پاره ای از افراد عام را از حکم آن خارج سازد.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
عام کلمه ای است که همۀ افرادی را که بدان نامیده می شوند فرا گیرد
مخصِّص ( به کسر صاد اول) دلیلی است که پاره ای از افراد عام را از حکم آن خارج سازد.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
دلالت اشاره
دلالت اشاره عبارت از این است که گفتار لازمه ای داشته باشد که معمولاً مقصود گوینده نمی باشد ولی از گفتۀ او نتیجه گیری می شود.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
دلالت اقتضا
هر گاه در یک جملۀ خبری صدق و راستی گفتار یا در یک جملۀ انشائی صحت و درستی آن مقتضی و مستلزم تقدیر گرفتن کلمه ای باشد آن را دلالت اقتضاء گویند.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
فرق واجب مشروط و معلق
واجب مشروط و معلق بهم شباهت زیاد دارند و از این رو موجوب اشتباه و اختلاف گردیده و مباحثی پیش آورده که اگر چه مشکل است ولی شیرین است و می توان آن را در کتاب تقریرات انصاری تألیف میرزاابوالقاسم کلانتری، کفایۀ الأصول آخوند خراسانی و تقریرات نائینی آقای خوئی مطالعه و مقایسه نمود و در اینجا فرق آنها را در حدود استعداد دانشجویان دورۀلیسانس دانشکده حقوق بیان می کنیم.
به طوری که پیشتر در تعریف واجب مشروطه گفته شد، در واجب مشروطه، وجوب یعنی حکم قضیه دارای قید و شرط است و تا هنگامی که آن قید شرط بوجد نیاید وجوب به عهدۀ مکّلف تعلق نخواهد گرفت مثلاً وجوب حج نسبت به استطاعت مشروط است و تا هنگامی که کسی استطاعت و توانائی مالی رفتن به مکّه را نیافته وجوب حج به عهدۀ او نمی آید. ولی در واجب معلق چنین نیست بلکه وجوب تحقق یافته و به عهدۀ مکّلف آمده لکن موضوع حکم، به معنای عملی که باید انجام شود وبه اصطلاح اصولی «واجب»، دارای قید و شرطی است که انجام آن مکّلف نیست چنانکه در مثال، وجوب نماز فردا از امروز و بلکه از اوّل بلوغ به عهدۀ مکلّف آمده ولی با این حال برای انجام این تکلیف باید تا فردا انتظار بکشد.
خلاصه آنکه فرق بین واجب ومشروط و معلق این است که : در واجب مشروط وجوب متوقف بر چیزی است و در واجب معلق واجب متوقف است بر چیزی .
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی
تبادر
تبادر عبارت است از اینکه یکی معانی زودتر از بقیه از لفظ فهمیده شود، مثلاً از کلمه «ید» معنای دست زودتر از معانی دیگر به نظر می رسد، پس این معنای حقیقی آن است و استیلا معانی مجاز آن و این معنا در جمله « امارة ید و تصرّف» به کار رفته است. تبادر علامت حقیقت و عدم تبادر یا تبادرِ غیر، علامت مجاز است.
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه
دوم - حرمت :يعني خواستن ترك كاري و راضي نبودن به انجام آن، به طوري كه تركش پاداش و فعلش كيفر دارد، مانند حرمت سرقت
سوم - استحباب :يعني خواستن انجام كاري به طوري كه انجامش پاداش دارد ولي ترك آن كيفر ندارد مانند كمك به بينوايان.
چهارم -کراهت :يعني خواستن ترك كاري به طوري كه انجام آن مجازات ندارد ولي ترك آن بهتر است مانند طلاق بدون عذر موجه
پنجم -اباحه :يعني برابر بودن طلب و عدم كاري مانند :شكار كردن با توجه به مقررات.