تبادر و عدم تبادر

تبادر و عدم تبادر
تبادر در لغت یعنی سبقت گرفتن و در اصطلاح یعنی وقتي لفظي را می‌شنویم، يک معنا از معاني متعدد به ذهن انسان سبقت می‌کند. اين سبقت نشانگر اين است که اين لفظ بر آن معنا وضع شده و رابطه اي بين آنها برقرار شده است.
این اولین معنایی که از لفظ به ذهنمان می‌رسد معنای حقیقی است و معنای دیگر، که دیر تر به ذهن می‌رسد (یعنی عدم تبادر) معنای مجازی است.
* پس تبادر علامت حقیقت است و عدم تبادر علامت مجاز است.

شرائط مجاز

شرائط مجاز
این سؤال پیش می آید که آیا می توان همیشه و همه جا لفظ را در معنائی جز آنچه معنای حقیقیآن است به کار برد یا به کار بردن لفظ در معنای مجازی تابع  شرائطی است ؟

جواب این است که استعمال مجازی لفظ  مشروط به دو شرط است : یکی علاقه و دیگری قرینه.

علاقه یا مناسبت عبارت است از ارتباط معنای حقیقی و مجازی مثل این که بین آن دو، شباهتی وجود داشته باشد چنانکه بین حکم به معنای واقعی و قرار رّد دعوا این مناسبت و شباهت بچشم می خورد که هر دو، دعوا را تمام می کنند. اگر میان معنای حقیقی و مجازی ارتباطی وجود نداشته باشد، نمی توان لفظ را برای معنای دوّم به کار برد.

قرینه‌ـ‌ منظور از قرینه به کاربردن علامت و نشانه ای است که نشان دهد معنای حقیقی منظور نیست و ذهن شنونده رامعنای حقیقی منصرف سازد واز این روی آن را قرینه صارفه نیز گویند مانند خرمان ولعل خندان.
مثال دیگر: در برخی از قرار دادهای بین المللی نوشته می شود: «... موضوع برای داوری به یکی از دادگاههای ایران احاله خواهد شد» در این جا کلمه «داوری» به معنای حقیقی به کار برده نشده بلکه مجازاً به معنای «رسیدگی قضائی»به کار برده شده و کلمه «دادگاه»قرینه این استعمال مجازی است.

منبع: محمدی ؛ ابوالحسن؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه

شرایط استعمال مجازی

شرایط استعمال مجازی :
براي اينكه استعمال مجازي انجام دهيم دو شرط لازم است
شرط اول : علاقه يا مناسبت
شرط دوم : قرينه صارفه .

امر عقيب حظر

 هرگاه انجام كارى از سوى شارع ياقانونگذار ممنوع و از آن نهى شده باشد و پس از مدتى در همان مورد،امرى صادر گردد، به آن امر عقيب حظر مي گوييم که بنابر نظر مشهور،اين امر دلالت بر وجوب ندارد،بلكه تنها نشان‌دهندهء ترخيص و رفع‌ممنوعيت قبلى است. 


فحواى خطاب - دليل خطاب

اقسام مفهوم
مفهوم موافق-«مفهومى كه از جهت نفى و اثبات،مطابق با منطوق باشد».به مفهوم‌موافق،«قياس اولويت»و«فحواى خطاب»هم مى‌گويند.

مفهوم مخالف-«مفهومى كه از جهت نفى و اثبات،مخالف با حكم منطوق باشد».به‌مفهوم مخالف،«دليل خطاب»هم گفته مى‌شود.


حقيقت قانوني

لفظى را كه قانونگذار در معناى خاصى وضع كرده،حقيقت قانونى مى‌گويند .

مانند لفظ واخواهي  و ...

نمونه ای از تخصیص قران با حديث

نمونه ای از تخصیص قران با سنت :
آیه 3 سوره مایده : حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ
حدیث: پیامبر می‌فرماید : «احلت لنا میتتان و دمان، الجراد و الحوت و الکبد و الطحال : دو مردار و دو خون برایمان حلال شده است، مردار ملخ و ماهی و خون جگر و طحال حیوان».

پس حدیث مخصص آیه قران است
نتیجه: ادله ای مانند آیات قران ،سنت،اجماع و ... می توانند مخصص آیات قران واقع شوند

مشتق در اصول فقه

بحث مشتق
بين معناى مشتق در مباحث علم اصول فقه با آنچه كه در اصطلاح ادبى و علم صرف و نحو رائج است , تفاوت وجود دارد .
مشتق در اصطلاح علم صرف و نحو , در مقابل لفظ جامد بكار مى رود و انواع آن محدود و محصور مى باشد و در كتب ادبى به افعال , اسم فاعل , اسم مفعول , صفت مسبهه و . . . تعداد و احصاء گرديده است . ولى منظور از مشتق در اصطلاح علم اصول و اصوليين , لفظى را گويند كه بر شخصى يا چيزى حمل گردد و از صفتى يا حالتى از آن حكايت كند , بگونه اى كه آن صفت يا حالت قابل زوال و جدائى باشد , مانند : رونده , زننده .
روى اين حساب بين دو اصطلاح مشتق از نظر منطقى نسبت عموم من وجه است يعنى مواردى از الفاظ به هر دو اصطلاح مشتق است , مانند : زننده , نويسنده , خورنده . و مواردى از نظر اصول مشتق است ولى از نظر علم صرف جامد است , مانند لفظ زوج , شوهر , همسر . و مواردى بالعكس از نظر علم صرف مشتق است ولى از ديدگاه اصول فقه مشتق نيست , مانند كليه افعال . زيرا فعل هيچگاه نمى تواند بر شخصى يا چيزى حمل گردد .
يكى از مباحث بسيار مفيد در اين زمينه اين است كه استعمال مشتق در موردى كه مبدأ اشتقاق منقضى شده آيا حقيقت است يا مجاز مى باشد ؟
توضيح مطلب :
براى مشتقات در رابطه با مبدأ اشتقاق و انقضاى زمان يا عدم آن سه حالت متصور است , مثلا اگر پرويز در روز جمعه تقى را مورد ايراد ضرب قرار داده و يا به قتل رسانده است اطلاق لفظهاى ضارب و يا قاتل بر پرويز به اعتبار روزهاى قبل از جمعه و روزهاى بعد از آن سه حالت دارد :
1 - اصوليين در اين جهت ترديدى ندارند كه اطلاق مشتق بر افراد و يا اشياء در حالت تلبس به مبدأ اشتقاق حقيقت است , يعنى اگر در روز جمعه به پرويز بگوئيم ضارب يا قاتل , بدون شك استعمال حقيقى است .
2 - و نيز ترديدى ندارند كه اطلاق مشتق بر افراد و يا اشياء قبل از زمان تلبس به مبدأ , مانند اطلاق لفظ ضارب و قاتل بر پرويز قبل از روز جمعه , مجاز مى باشد . مثلا به كسانيكه در مسابقه ورودى دانشگاه شركت كرده اند ولى هنوز به دانشگاه راه نيافته اند , اگر خطاب شود : دانشجويان , اين استعمال مجازى مى باشد .
3 - حالتى است كه پس از انجام عمل و انقضاء آن مورد بحث است , يعنى روزها و ساعتهاى بعد از عمل ضرب يا قتل , آيا حقيقت است يا مجاز مى باشد ؟ در اين حالت بايستى با قرينه به آن دلالت نمايد . مشهور اصوليين عقيده دارند كه در اين مورد نيز مجاز است . دليل آنان نيز تبادر است , مى گويند متبادر از ضارب و يا قاتل كسانى هستند كه در حين انجام عمل مى باشند نه كسانيكه زمان متمادى از انجام عمل آنان گذشته است .
البته بايد توجه داشت كه زمان تلبس به مبدأ , در الفاظ هميشه يكنواخت نيست . مثلا در مورد كلمه قاضى نمى توان گفت زمان تلبس به مبدأ اشتقاق تنها زمانى است كه وى در دادگاه نشسته و قضاوت مى نمايد و همين كه محكمه خاتمه يافت ديگر زمان تلبس منقضى گشته است . خير , بلكه تا هنگامى كه به اين سمت اشتغال دارد , زمان تلبس وى مى باشد . و شايد در تمام حرف و مشاغل چنين است مثلا نجاز تا زمانى كه بهحرفه نجارى اشتغال دارد و شغل ديگرى براى خويش انتخاب نكرده متلبس به نجارى است , نه آنكه فقط تا زمانى كه تيشه و اره در دست دارد نجار است و هنگامى كه مغازه خود را تعطيل كرده و در منزل استراحت مى نمايد , ديگر به اين صفت متصف نباشد .
ثمره بحث :
بحث فوق ثمرات زيادى در فقه دارد مثلا در آداب اسلامى آمده است كه قطع اشجار مثمره زشت و ناپسند است , لذا اين بحث مطرح مى گردد كه منظور از مثمره چيست ؟ آيا تنها درختانى است كه هم اكنون ميوه دارند يا درختانى كه سابقا ميوه داشته اند نيز شامل مى گردند ؟ پاسخ اين سئوال مبتنى بر بحث ما نحن فيه است .

ادامه نوشته