استحسان و استصلاح ( بررسی استحسان و مصالح مرسله در اصول فقه )
استحسان:
يكى از قواعدى كه در مذاهب اسلامى مورد نظر قرار گرفته , قاعده استحسان است .
فرقه هاى حنفى , مالكى و حنبلى آنرا حجت مى دانند ولى مذاهب شيعه , شافعى و ظاهرى سخت با آن مخالفند و حجيتى براى آن قايل نيستند .
تعريف استحسان :
استحسان مشتق از حسن بوده و در لغت به معناى نيك دانستن و پسنديدن آمده است . ( استحسنه : عده حسنا ، المنجد )
دانشمندان عامه هر چند تعاريف مختلفى از استحسان كرده اند ولى غالبا از نظر مضمون نزديك بهم است .
ذيلا تعاريف مشهور استحسان در مذاهب مختلف اهل سنت آورده مى شود :
1 - ابوالحسن كرخى از علماى حنفى مذهب مى گويد: الاستحسان هو العدول فى مسألة عن مثل ما حكم به فى نظائرها الى خلافه لوجه اقوى يقتضى العدول ( المستصفى، غزالى ،ج 1، ص 281 ) : يعنى استحسان آن است كه در يك مسأله از حكمى كه در نظائر آن است عدول نموده و به خلاف آن رأى دهيم , به خاطر جهت قوى تر .
2 - علماى مالكى استحسان را چنين تعريف كرده اند: الاخذ بمصلحه جزئيه فى مقابل دليل كلى (موافقات شاطبى ص 205 ) : يعنى برترى دادن مصلحت خاصى در برابر دليل كلى .
3 - علماى حنبلى آنرا چنين تعريف مى كنند: هو العدول بحكم المسأله عن نظائرها لدليل خاص من كتاب و سنة : يعنى در مسأله اى , از حكمى كه نظائر آن مسئله دارا هستند به دليل خاصى عدول كنيم .
با امعان نظر در تعاريف گذشته و كلمات آن دسته از علماى عامه كه به استحسان عمل مى كنند , معلوم مى شود كه استحسان به مفهوم مطلق پسنديدن و فتوى دادن بدون ملاك نيست , بلكه به معنى خارج شدن از مدلول يك دليل كلى به واسطه وجود مصالح موردى و جزئى است . البته منظور از دليل كلى كه به آن اشاره شد , ادله عقليه و استنباطاتى است كه از قياس حاصل مى گردد .
استحسان به مثابه استثنائى است كه بر پيكر نتايج كلى حاصله از قياس وارد مى شود .
علماى معتقد به نتايج استنتاجات عقلى و قياس بر اين عقيده اند كه گاهى احكام حاصله خشك و انعطاف ناپذير است بصورتى كه عمل به آن باعث بروز مفاسدى مى شود , در اينجا با تمسك به استحسان , اين نتايج تلطيف و به مصلحت مى شود . براى روشن شدن موضوع مثالى مىآوريم : طبق قاعده كلى مالكيت و اعتبارات مترتب بر آن , كشتن حيوان متعلق به غير ممنوع و باعث ضمان است , حال اگر شخصى حيوان حلال گوشت ديگرى را مشرف به موت و تلف ديد , اجازه دارد آنرا ذبح كند , و با تمسك به قاعده استحسان , كه در اين مورد رعايت مصلحت صاحب مال است , اين ممنوع مجاز مى شود .
در حقيقت بايد گفت چون منابع استخراج احكام در نظر علماى اهل سنت محدودتر از شيعه است , براى تعيين تكليف در مواردى كه در اين منابع حكمى به صراحت نمى يابند به عقل و قياس تمسك مى كنند و در مواردى كه احكام حاصله از استنتاجات عقلى و قياس با مصالح موافق نيست به قواعدى مانند استحسان و مصالح مرسله روى مىآورند .
محمد بن حسن شيبانى كه از شاگردان مشهور ابوحنيفه و از دانشمندان معروف حنفى مذهبى است , در كتاب مبسوط خود مكررا مى گويد: استحسن ودع القياس استحسان كن و قياس را رها ساز.
شاطبى از علماى مشهور مالكى مى گويد: مالك و پيروان او بر مبناى استحسان فتوى داده اند (موافقات ج 4 ص 207 )
از ابن عربى مالكى مذهب نقل مى كنند كه گفته است : استحسان نزد مالكى ها و حنفى ها عبارت است از عمل كردن به قوى ترين دليل . سپس مى گويد : مقتضاى استحسان اين است كه استدلال آزاد را بر قياس ترجيح دهيم , نه اينكه بر خلاف قياس و بدون دليل و صرفا به ميل و دلخواه حكمى كنيم , بلكه هرگاه رعايت قياس منجر به از بين رفتن مصلحت يا باعث ابتلاء به مفسده اى بشود , با استفاده از قاعده استحسان , مصلحت خاص مورد نظر را بر قاعده كلى ترجيح مى دهيم . گاهى نتيجه يك قياس خفى با نتيجه استحسان موافق و با قياس جلى مخالف است كه اينگونه استحسان را استحسان قياسى مى گويند . در اينگونه موارد اختلاف بين قياس جلى و قياس خفى است كه براى رعايت مصلحت و ضرورت , قياس خفى را بر قياس جلى رجحان مى دهيم .
مثلا اگر حكم شود كه دست راست سارقى قطع بشود و مجرى اشتباها دست چپ او را قطع كند , بنابر قياس جلى مجرى ضامن است و بايد ديه بپردازد , زيرا مثل اين است كه فرضا بينى شخص محكوم را بريده باشد , ولى در اين مورد مى گويند هر چند دست چپ اشتباها قطع شده ولى دست راست كه فايده اش بيشتر است سالم مانده , بنابر اين به جهت رعايت مصلحت به قياس جلى عمل نمى كنيم و مجرى ضامن نخواهد بود . در اين مورد , قياس اول جلى و قياس دوم خفى است . عده اى از علما به حكم اين كه قياس اول گرچه جلى است ولى چون در مقيس عليه [ مثال فوق ] چيزى جايگزين عضو از دست رفته نشده در حاليكه در مقيس چيزى كه فائده اش هم بيشتر است جايگزين شده است ( يعنى دست راست ) چون فرض اينست كه در مورد مسئله مسلما دست راست ديگر قطع نخواهد شد , لذا با عمل به استحسان , قياس خفى را بر قياس جلى اولويت داده و فتوى به عدم ضمان مجرى حكم , مى دهند ( مبسوط سرخسى ج 9 ص 175 )
اقسام استحسان :
استحسان بر دو گونه است :
1- ترجيح دادن قياس خفى بر قياس جلى .
2 - خروج يك مورد جزئى از يك قاعده كلى به خاطر مصالح موجود .
براى مورد اول قبلا مثالى ذكر نموديم , و براى توضيح بيشتر در مورد دوم نمونه اى مىآوريم : اگر سفيهى وصيت كند كه مقدارى از اموالش را در كار خيرى مصرف كنند , آيا چنين وصيتى صحيح است ؟ قاعده كلى فقهى اين است كه تصرفات سفيه در اموالش نافذ نيست مگر اينكه ولى يا قيم تنفيذ كند , با توجه به اين قاعده كلى , على الاصول نبايد وصيت فوق را صحيح بدانيم ولى علماى حنفى با تمسك به استحسان استدلال به صحت آن مى نمايند , زيرا معتقدند اگر تصرفات سفيه نافذ شناخته نشده , براى مراعات حال او و صرفه و صلاح وى مى باشد كه مربوط به زمان حياتش است , حال اگر سفيه براى بعد از فوتش وصيتى بكند كه اموالش به مصرف خيرى برسد , چون اين مسئله متضمن ضررى به حال سفيه نبوده بلكه به نفع او و ديگران مى باشد , لذا با عدول از قاعده كلى , چنين وصيتى مطابق قاعده استحسان صحيح خواهد بود .