دلالت وضعى
دلالت وضعى بر دو قسم است: دلالت غير لفظى و لفظى.
دلالت غير لفظى: چنانچه براى تفهيم يك مقصودى علائمى بين طرفين وضع و مقرر شود در اينصورت دلالت آن علائم بر آن مقصود دلالت وضعى غير لفظى خواهد بود مثلا در مجالس مقنّنه قيام و قيود نمايندگان علامت تصويب و يا ردّ لوائح مطروحه است و يا وجود نشانههاى مخصوص در معابر عمومى علامت منع عبور و مرور است و هكذا. . . در كليه اين موارد دلالت اين علامات بر مقاصد معينه دلالت وضعى غير لفظى است.
دلالت لفظى: عباد بن سليمان ضميرى و گروهى از قدماى معتزله بر آنند كه دلالت الفاظ بر معانى خود بر حسب وضع واضع نيست زيرا تصور اينكه ابناء آدم قبلا فاقد زبان و خاصيت تكلم بوده و بعدا يكنفر بنام واضع الفاظى را اختراع و آنها را در مقابل يكايك مفاهيم موجوده كه احصاء آنها از طوق قدرت بشر خارج است وضع نموده و سپس بديگران آموخته است تصورى بس باطل ميباشد و همچنين قول بعضى از علماى اشاعره مبنى بر اينكه لغات موجوده بدوا از طرف باريتعالى وضع و سپس بآدميان نازل شده است نيز قابل قبول نيست و تاريخ از وجود چنين پيغمبرانى كه براى القاء لغات موضوعه از جانب پروردگار مبعوث شده باشند بىاطلاع است-بنابراين نميتوان بوجود وضع قائل شده و دلالت الفاظ را بر معانى خود ناشى از وضع واضع دانست و بلكه دلالت آنها بر حسب مناسبات ذاتيّه است و هر قومى بالذات و بر حسب اقتضاى طبيعت خويش الفاظى را براى تفهيم مقاصد خود انتخاب نموده است كما اينكه اين ترتيب در ميان حيوانات نيز جارى ميباشد و هر نوع حيوانى براى بيان ما فى الضمير خود بالطبيعه اصواتى را از حلقوم خود خارج ميسازد و همانطوريكه دلالت آن اصوات را نميتوان ناشى از وضع واضع دانست، همينطور دلالت الفاظ را نيز نميتوان دلالت وضعى تلقى نمود. اين قول با اينكه از طرف جمعى از فحول عصر اخير مورد كمال توجه قرار گرفته و دلائل متعددى در تأييد آن آورده شده است معذلك جمهور علماى ما آنرا قبول ننموده و بالنتيجه دلالت الفاظ را قسمى از اقسام دلالات وضعيه دانستهاند. به هرحال دلالت لفظ را بر تمام معنى خود دلالت مطابقى گويند مانند دلالت لفظ انسان بر حيوان ناطق و دلالت آنرا بر جزئى از موضوع له خود دلالت تضمنى نامند مانند دلالت كلمه انسان بر حيوان تنها يا ناطق تنها و دلالت لفظ را بر لوازم وجودى موضوع له دلالت التزامى خوانند مانند دلالت لفظ انسان بر لوازم وجودى خود از قبيل قدرت كتابت و قابليّت تعليم و تعلّم و يا دلالت كلمه خورشيد بر روشنائى و حرارت. پس دلالت لفظى بر سه قسم ميباشد مطابقى-تضمّنى-التزامى
منبع : اصول فقه ؛ محمد رشاد
تعریف علم اصول فقه
تعریف علم اصول فقه :
براى استنباط احكام فرعيّه از مئاخذ اصليّه قواعدى مقرر شده و علم اصول چگونگى آن قواعد را توضيح و طريقۀ استنباط و اجتهاد را بيان مينمايد و بهمين مناسبت اصحاب ما آنرا چنين تعريف كردهاند: علم اصول علم بقواعدى است كه براى استنباط احكام شرعيه فرعيه از ادله تفصيليه تمهيد گرديدهاند
مراد از احكام شرعيه فرعيه كليه احكامى است كه از طرف شارع بر موضوعات مختلفه مترتب شده اعم از احكام تكليفيه يعنى وجوب- حرمت-استحباب-كراهت-اباحه و احكام وضعيّه مانند صحت و بطلان.
مراد از ادله تفصيليه مجموع مبادى و ماخذى است كه احكام شرعيه بر آنها مبتنى شده و از آنها استنباط ميگردند-اين مبادى در مذهب ما منحصر است در چهار امر:
اول-كتاب
دوم-سنّت
سوم-اجماع
چهارم-عقل
-مراد از كتاب محكمات قرآن و از سنّت قول و فعل و تقرير معصوم (ع) و از اجماع اتّفاق مجتهدين عصر و از عقل اصول عمليه يعنى اصل برائت-اشتغال-تخيير-استصحاب. ولى در مذهب عامه مراد از عقل قياس و استحسان است.
-علم اصول در پيرامون عوارض ذاتيّه ادلّه مزبوره و كيفيت دلالت آنها و همچنين در باب تعادل و تراجيح و اجتهاد و تقليد بحث مينمايد و بهمين جهت گفته شده كه امور مزبوره موضوعات اين علم ميباشند.
منبع : اصول فقه ؛ محمد رشاد
فایل صوتی حقوق تجارت 3 دکتر ابراهیم دلشاد
وضع تعینی
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
FA
MicrosoftInternetExplorer4
/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
وضع تعینی
کثرت استعمال لفظ در معنایی غیر وضعی توسط عرف که به مرور زمان همین معناي غیروضعی تثبیت شده و بدون قرینه قابل فهم است.
تعریف حقیقت و مجاز
تعریف حقیقت و مجاز
حقیقت: استعمال لفظ در ما وضع له مانند کلمه دکتر
مجاز: استعمال لفظ در غیر ما وضع له
حقیقت لغوی
حقیقت لغوی:
وضع لفظ در برابر معنی لغوی. مانند استعمال لفظ شجر در معنی درخت

