تفاوت اصطلاح تصویب و تخطئه

تفاوت اصطلاح تصویب و تخطئه

بین مفهوم اصطلاحی تصویب و تخطئه، اختلاف وجود دارد: در نظریه تصویب، هر قول و اجتهادی بالفعل حق و صواب به شمار می‌رود، اما بنا بر نظریه تخطئه، در هر قول و اجتهادی بالقوه امکان خطا وجود دارد و البته ممکن است که یکی از این اقوال درست و مطابق با واقع باشد.

اصالة العموم

اصالة العموم

اصالة العموم در جایی کاربرد دارد که لفظ عامی بیان شود و در این که آیا از آن عموم اراده شده یا نه، تردید شود؛ به بیان دیگر، هر گاه گوینده، لفظ عامی را به کار برد، اما این شک پدید آید که آیا او معنای عام را اراده کرده یا در کلام خود مخصص آورده است، می توان با تمسک به اصالت عموم، احتمال تخصیص را نفی و به عموم آن عمل کرد تا وقتی که وجود مخصص برای عام، محرز گردد.
برای مثال، هر گاه گفته شود: " از همه دانشمندان عیادت کن " و تردید شود که آیا منظور گوینده، تمام دانشمندان با هر نوع تخصصی است یا تنها دانشمندان دینی مراد است، در این صورت با اجرای اصالت عموم، مخاطب باید به عیادت تمام دانشمندان برود.

ادلّۀ اربعه

ادلّۀ اربعه:
ادلّۀ اربعه یعنی دلیل هاى چهارگانه بر احکام شرعى. ادلّۀ اربعه عبارتند از: کتاب، سنّت، اجماع و عقل.

حجیت سنت از دید دلیل عقلی‏

منظور از دلیل عقلی آن ادله ه‏ایی است که بر عصمت رسول خدا و امتناع غفلت و خطا و سهو آن حضرت دلالت دارد؛ زیرا اعتقاد به این امور باعث می‏شود که مکلف یقین‏ پیدا کند تمام اعمال و گفتار رسول خدا موافق با موازین شرع است و برای دیگران می‏تواند ملاک و حجت قرار گیرد. این دلیل عقلی خدشه ‏ناپذیرترین دلیلی است که برای اعتبار سنت رسول اللَّه آورده شده است.
این واقعیتی است که در تمام ابواب فقه بدون استثنا مشهود است، لذا باید گفت؛ قول به عدم اعتبار سنت رسول مستلزم تعطیل دین و نقص قوانین شرعی است که با حکمت خداوندی سازگار نیست. بر این اساس است که برخی از اندیشمندان، حجیت و اعتبار سنت رسول اللَّه را از ضروریات دین شمرده‏اند.

مطلوب در نهي چيست ؟

مطلوب در نهي چيست ؟
آيا مطلوب در نهي مجرد ترک فعل است يا کف نفس از فعل است. فرق اين دو در اين است که بنابراوّلي مطلوب امر عدمي است ودر بابردوّمي مطلوب امر وجودي است چون کف نفس فعلي از افعال نفس است.
حق قول اوّل است. برخي گمان کرده اند چون ترک يعني ابقاء عدم فعل مقدور مکلف نيست فلذا متعلق تکليف نمي شود بنابراين قائل شده اند که مطلوب در نهي کف نفس است. ولي اين سخن درست نيست چون گرچه مکلف بر عدم ازلي قدرت ندارد ولي باقي گذاردن عدم در حال خود مقدور مکلف است و اگر عدم مقدور مکلف نباشد وجود نيز مقدور او نخواهد بود.
اساسا اين بحث که در نهي مطلوب چيست ، بحث درستي نيست چون معناي نهي طلب نيست بلکه زجر و منع است و طلب لازمه زجر و منع است.