حقیقت لغوی

حقیقت لغوی:
به استعمال لفظ در معنایی که واضع لغت آن را در آن معنا وضع نموده یا در میان اهل لغت برای آن معنا وضع تعینی پیدا کرده است، حقیقت لغوی میگویند، مانند: استعمال لفظ " اسد " در " حیوان درنده خاص "، یا لفظ " انسان " در " حیوان ناطق ".

تاریخچه علم اصول فقه

بررسي تاريخي علم اصول فقه
پس از رحلت رسول اكرم (ص) در مسئله جانشيني آن حضرت بين مسلمين اختلاف افتاد و دو مشرب سياسي و عقيدتي فعاليت آغاز كرد يك گروه تحت رهبري خليفه اول و دوم عقيده داشتند كه جانشيني پيامبر بايد از طريق انتخابات و با راي اكثريت انتخاب شود گروه ديگري كه رهبري آنان را علي(ع) بعهده داشت، معتقد بودند مسئله جانشيني پيغمبر چيزي نيست كه به راي گذاشته شود و عقيده داشتند همانگونه كه نبوت امري الهي و غير انتخابي و طبق مشيت الهي بوده در مورد جانشين او هم به همين صورت است و پيغمبر شخصا" جانشين خود را معين كرده است در بيان بعضي ديگر از نويسندگان چنين آمده كه پيغمبر اسلام (ص) در چهارده قرن پيش ديني نو آورد و آئين تازه اي بنياد نهاد در آغاز پيروان او اندك و احكام او روشن بود و اگر در موردي ابهام پيش مي آمد با مراجعه به آن حضرت رفع مي شد و نيازي به اجتهاد و استنباط پيش نمي آمد تا علم اصول كه مقدمه استنباط است لازم شود رفته رفته اسلام از مدينه الرسول به شهرهاي ديگر راه يافت و براي آنها كه از شهر پيامبر خدا دور و از درك فيض حضوراو محروم بودند از طرف پيغمبر نمايندگاني گسيل مي شد و آنها را در احكام دين راهنمائي كنند، پيغمبر به اين نمايندگان دستور مي داد كه : پيش از هر چيز به كتاب خدا (قرآن) و به دستور او عمل كنند و اگر قرآن و سنت رسول خدا در مسا له اي دستور خاصي نرسيده مي توانند (نظروراي) خود را به كار بندند كه بعدها به عنوان (اجتهاد راي) در اشكال(قياس) و (استحسان) و (مصالح مرصله) شهرت يافت ،و در توجيه تاريخي مسئله به رواياتي از جمله روايت معاذين جبل استناد مي كردند و آن اينكه حضرت رسول اكرم (ص) معاذ را براي قضاوت به يمن فرستاد در وقت اعزام از او مي پرسد : اي معاذ به چه حكم مي كني؟ او پاسخ مي دهد: (به كتاب خدا) حضرت دوباره مي پرسد (اگر حكم مورد نظر را در كتاب خدا نيافتي چه مي كني؟) معاذ پاسخ مي دهد: (طبق سنت رسول الله حكم مي كنم) باز پيغمبر اكرم (ص) مي پرسد (اگردر سنت رسول خدا حكم قضيه را نيافتي چه مي كني؟) معاذ پاسخ مي دهد: در اين صورت اجتهاد خويش را بكار مي برم رسول اكرم (ص) مي فرمايد : حمد خداي را كه فرستاده رسول خدا به آنچه موجب رضاي اوست موفق كرده اجتهاد در شيعه تا حدود قرن پنجم به معناي رايج آن روز غير معمول بلكه ممنوع بوده از اين قرن يعني زمان شيخ طوسي و شيخ مفيد كه از بر جسته ترين علماي شيعه و پايه گذار بسياري از علوم اسلامي هستند اجتهاد با مفهوم و محتواي جديدي مطرح شد ذكر اين نكته نيز جالب است كه اهل سنت پس از چندي باب اجتهاد را بر روي خويش بكلي مسدود نموده و اجازه اجتهاد را از همگان سلب كردند و چنين معتقد شدند كه بايستي مسلمانان براي هميشه تقليد كنند آنهم فقط از چهار نفر:
1. ابو حنيفه (نعمان  بن ثابت)
2. مالك بن انس (بن ابي عامراصبحي)
3. احمد بن حنبل (ابو عبدالله احمدبن محمد بن حنبل)
4. شافعي (ابوعبدالله محمد بن ادريس شافعي)
و از اينجا چهار مكتب فقهی ميان اهل سنت پديدار گشت و شايد مهمترين عامل اين اقدام سختگيرانه،همانا مفاسدي بود كه از ناحيه اجتهاد به راي و تاويل و تفسيرها و فتواهاي پركش و قوس بر سر فقه اسلامي آمده بود ولي از افتخارات فرقه اماميه اينست كه بعلت حركت معتدلانه و بدون هر گونه افراط و تفريط خود هيچگاه باب اجتهاد را به روي خويش مسدود نساختند و بعكس نظر اهل تسنن تقليد از مجتهد ميت را روا نداشته و غير مجاز اعلام كردند و معتقدند كه عمل به احكام بايستي همواره باستناد فتواي مجتهد زنده باشد