صحت حمل و عدم صحت سلب

صحت حمل و عدم صحت سلب
عدم صحت سلب معنای از لفظي علامت حقيقت بودن آن است.
مثلاً ما هم به محاکم اداري دادگاه می‌گوییم و هم به محاکم دادگستری. حال این که؛ سلب کردن دادگاه از محاکم اداري صحيح است و می‌توان گفت محاکم اداري دادگاه نیستند؛ لذا به علت صحت سلب، می‌گوییم استعمال لفظ دادگاه برای محاکم اداري مجاز است (صحت سلب = علامت مجاز). در حالي كه سلب لفظ دادگاه از محاکم دادگستري صحيح نيست و نمی‌توان گفت محاکم دادگستری، دادگاه نیستند، پس استعمال لفظ دادگاه در مورد محاكم دادگستري حقيقت است (عدم صحت سلب = علامت حقیقت).

تبادر

تبادر در لغت به معناي سبقت گرفتن است و در اصطلاح مقصود اين است كه از خود لفظ؛ بدون كمك گرفتن از قرينه اي، معنايي زودتر به ذهن خطور كند واين نشاني است كه لفظ در ان معنا حقيقت است. بنابراين تبادر، علامت حقيقت و عدم تبادر، علامت مجاز است.
مثال: لفظ يد دو معني دارد معناي اول دست و معناي دوم ، استيلا و چيرگي است . وقتي شنونده اي لفظ يد را مي شنود در ابتدا معناي دست به ذهن او خطور مي نمايد پس يد در اين معنا حقيقت است
نكته : تبادر علامت حقيقت است عدم تبادر (  تبادر غير ) علامت مجاز است .
نكته : يك لفظ ممكن است يك معني حقيقي و چند معني مجازي داشته باشد .
مثال : معني حقيقي موش حيوان است . ولي اين لفظ دو تا معني مجازي هم دارد اولي به معناي انسان ترسو و دومي ، به معناي انسان با نمك .
اگر لفظي يك معني حقيقي و چند معني مجازي داشته باشد نياز به قرينه معينه دارد زيرا مي دانيم كه استعمال لفظ در معناي مجازي با كمك قرينه صورت مي گيرد .
نكته : قرينه معينه دو كاربرد دارد يكي در لفظ مشترك و ديگري در الفاظي كه يك معني حقيقي و چند معني مجازي دارند .