حجيت قياس :

 حجيت قياس :

بين شيعه و سني در مورد حجيت قياس اختلاف است. 

1ـ سني ها قياس را حجت مي دانند. 

2ـ شيعيان بعضي از انواع قياس را حجت ميدانند و بعضي را نمي دانند

از دید شیعیان: 

قیاس اولويت : حجت است

قیاس مساوات : حجت نيست

قیاس ادني : حجت نيست

قیاس منصوص العله : حجت است

قیاس مستنبط العله : حجت نيست                 

قیاس جلي : حجت است

قیاس خفي : حجت نيست

قياس مساوات :

قياس مساوات :

به اين مثال دقت کنيد:

شراب انگور حرام است چون مست گننده است حال ما حکم آبجو را نمي دانيم . اگر بگوييم چون آبجو هم حمست کننده است حرام استقياس کرده ايم.

در اين مثال سبب ( علت حکم) در اصل( شراب انگور)  و فرع ( آبجو) در يک مرتبه و درجه است

 

پس هر گاه علت حکم در اصل و فرع در يک درجه باشد قياس ما از نوع مساوي(مساوات) است

قياس ادني

قياس ادني قياسي است که در آن ، علت حکم در فرع ، کمتر و ضعيف تر از اصل است

مثلا اگر پذر به فرزندش بگويد ، دروغ نگو زيرا حرام است حال اگر فرزند حکم دروغ به صورت شوخي را نداند قياس مي کند و مي گويد دروغ شوخي هم حرام است

 

اگر دقت کنيد در اين مثال علت حکم ( حرمت ) در اصل( دروع به طور جدي) قوي تر و بيشتر از فرع ( دروغ به طور شوخي) است

قياس جلي و قیاس خفی

 قياس جلي :

اگر بگويند شراب انگر حرام است زيرا مست کننده است . حال ما اگرحکم خوردن شراب سيب را ندانيم و بخواهيم قياس کنيم مي گوييم شراب سيب هم حرام است زيرا مست کننده است . در اين مثال ما قطعا مي دانيم که تفاوت اصل ( شراب انگور ) و فرع ( شراب سيب ) تاثيري در حکم ( حرمت) ندارند

پس اگر ما قطعا بدانيم که تفاوت اصل و فرع ، تاثيري در حکم ندارند ، اين نوع قياس ، قياس جلي است.

 

قياس خفي :

قياس خفي قياسي است که از آن در کنار قياس جلي بحث مي شود.

 

قياس جلي : ما قطعا بدانيم که تفاوت اصل و فرع ، تاثيري در حکم قضيه  ندارند

قياس خفي :ما قطعا نمي دانيم که تفاوت اصل و فرع ، تاثيري در حکم  قضيه ندارند

 

مثال :

اگر بگويند که هر گاه فردي ديگري را با يک ضربه کشت ، او را با يک ضربه مي کشيم( قصاص مي کنيم)، حال در مورد فردي که ديگري را با چند ضربه مي گشد به طور قطع نمي دانيم که بايد او را با يک ضربه قصاص کنيم يا با چند ضربه

 

در اين مثال ما نميدانيم که تفاوت اصل( با يک ضربه کشتن) و فرع( با چند ضربه کشتن) در حکم ( چگونگي قصاص ) تاثيري دارد يا نه

 

قياس مستنبط العله :

قياس مستنبط العله :

فرض کنيد دکتر به بيمار بگويد انار نخور .حال مريض ميخواهد تمشک بخورد ولي حکم انرا نميداند يعني نمي داند که ميتواند تمشک بخورد يا نخورد . دراينجا دکتر علت اين که مريض نبايد انار بخورد را نگفته  ولي خود بيماز استنباط مي کن که چون انار ترش است نبايد بخورد . لذا ميگويد تمشک هم چون ترش است نبايد بخورد .

 اگر دقت نماييد در اينجا، پزشک علت حکم را نگفته ولي خود بيمار علت حکم را استنباط مي کند

 پس فرق قياس منصوص العله و قياس مستنبط العله از این نکته فهمیده می شود . در قياس منصوص العله علت حکم صريحا بيان شده ولي در مستنبط العله علت حکم صريحا بيان نشده

قياس منصوص العله :

 قياس منصوص العله :

 قياسي که در آن، علت حکم صريحا بيان شده . مثلا اگر بگو يند شراب انگور حرام است زيرا مست کننده است . حال اگر فرد حکم آبجو را نداند و قياس کند، در اين جا مي گوييم که او قياس منصوص العله کرئه است زيرا علت حکم صريحا بيان شده( يعني صريحا گفته :چون مست کننده است)

 

مثال دوم : اگر دکتر به بيمار بگويد که انار نخور زيرا ترش است . حال اگر بيمار حکم پرتقال را نداند ، قياس مي کند و مي گويد چون پرتقال ترش است نبايد بخورم. اگر دقت کنيد علت حکم( سبب) در اينجا صريحا ذکر شده ( ترش بودن= علت  حکم