اصول عملیه
اصول عملیه
استنباط در فقه شیعی به ویژه در دورههای متأخّر، بر دو مرحله مبتنی است؛ نخست، جستوجو از دلیل حکم شرعی؛ یعنی کتاب، سنّت، اجماع و عقل؛ دوم؛ رجوع به اصول عملیه.اصل عملی، اصطلاحی است در اصول فقه به معنای قواعدی که در موارد بروز شک در تعیین حکم شرعی، وظیفه عملی مکلف را پس از آن که به دلیل و امارهای دست نیافت روشن میکند. به بیان دیگر، اصول عملیه، اصولی است که وظیفه عملی کسی را که دچار شک و تردید شده معین میکند، بنابراین موضوع اصول عملیه، شک است. به اصل عملی، دلیل فقاهتی نیز گفته میشود.
فقیه براى استنباط حكم شرعى به منابع چهارگانه (یعنی قران، سنت، اجماع و عقل) رجوع میکند. فقيه گاهى در رجوع خود موفق و كامياب میگردد و گاه نه. يعنى گاهى (و البته غالباً) بـه صورت يقينى و يا ظنى بـه حكم واقعى شرعى نائل میگردد؛ که در این حالت تكليفش روشن است، يعنى میداند و يا ظن قوى دارد كـه شـرع اسـلام از او چـه میخواهد. ولى گاهى مأیوس و ناكام میشود؛ يعنى تكليف و حكم خداوند را كشف نمیکند و بلا تكليف و مردّد میماند. در اين جا چه بايد بكند؟ آيا شـارع و يـا عـقـل و يـا هـر دو وظيفه و تكليفى در زمينه دست نارسى به تكليف حقيقى معيّن كرده است يا نه؟ و اگر معيّن كرده است چيست؟
جـواب اين است كه آرى؛ شارع وظيفه معين كرده است، يعنى يك سلسله ضوابط و قواعدى بـراى چـنين شرايطى معين كرده است.
علم اصول فقه در بـخـش اصـول عـمـليـّه دسـتور صحيح اجراء و استفاده از ضوابط و قواعدى كه براى چنين شرايطى در نظر گرفته شده به ما میآموزد
+ نوشته شده در ساعت توسط اموزش اصول فقه
|