موضوع اصول فقه

بسم الله الرحمن الرحیم

در مورد موضوع علم اصول فقه بین اصولیون اختلاف است و ما در این جا ، موضوع اصول فقه را که در آزمون وکالت ملاک است بیان می کنیم

موضوع علم اصول فقه یعنی آن چیزهایی که ما میتونیم با آنها، حکم شرعی استنباط کنیم

مثلاً قران ، یکی از موضوعات اصول فقه است ، زیرا می توانیم با آن حکم سشرعی استنباط کنیم ، مثلاً حکم شرعی زنا را از قران استنباط می کنیم

نکته : اصول فقه موضوع معینی نداره ؛ یعنی چی؟ یعنی نمی توانیم موضوعات اصول فقه را دقیقاً نام ببریم، یعنی نمی تونیم دقیقاً تعداد آنها را بیان کنیم و بگیم مثلاً موضوعات اصول فقه 4 تا هستند که عبارتند از قران و سنت و اجماع و عقل

بلکه :

تعداد موضوعت اصول فقه مشخص و معین نیست ، و هر چیزی که بتونیم با آن حکم شرعی استنباط کنیم، موضوع اصول فقه است ، مثلاً قران ، سنت، اجماع ، عقل ، عرف ، سیره عقلا، عادت و ...


حقیقت شرعیه

حقیقت شرعیه

عبارت است از اینکه شارع مقدّس لفظی را در معنایی خاص استعمال کند.
بدون شک الفاظی مانند صلات، زکات، صوم و حج دارای معانی شرعیاند؛ بدین معنا که قبل از اسلام این معانی از آنها استفاده نمی شد.
لیکن سخن در این است که آیا کاربرد این الفاظ در معانی شرعی به گونه وضع تعیینی یا تعیّنی در عصر شارع مقدس است، یعنی اینکه شارع تصریح میکند من این لفظ را برای این معنا قرار دادم و تعیّنی بدین معنا است که شارع ابتدا لفظی را به طور مجاز - با قرینه – در معنایی به کار می برد و سپس بر اثر کثرت استعمال، در عصر شارع، مجاز به حقیقت منقلب می گردد یا اینکه استعمال در زمان ائمّه علیهم السّلام، به سبب کثرت کاربرد متشرعان، به وضع تعیّنی حقیقی گردیده است؟
بنابر احتمال دوم، حقیقت متشرعه ثابت میگردد نه حقیقت شرعی.
ثمره این اختلاف در الفاظی که در عصر شارع بدون قرینه به کار رفته، اعم از کتاب و سنّت، آشکار می شود. بنابر ثبوت حقیقت شرعی، الفاظ یاد شده بر معانی شرعی حمل می شوند و بنابر عدم ثبوت آن، الفاظ بر معانی لغوی خود حمل می گردند یا - بنابر قول به توقف در دوران امر بین معنای حقیقی و مجازی - مجمل خواهند بود و بر هیچ یک حمل نمی شوند.

اقسام وضع به اعتبار قرار دادن و قرار گرفتن

- اقسام وضع به اعتبار قرار دادن و قرار گرفتن:
وضع تعیینی: واضع لفظی خاص را برای معنایی معین، تعیین و استعمال میکند و دیگران هم از او پیروی میکنند. مثلا برای خیابانی نام موضوع، شهرداری را واضع و این عمل را - جلال آل احمد - را معین کنند که در این صورت خیابان موضوع له، کلمه - جلال آل احمد - وضع می نامند.

وضع تعینی: وضعی است که بر اثر کثرت استعمال، و در گذر زمان و به تدریج شکل میگیرد.
در این وضع، واضع معینی در کار نیست، بلکه ابتدا لفظ با قرینه در غیر معنای موضوع له خود  به صورت مجاز  استعمال می شود اما در گذر زمان و بر اثر کثرت استعمال، بدون آن قرینه، همان معنای دوم  - معنای مجازی - از آن فهمیده می شود؛ برای مثال، کلمه " قانون " نخست به معنای خط کش بوده و سپس به سبب استعمال زیاد، در معنای دیگری  - مقررات و ضوابط - تعین پیدا کرده است.