واجب توصلی ( واجب توصلی در اصول فقه )
واجب تعبدی و واجب توصلی
در بعضى موارد غرض شارع و آمر , تحقق مطلوب يا وصول به مقصود است . يعنى تأكيد بر نفس انجام تكليف يا مدلول امر مى باشد . مثلا وقتى بدن يا لباس انسان در تماس با نجاست آلوده مى شود , حكم شارع اين است كه به هر صورت ممكن , اين نجاست از بين برود . از بين بردن نجاست گاهى با عمد و اراده , بوسيله شستن يا با استفاده از وسايل ديگر صورت مى گيرد ولى اگر به طريق ديگرى هم ممكن باشد , كافى است . مثلا اگر كسى كنار دريا خوابيده و دست آلوده به نجاستش بدون اينكه اراده بكند بر اثر تماس با موج دريا پاك شود , براى تحقق منظور و مطلوب شارع يعنى رفع نجاست كافى است , اينگونه واجب , توصلى ناميده مى شود .
نوع ديگر از واجبات , تعبدى است اين نوع واجبات در واقع نوعى عبادت است , و بايد به شكل و شيوه مقرر صورت گيرد . يعنى نحوه انجام واجب هم موضوعيت دارد . در اين نوع واجب صرف وصول به مقصود , از هر طريق , مراد نيست . مثلا روز گرفتن واجب است و بايد با نيت و قصد خاص همراه باشد , و مكلف در يك محدوده زمانى مشخص از خوردن و آشاميدن خوددارى كند . حال اگر شخصى چيزى براى خوردن پيدا نكند , يا فراموش كند و در همان محدوده زمانى تشنه و گرسنه بماند , اين عمل از مصاديق روزه نيست و قبول نمى شود . زيرا روزه از واجبات تعبدى است و بايد با قصد , نيست و ترتيب خاص صورت گيرد , تا تكليف مكلف به اجرا در آمده باشد .
منبع: مباحثى از اصول فقه، دکتر سيد مصطفي محقق داماد
آيا امر بر واجب تعبدى دلالت مى كند يا واجب توصلى ؟
آيا امر بر واجب تعبدى دلالت مى كند يا واجب توصلى ؟
در بعضى موارد غرض شارع و آمر , تحقق مطلوب يا وصول به مقصود است . يعنى تأكيد بر نفس انجام تكليف يا مدلول امر مى باشد . مثلا وقتى بدن يا لباس انسان در تماس با نجاست آلوده مى شود , حكم شارع اين است كه به هر صورت ممكن , اين نجاست از بين برود . از بين بردن نجاست گاهى با عمد و اراده , بوسيله شستن يا با استفاده از وسايل ديگر صورت مى گيرد ولى اگر به طريق ديگرى هم ممكن باشد , كافى است . مثلا اگر كسى كنار دريا خوابيده و دست آلوده به نجاستش بدون اينكه اراده بكند بر اثر تماس با موج دريا پاك شود , براى تحقق منظور و مطلوب شارع يعنى رفع نجاست كافى است , اينگونه واجب , توصلى ناميده مى شود .
نوع ديگر از واجبات , تعبدى است اين نوع واجبات در واقع نوعى عبادت است , و بايد به شكل و شيوه مقرر صورت گيرد . يعنى نحوه انجام واجب هم موضوعيت دارد . در اين نوع واجب صرف وصول به مقصود , از هر طريق , مراد نيست . مثلا روز گرفتن واجب است و بايد با نيت و قصد خاص همراه باشد , و مكلف در يك محدوده زمانى مشخص از خوردن و آشاميدن خوددارى كند . حال اگر شخصى چيزى براى خوردن پيدا نكند , يا فراموش كند و در همان محدوده زمانى تشنه و گرسنه بماند , اين عمل از مصاديق روزه نيست و قبول نمى شود . زيرا روزه از واجبات تعبدى است و بايد با قصد , نيست و ترتيب خاص صورت گيرد , تا تكليف مكلف به اجرا در آمده باشد .
حال با شناختن اين دو نوع واجب , اگر امرى صادر شد و بدنبال آن قرينه اى بر هر يك از اين دو نوع واجب اقامه گشت , بى ترديد بايد به آنچه كه دلالت دارد عمل نمود . ولى اگر هيچگونه قرينه اى دال بر اينكه مطلوب آمر , انجام عمل به نحو تعبدى يا توصلى است وجود نداشت , چه بايد كرد ؟ و چه اقتضا مى كند ؟ آيا اصل اين است كه امر دلالت بر واجب تعبدى مى كند ؟ يا توصلى ؟