مقید

مقید
مقید بر خلاف مطلق لفظی است که بر معنای شایع در جنس خود دلالت نکند. مقید درمقابل مطلق لفظی است که باقید وصف و امثال آن ،معنی آن را محدود سازند. مانند: بنده مؤمن را آزاد کن.

موول

موول
کلامي که می‌تواند در چند معنا استعمال شود ولي يکي از آنها به ذهن دیرتر می آید. ( عکس ظاهر است).
مثال اول: اشتباه وقتي موجب عدم نفوذ معامله است كه مربوط به خود موضوع معامله باشد. (عدم نفوذ حمل می‌شود بر بطلان).
مثال دوم: اگر حمل در نتیجه جرمی سقط شود موصی‌به به ورثه او می‌رسد (شرط تملک در ارث زنده به دنیا آمدن است پس این ماده مأول است).

اطلاعیه ی پایگاه آموزش اصول فقه ویژه دانشجویان حقوق

اطلاعیه ی پایگاه آموزش اصول فقه ویژه دانشجویان حقوق
وبلاگ آموزش اصول فقه ویژه دانشجویان حقوق؛ در جهت ایجاد فضای آموزشی عادلانه و استفاده از دوستانی که علاقه مندان به وبلاگ نویسی در زمینه ی اصول فقه می  باشند ؛ از دانشجویان و طلاب در این زمینه دعوت به عمل می آورد.

شرایط افراد:

1-    سکونت در قم

2-    در صورت داشتن تحصیلات دانشگاهی؛ حداقل مدرک تحصیلی لیسانس در رشته ی حقوق یا یکی از رشته های مشابه

3-    در صورت داشتن تحصیلات حوزوی؛ حداقل مدرک تحصیلی اتمام پایه 10 حوزه 

4-    طلاب و دانشجویانی که دارای شرایط فوق نمی باشند ولی مایل به همکاری هستند؛ می توانند با مدیر وبلاگ این مسئله را در میان بگذارند.

* از طریق فرم تماس؛ اطلاعات خود را ارسال نمایید ( فقط نام و تلفن ) و نیازی به اطلاعاتی چون مدرک تحصیلی و آدرس نیست. در اسرع وقت ملاقاتی بین دوستان عزیز و مدیر وبلاگ صورت می گیرد.
               

مباحث علم اصول

مباحث علم اصول بر چهار قسم تقسيم مي شود :
1- مباحث الفاظ: ازمعاني الفاظ ودلالت آنها به صورت كلي بحث مي کند. مانند بحث از دلالت امر بر وجوب.
2- مباحث عقليه: از مباحثي بحث مي كند كه از لوازم احكام هستند گرچه اين احکام از معاني الفاظ نباشند. مانند بحث از ملازمه ميان حكم عقل و حكم شرع يا تلازم وجوب چيزي وجوب مقدمه آن.

3- مباحث حجت: در آن از حجيت بحث مي شود. مانند بحث ازحجيت خبر واحد و حجيت ظواهر و حجيت سنت و اجماع و عقل.
4- مباحث اصول عمليه: از مرجع مجتهد ، هنگام پيدا نکردن دليل اجتهادي بحث مي كنند. مانند بحث درباره ي اصل برائت و احتياط و استصحاب و مانند اينها.

لفظ جزئى

لفظ جزئى: لفظى كه فقط بر يكفرد دلالت كند بطوريكه وقوع اشتراك غير در آن متصور نباشد جزئى ناميده ميشود مثل كلمه " زيد " كه فقط بيك فرد دلالت ميكند.
منبع : اصول فقه ؛ محمد رشاد

کامل ترین منابع آزمون وکالت

برای مشاهده ی منابع آزمون وکالت اینجا کلیک کنید

دلالت لفظى

دلالت لفظى: عباد بن سليمان ضميرى و گروهى از قدماى معتزله بر آنند كه دلالت الفاظ بر معانى خود بر حسب وضع واضع نيست زيرا تصور اينكه ابناء آدم قبلا فاقد زبان و خاصيت تكلم بوده و بعدا يكنفر بنام واضع الفاظى را اختراع و آنها را در مقابل يكايك مفاهيم موجوده كه احصاء آنها از طوق قدرت بشر خارج است وضع نموده و سپس بديگران آموخته است تصورى بس باطل ميباشد و همچنين قول بعضى از علماى اشاعره مبنى بر اينكه لغات موجوده بدوا از طرف باريتعالى وضع و سپس بآدميان نازل شده است نيز قابل قبول نيست و تاريخ از وجود چنين پيغمبرانى كه براى القاء لغات موضوعه از جانب پروردگار مبعوث شده باشند بى‌اطلاع است-بنابراين نميتوان بوجود وضع قائل شده و دلالت الفاظ را بر معانى خود ناشى از وضع واضع دانست و بلكه دلالت آنها بر حسب مناسبات ذاتيّه است و هر قومى بالذات و بر حسب اقتضاى طبيعت خويش الفاظى را براى  تفهيم مقاصد خود انتخاب نموده است كما اينكه اين ترتيب در ميان حيوانات نيز جارى ميباشد و هر نوع حيوانى براى بيان ما فى الضمير خود بالطبيعه اصواتى را از حلقوم خود خارج ميسازد و همان‌طوريكه دلالت آن اصوات را نميتوان ناشى از وضع واضع دانست، همين‌طور دلالت الفاظ را نيز نميتوان دلالت وضعى تلقى نمود.  اين قول با اينكه از طرف جمعى از فحول عصر اخير مورد كمال توجه قرار گرفته و دلائل متعددى در تأييد آن آورده شده است معذلك جمهور علماى ما آنرا قبول ننموده و بالنتيجه دلالت الفاظ را قسمى از اقسام دلالات وضعيه دانسته‌اند.  به هرحال دلالت لفظ را بر تمام معنى خود دلالت مطابقى گويند مانند دلالت لفظ انسان بر حيوان ناطق و دلالت آنرا بر جزئى از موضوع له خود دلالت تضمنى نامند مانند دلالت كلمه انسان بر حيوان تنها يا ناطق تنها و دلالت لفظ را بر لوازم وجودى موضوع له دلالت التزامى خوانند مانند دلالت لفظ انسان بر لوازم وجودى خود از قبيل قدرت كتابت و قابليّت تعليم و تعلّم و يا دلالت كلمه خورشيد بر روشنائى و حرارت.  پس دلالت لفظى بر سه قسم ميباشد مطابقى-تضمّنى-التزامى
منبع : اصول فقه ؛ محمد رشاد