دلالت اقتضاء : يعني دلالت كلام بر معنائي كه صدق كلام و يا صحت آن ( صحت از نظر عقل و يا شرع) بدان معنا وابسته است، بعبارت ديگر هر گاه در يك جمله خبري، صدق و راستي گفتار يا در يك جمله انشائي صحت و درستي آن مقتضي و مستلزم تقدير گرفتن كلمه اي باشد آن دلالت اقتضاء گويند مانند حديث نبوي(ص) : ( رفع عن امتي تسعه اشياء : الخطاء و النسيان و ما ... عليه و ما لا يعلمون و ما لا يطيقون و ما اضطر و اليه...) يعني از امت من نه چيز برداشته شده : خطا، فراموشي، اكراه، جهل و ناداني، ناتواني، اضطرار و ناچاري و...) كه براي صدق و راستي حديث لازم است كلمه اي مانند مواخذه در تقدير گرفت زيرا بديهي است كه نه چيزي كه موضوع حديث مزبور است براي مسلمانان وجود دارد . و مانند حديث نبوي( ص) ديگر : ( رفع القلم و عن ثلاثه : عن الصبي حتي يحتلم و عن المجنون حتي يفيق و عن النائم حتي يستيقظ) يعني مواخذه از سه دسته برداشته شده است. از كودك تا زماني كه بالغ شود ، از ديوانه تا بهبودي و افاقه يا بد و از شخص به خواب رفته تا بيدار شود. و مثال ديگر( واشئل القريه) است كه مي دانيم از قريه (ده) نمي توان سوال و پرسش نمود و براي درستي كلام ناچار بايد كلمه (اهل) تقديرگرفت، اين چيزي است كه خود كلام اقتضاء دارد. و مثال ديگر ( لاصلاه لجارالمسجدالا في المسجد) يعني براي كسي كه همسايه مسجد است نماز نيست جز درمسجد كه در اين مثال نيز صدق و صحت كلام متوقف بر آن است كه كلمه ( كامله) محذوف را درتقدير بگيريم تا در اين صورت آنچه مورد نفي قرار مي گيرد نماز كامل باشد نه اصل نماز.يا مثال ديگر( حق شفعه فوري است) منظوراعمال حق شفعه است ( ماده 821 ).