تاریخچه علم اصول

تاریخچه علم اصول:
دوره پیدایش: اولین کسانی که در مورد علم اصول سخن گفتهاند و آن را پایهگذاری کردهاند امام باقر و امام صادق  علیهما السلام و اصول الی الرسول هستند. که قواعد اصولی را بر اصحاب خود املاء کردند، مجموعۀ این قواعد را برخی از علمای متأخر در کتبی مثل جمع آوری کردند.
الفصول المهمۀ فی اصول الائمۀ و الاصول الاصلیۀ
دوره رشد و نمو: خصوصیت این دوره این است که بر خلاف دوره پیدایش، در کتابهای اصولی به جای بحث از یک یا چند مساله اصولی، تمام مسائل علم اصول مورد بحث و بررسی قرار می گرفت. نخستین کسی که در این زمینه دست به تالیف تقریبا جامع و مستقلی زد، محمد
بن نعمان ملقب به شیخ مفید)م ۳1۴ ق( است که الرسالۀ الاصولیۀ یا التذکرۀ باصول الفقه را نگاشته است. پس از شیخ مفید، سید مرتضی)م ۳۴۴ ق( الذریعۀ الی اصول الشریعۀ و سپس شیخ طوسی)م ۳۴۴ ق( عدۀ الاصول را نوشته اند.

دوره رکود: بعد از صاحب معالم با ظهور اخباریها مورد حمله شدید قرار گرفت. اخباری گری بوسیله میرزا محمد امین استرآبادی ۴۴۴ قبنیان نهاده شد.

وی با تالیف کتاب الفوائد المدنیۀ اساس فقه اخباری را پی ریزی کرد و در آنجا خود را اخباری نامید و به مخالفت با علم اصول پرداخت و عده زیادی از علمای شیعه را با خود همراه کرد.
وی مدعی بود که مسلک نو و جدیدی را ابداع نکرده، بلکه اخباری گری را روش اصحاب ائمه)ع( و قدماء می دانست و لذا خود را محیی طریقه از بین رفته سلف صالح شیعه می دانست.
دوره کمال و نوآوری: آغازگر این دوره وحید بهبهانی)م 12۴۴ ق( است. وی با تلاش فراوان و مبارزه فراگیر با اخباری گری توانست حرکت نو و تکاملی در فقه و اصول آغاز کند. وی با تالیف حدود 1۴۴ رساله کوچک و بزرگ رشد علم اصول را در یک مسیر جدیدی قرار داد.
بعد از ایشان نیز همین مسیر ادامه یافت و کتابهای ارزشمندی درعلم اصول نوشته شد.
مهمترین دانشمندان علم اصول فقه:
شیخ طوسى ) ۴83  ۳۴۴ ه(: کتاب العدّۀ فى اصول الفقه که یک دورهى کامل اصول فقه است.
 علاّمه ى حلّى ) ۴۳8  62۴ ه(: نهایۀ الوصول إِلى علم الاصول
شیخ حسن بن زینالدّین )صاحب معالم 939  1۴11 ه(: معالمالدّین و ملاذ المجتهدین
وحید بهبهانى ) 1118  12۴3 ه(: الفوائد الأصولیّۀ
شیخ مرتضى انصارى ) 121۳  1281 (: فرائد الاصول، مشهور به رسائل
شیخ محمّد کاظم خراسانى )آخوند( ) 1233  1۴29 ه(: کفایۀ الاصول
آیه اللّه سیّد ابوالقاسم خویى ) 1۴16  1۳1۴ ه(: تنها اثرى که مرحوم خویى با قلم خود  دیدگاههاى اصولی اش را در آن نگاشته، نوشته است. »
شهید سیّد محمّد باقر صدر ) 1۴3۴  1۳۴۴ ه(: دروسٌ فى علم الاصول )
مهمترین منابع کنونی علم اصول فقه:
1- فرائد الاصول ؛ شیخ مرتضی انصاری
2- کفایۀ الاصول؛ آخوند خراسانی
3-  اصول فقه؛ علامه محمدرضا مظفر
4- اصول استنباط، علامه سید علی نقی حیدری
5- دروس فی علم الاصول ؛ شهید صدر

تعریف اصول فقه

معنای لغوی و اصطلاحی اصول فقه:
عنوان اصول فقه از دو کلمه تشکیل شده است: اصول و فقه.
اصول: جمع اصل و اصل در لغت چیزی است که شیء دیگر بر آن مبتنی است. قواعد علم به احکام ( العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه عن ادلتها التفصیلیه )
فقه: در لغت به معنای فهم عمیق و در اصطلاح فقهاء عبارت است از به دست آوردن احکام شرعی فرعی از روی دلیل های تفصیلی آنها

تعریف اصول فقه:
اصول فقه، علمی است که در آن از قواعدی بحث میشود که نتیجۀ آنها در استنباط حکم شرعی مورد استفادۀ مجتهد قرار میگیرد. از این رو، علم اصول فقه نسبت به علم فقه، علمی ابزاری است که فقیه به وسیلۀ آن میتواند احکام شرعی فرعی را از منابع آنها یعنی کتاب، سنّت، اجماع و عقل استنباط کند.

موضوع علم اصول فقه

موضوع علم اصول فقه:
دیدگاه مشهور اصولیین این است که موضوع علم اصول، ادلۀ چهارگانه )کتاب، سنت، اجماع و عقل( میباشد.
مرحوم مظفر: اصول فقه از موضوع خاصی صحبت نمیکند، بلکه از موارد بسیاری که در جهت استنباط حکم شرعی قرار بگیرد، بحث میکند. بنابراین هر آنچه که شایستگی دلیل بودن برای استنباط حکم شرعی را داشته باشد، موضوع اصول فقه است.

حجیت فتوا

حجیت فتوا
فتوای مجتهد اعم از مجتهد مطلق و متجزّی برای خود او حجّت است و رجوع وی به مجتهد دیگر جایز نیست.
البته از برخی قول به وجوب رجوع مجتهد متجزّی به مجتهد مطلق، نقل شده است.
فتوای مجتهد مطلق بر دیگران نیز حجّت است و مردم می‌توانند به او رجوع کنند. این مسئله نسبت به مجتهد متجزّی، اختلافی است.
برخی بر لزوم مجتهد مطلق بودن مرجع تقلید، ادّعای اجماع کرده‌اند.

نظریه تصویب

نظریه تصویب
نظریه تصویب یکی دیگر از نظریاتی است که اصولیون آن‌را در مبحث اجتهاد و تقلید مطرح می‌کنند. بر اساس این نظریه؛ هر حکمی که مجتهد به دست بیاورد، آن حکم، حکم خداوند است و برای آن حکمی که استنباط کرده است، نزد خداوند پاداش دارد.

نظریه تخطئه

نظریه تخطئه
نظریه تخطئه یکی از مباحثی است که در اصول فقه در مبحث اجتهاد و تقلید مطرح می‌شود
بر اساس این نظریه هر مسئله ای نزد خداوند دارای یک حکم ثابت است
حال اگر مجتهد به دنبال یافتن حکم آن مسئله برود و آن حکم را به طور صحیح به دست بیاورد، خداوند به ایشان دو پاداش عطا می‌کند (یک پاداش به خاطر تلاش و کوششی که کرده و یک پاداش برای این که حکم را به طور دقیق و صحیح به دست آورده است) و اگر به دنبال یافتن حکم آن مسئله برود و آن حکم را به طور غلط به دست بیاورد، خداوند به ایشان یک پاداش عطا می‌کند (یک پاداش به خاطر تلاش و کوششی که کرده)

بنیان‌گذاران اجتهاد

بنیان‌گذاران اجتهاد
قدیمی‌ترین بنیان‌گذاران اجتهاد در فقه شیعه، دو دانشمند عهد قدیم معروف به قدیمین، ‌یعنی ابن جنید اسکافی و ابن عقیل عمانی، بوده‌اند. سپس شیخ مفید به پا خاست و از عقاید آن دو بزرگوار در میان شاگردان خود، از جمله سید مرتضی، ‌علم‌الهدی و شیخ طوسی به نیکی یاد کرد، این شیوه ادامه یافت تا نوبت به علامه حلی رسید و پس از او شهید اول و فقیه فاضل، علی، و نیز شهید دوم راه او را ادامه دادند.
تا اجتهاد به عنوان ضرورتی در مسلک شیعه پایدار بماند و شکوفاتر گردد.

اجتهاد

اجتهاداجتهاد از ریشه «جهد» به معنای منتهای کوشش است.
تلاش برای یافتن دلیل و حجّت بر احکام شرعی را اجتهاد گویند.
تعاریف دیگری نیز برای اجتهاد شده است، مانند: ملکه‌ای که در پرتو آن، قدرت بر استنباط حکم شرعی پیدا می‌شود یا کوشش برای به دست آوردن ظنّ بر حکم شرعی (در فرض عدم دسترسی به علم).

•    تعریف آخوند خراسانی از اجتهاد
مرحوم آخوند چنین تعریفی را تقریر کرده‌اند: «الاجتهاد هو استفراغ الوسع فی تحصیل الحجة علی الحکم الشرعی؛ مراد از اجتهاد این است مکلف مقدماتی عقلائی را ترتیب دهد که او را به علم به تکلیفی که متوجه اوست برساند». اجتهاد به معنای به‌کارگیری توان و نیرو برای به دست آوردن دلیل و حجت بر احکام شرعی می‌باشد.

•    تعریف شهید مطهری از اجتهاد
شهید مطهری می‌گوید: اجتهاد به طور سربسته به معنای صاحب‌نظر شدن در امر دین است، ولی صاحب‌نظر بودن و اعمال نظر کردن در امور دینی از نظر ما که شیعه هستیم دو گونه است؛ مشروع و ممنوع... که ممنوع آن است که مجتهد حکمی را که در کتاب و سنّت نیست با فکر خودش و رأی خودش وضع کند، این را در اصطلاح «اجتهاد به رأی» می‌گویند. این اجتهاد از نظر شیعه ممنوع است... و معنای صحیح اجتهاد یعنی به کار بردن تدبّر و تعقّل در فهم ادله شرعیه، که البته احتیاج دارد به یک رشته علوم که مقدمه شایستگی و استعداد تعقّل و تدبّر صحیح و عالمانه می‌باشند.

تاریخچه اجتهاد

تاریخچه اجتهاد

اجتهاد صحیح یعنی انطباق اصول و قواعد کلی بر فروعات، از دیدگاه امامان معصوم علیهم‌السّلامم امری ضروری و مورد اهتمام بوده است.
امام صادق علیه‌السّلامم می‌فرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیکم اَن تفرعوا»؛ ما بیان اصول می‌نماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن بر موارد برعهده شما است.
و یا امام باقر علیه‌السّلامم به ابان بن تغلب فرمودند: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.»
بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم علیهم‌السّلامم نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید.

تعارض استصحاب با اصل صحت

تعارض استصحاب با اصل صحت

اصل صحت به معاني مختلفي آمده است ولي معناي مورد نظر ما كه با حقوق مدني نيز مرتبط است عبارت است از : «ترتيب اثر دادن بر عمل صادر از غير» كه اين معناي صحت در حقوق مدني اين اصل، تحت عنوان اصل صحت قراردادها مطرح است.
در تعارض اصل استصحاب و اصل صحت، اصل صحت بر استصحاب مقدم است.