عقل از ديدگاه شيعه و اهل سنت ( بررسی دلیل عقل در اصول فقه )

عقل از ديدگاه شيعه و اهل سنت :

الف ) نظرگاه شيعه در مورد عقل :

فرقه اماميه از ابتدا به دليليت عقل عقيده داشته و به اين نكته شناخته شده اند . و از بين علماى عامه كسانى كه به شيعه نزديك بوده اند تا حدودى و به نحوى از انحاء دليليت عقل را پذيرفته اند , از آن جمله اند : مالك , كه در جلسات درس حضرت صادق ( ع ) حضور مى يافته است , جلال الدين سيوطى شافعى , كه دانشمندى است مصرى , در كتابش بنام الحاوى مى گويد : اهل سنت منبع احكام را منحصر به منقول مى دانند و معقول را نمى پذيرند - و اضافه مى كند - كه تنها شيعه و كراميه و معتزله عقل را به عنوان يك منبع مستقل قبول دارند ( الحاوى جلد 2 ص 159 جلال الدين سيوطى )

منظور سيوطى از منقول همان كتاب و سنت و قياس , و از معقول همان است كه در شيعه به عنوان عقل شهرت دارد , ابوزهره از دانشمندان و استادان معاصر حقوق در كتابش بنام الامام الصادق در صفحه 482 مى نويسد : برادران اماميه براى عقل منزلتى بزرگ قائلند

ب) نظرگاه اهل سنت در مورد عقل:

علماى عامه بطور كلى عقل را به عنوان منبع مستقل قبول ندارند و آن را تحت عناوين استحسان و مصالح مرسله و قياس مورد بحث قرار مى دهند .


ادامه نوشته

موضع معتدلانه مجتهدين اماميه در مورد عقل :

موضع معتدلانه مجتهدين اماميه در مورد عقل :

مجتهدين اماميه در مورد استفاده از عقل و استناد به آن در استنباط احكام شرعيه , در طول تاريخ فقه , دو جهت گيرى متقابل نموده اند . يكى در مقابل فقهاى عامه كه به اصطلاح آنان را اصحاب رأى مى گويند , و ديگرى در مقابل اخباريين كه به بى اعتبار بودن استنباطات عقلى معتقدند . در حقيقت فقه اماميه راهى بين اين دو گروه افراطى و تفريطى را انتخاب نموده است .

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد

اجزاء در اصول فقه

اجزا در لغت به معنای اکتفا کردن است

 

حال بحث اجزا به این صورت مطرح می گردد:

 

اولا

مکلف امر واقعی اولیه را انجام دهد

ثانیا

مکلف امر اضطراری(امر واقعی ثانویه) را انجام دهد

ثالثا

مکلف عملش را بر طبق اماره انجام دهد و سپس دلیل قطعی برای آن عمل کشف شود که این دلیل قطعی با اماره متفاوت باشد

رابعا

مکلف عملش را بر طبق اصل عملی انجام دهد و سپس دلیل قطعی برای آن عمل کشف شود که این دلیل قطعی با اصل عملی متفاوت باشد

خامسا

اگر مکلف عملش را بر طبق اماره انجام دهد و بعدا یقین پیدا کند که عملش که بر طبق اماره انجام داده اشتباه بوده

سادسا

اگر مکلف عملش را بر طبق اصل عملی انجام دهد و بعدا یقین پیدا کند که عملش که بر طبق اصل عملی انجام داده اشتباه بوده

 

  اکنون جدول فوق( بحث اجزا) را توضیح می دهیم:

اولا : اگر مکلف امر واقعی اولیه(مانند وضو) را انجام دهد، می گوییم همین عمل(وضو) برای او کفایت می کند ( یعنی امر مولا را همان طور که مولا خواسته انجام داده) و دیگر هیچ تکلیفی بر عهده او نیست

 نتیجه : اگر مکلف امر واقعی اولیه را انجام دهد : همین کافی است و تکلیف از او ساقط می شود

 ثانیا :

اگر مکلف امر اضطراری را به جای امر واقعی اولیه انجام دهد،مثلا به جای وضو تیمم کند،اگر حالت اضطراری و غیر عادی او برطرف شود( یعنی چون به آب دسترسی نداشته و به جای وضو تیمم کرده و اکنون که آب پیدا کرده)، در این حالت،آیا نمازی که با تیمم خوانده برای او کفایت می کند( مجزی است) و یا باید نمازش را با وضو قضا یا ادا کند(از اول بخواند) ؟

 فقها عقیده دارند که وقتی فرد به خاطر وجود حالت اضطرار و ناچاری ، در حالت غیر عادی ، به جای امر اولیه،امر ثانویه را انجام دهد،تکلیف از او ساقط می شود و همان امر ثانویه که به جای امر اولیه انجام داده ، برای او کفایت می کند( یعنی دیگر نیاز نیست نمازی را که با تیمم خوانده دوباره با وضو بخواند)

 نتیجه : اگر مکلف در شرایط اظطراری به جای حکم اولی،حکم ثانوی را انجام دهد:همین کافی است و تکلیف از او ساقط می شود

 مهمتری علتی که علما برای توجیه عقیده شان آورده اند این است که:

 خداوند احکام اضطراری را برای تخفیف دادن به مکلفین و آسانی تکالیف مکلفین وضع نموده . به زبان دیگر،خداوند با وضع احکام به دنبال سخت گیری بر مکلفین نیست و آسودگی مکلفین را می خواهد

- ( بقره - 185 ) - يُرِيدُ اللَّهُ بِكمُ الْيُسرَ وَ لا يُرِيدُ بِكمُ الْعُسرَ ... خداوند براي شما آسايش و راحتی را خوسته ، و سختی و زحمت را برايتان نخواسته...

 

  ثالثا :

اگر مجتهدی با توجه به دلیل ظنی معتبر(اماره) فتوایی داده باشد و بعدا در مورد آن مسیله به وجود دلیل قطعی پی ببرد(به طوری که دلیل ظنی و دلیل قطعی با هم تفاوت داشته باشند)و اکنون که دلیل قطعی را یافته،با توجه به این دلیل قطعی حکم صادر کند و در نتیجه فتوایش عوض شود ،سوال این است که اعمالی را که مکلف بر طبق اماره انجام داده(فتوای قبلی ) برای او کفایت می کند و یا باید بر اساس دلیل قطعی(فتوای جدید)،اعمالی را که قبلا بر اساس اماره (فتوای قبلی) انجام داده قضا یا ادا کند(از اول تکرار کند)؟

 جواب :

* در احکام(خصوصا در احکام عبادی):اجزا صورت می گیرد( یعنی کفایت می کند و نیاز به ادا یا قضا نیست)

* در غیر احکام: اکتفا نمی کند و باید از اول قضا یا ادا کند

 

 رابعا:

اگر مجتهد به استناد اصلی (اصول عملیه) فتوایی داده باشد و سپس به یک دلیل قطعی دست پیدا کند و در نهایت این دلیل قطعی با اصل عملی متفاوت باشد و فتوایش عوض شود،آیا آن اعمالی که مکلف با توجه به آن اصل عملی(فتوای قبلی) انجانم داده برای او کفایت می کند و مجزی است ویا باید آن اعمال قبلی را با توجه به دلیل قطعی (فتوای جدید)قضا یا اعاده کند ( از اول تکرار کند)؟

 

جواب :

* در احکام(خصوصا در احکام عبادی):اجزا صورت می گیرد( یعنی کفایت می کند و نیاز به ادا یا قضا نیست)

* در غیر احکام: اکتفا نمی کند و باید از اول قضا یا ادا کند

خامسا:

اگر انسان بر اساس لاماره(ظن معتبر)عملی را انجام دهد و بعدا یقین پیدا کند که عملی که انجام داده اشتباه بوده است،نظر معروف در مذهب شیعه این است که اجزا رخ نداده و باید از اول قضا یا ادا کند

 

سادسا:اگر انسان برر اساس یکی از اصول عملیه،عملی را انجام دهد و بعدا یقین پیدا کند که عملش اشتباه بوده :

جواب:بین علما در این حالت اختلاف است:

علامه مظفر و جمعی از اصولیون، معتقد به عدم اجزا هستند(باید از اول قضا یا ادا کند)

آخوند خراسانی و جمعی دیگر از اصولیون،معتقد به  اجزا هستند(کفایت می کند و نیاز به ادا یا قضا ندارد)

 

قائده ي قبح عقاب بلا بيان

قائده ي قبح عقاب بلا بيان

منظور از این قاعده این است که مجازات نمودن فرد بدون این کگه به او اعلام نموده باشیم که عمل ارتکابی اش جرم می باشد، زشت و نادرست است 

عقل در اصول فقه ( بررسی سير تاريخى دليل عقل در اصول فقه )

 سير تاريخى دليل عقل :

قبل از مرحوم شيخ مفيد , نامى از عقل در آثار علماى اصول و فقه ديده نمى شود .شيخ مفيد در رساله اصوليه خود كه كراجكى آن را تلخيص كرده , و فعلا موجود است , براى اولين بار عقل را مورد بررسى قرار مى دهد . شيخ مفيد هر چند به وضوح عقل را به عنوان يكى از ادله به حساب نياورده ولى مى گويد: اصول احكام , كتاب است و سنت و اقوال ائمه - و اضافه مى كند - از سه طريق مى توانيم به اين اصول دست يابيم :

1 - به طور شفاهى

2 - از طريق اخبار

3- از طريق عقل

شيخ در حالى كه نامى از اجماع نمی آورد, بترتيب مذكور به عقل اشاره مى كند و در تعريف آن مى گويد: ( عقل راه معرفت حجيت قرآن و دلائل اخبار است ). و همان طور كه مى بيند براى عقل ( طريقيت ) قائل است و آن را به طور مستقل به عنوان دليل و حجت نمى شناسد

بعد از شيخ مفيد , شيخ طوسى , كه از شاگردان شيخ مفيد است , در كتابى به عنوان عده الداعى كه اولين كتاب شيعه در اصول است , به طور غير مستقيم به تبيين عقل مى پردازد . شيخ طوسى در يكى از مباحث كتاب مى گويد: معلومات بر دو قسم است : اكتسابى و ضرورى , منظور از معلومات اكتسابى آنهايى است كه از طرق مختلف عقلى و سمعى فراهم مى شود . اما ضروريات , بديهيات و واقعياتى هستند كه به خودى خود وجود دارند و بشر آنها را بدون هرگونه استدلال و استنتاج پذيرفته است . مانند : حسن عدل , قبح ظلم. مرحوم شيخ طوسى بيش از اين در خصوص عقل مطلبى نمى گويد .

ادامه نوشته

دليل عقلى در اصول فقه

دليل عقلى :

منظور از دليل عقلى , به عنوان يك منبع مستقل در كنار كتاب و سنت , عبارت است از هر حكم عقلى كه موجب قطع به حكم شرعى گردد و به تعبير ديگر هر قضيه عقليه اى كه به وسيله آن بتوان علم قطعى به حكم شرعى حاصل نمود آن را دليل عقلى گويند .


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سيد مصطفي محقق داماد