علایم مجاز در اصول فقه ( مبحث حقیقت و مجاز در اصول فقه )
1) تصریح واضع
2) عدم اطراد
3) عدم صحت حمل ( صحت سلب )
4) عدم تبادر
1) تصریح واضع
2) عدم اطراد
3) عدم صحت حمل ( صحت سلب )
4) عدم تبادر
1) تصریح واضع
2) اطراد
3) صحت حمل
4) تبادر
علائم حقيقت و مجاز :
گاهى اتفاق مى افتد كه استعمالات مجازى آنقدر زياد است كه تميز و تشخيص آن از كاربردهاى حقيقى مشكل مى شود . در اينجا لازم می آید ضوابط و ملاكهايى براى تشخيص حقيقت از مجاز وجود داشته باشد .
اصوليين براى اين تميز و تشخيص , ملاكهايى در نظر گرفته اند كه مهمترين آنها عبارتند از : تبادر و صحت سلب .
الف ) تبادر, در اصطلاح اصوليين يعنى سبقت به ذهن . علماى اصول مى گويند براى تشخيص حقيقت از مجاز اولين ملاك تبادر است , يعنى در برخورد با الفاظ و كلمات بايد ديد اولين معنايى كه به ذهن شنونده خطور مى كند چيست ؟
در كتب لغت هم معمول است كه لغت نويس ابتدا معناى حقيقى لغت را در مقابل آن مى نويسد و بعدا برخى از صور استعمال مجازى آنرا مىآورد . لغت نويس براى قرار دادن معنى لفظ , در عرف جستجو مى كند و اولين مورد استعمال را به عنوان معنى حقيقى لغت قرار مى دهد . مثلا مى بيند در عرف كلمه ماه براى ناميدن يكى از اقمار آسمانى با مشخصات معلوم بكار مى رود , پس اين معنى را در مقابل ماه مى نويسد و در مراحل بعدى مى بيند مثلا در مورد معشوقه هاى زيبا هم اين كلمه استعمال مى شود و اينگونه استعمالات و معانى مجازى را قيد مى كند .
پس اولين ضابطه تبادر بود يعنى معنايى كه قبل از همه به ذهن خطور مى كند .
ب ) صحت سلب يا صحت حمل اگر در موردى ترديد كنيم
كه آيا استعمال لفظ , حقيقى است يا مجازى ، مى توانيم با مقابله آن لفظ با معنا اين
موضوع را تشخيص دهيم . اگر حمل آن لفظ بر آن معنى صحيح و سلب آن باطل بود مى گوئيم
استعمال حقيقى است . و اگر بالعكس حمل باطل بود , قهرا سلب صحيح است و مى گوئيم اين
استعمال حقيقى نيست . مثلا نمى دانيم كه آيا استعمال كلمه شير در يك مرد قهرمان كشتى
, حقيقى است يا مجازى ؟ براى اين منظور چنين عمل مى كنيم , مى گوئيم : آن مرد شجاع
شير است , مى بينيم يك چنين قضيه اى كه شير را حمل بر مرد شجاع مى كنيم مأنوس نيست
, و نقطه مقابل آن درست و مأنوس خواهد بود , پس شير بر مرد شجاع صحت حمل ندارد و صحت
سلب دارد . و مى گوئيم استعمال لفظ شير در مرد شجاع حقيقت نيست بلكه مجاز است
ثمره این بحث :
اگر قایل به وضع این الفاظ برای معانی جدیدشان شویم و در واقع حقیقت شرعی را بپذیریم، آنگاه احادیثی که از پیامبر ( ص ) نقل شده و این الفاظ در آنها به کار رفته دیگر نیازی به وجود قرینه صارفه نمی باشد ولی اگر حقیقت شرعیه را نپذیریم آنگاه در احادیث پیامبر (ص) باید همراه این الفاظ قرینه صارفه ای باشد .
|
عرف، لفظی را برای معنایی وضع بکند و ما آن لفظ را در همان معنایی که عرف برایش وضع کرده به کار ببریم |
حقیقت لغوی |
لغت شناسان(اهل لغت)، لفظی را برای معنایی وضع می کنند و ما آن لفظ را در همان معنایی که لغت شناسان برایش وضع کرده به کار ببریم |
حقیقت شرعی |
شرع، لفظی را برای معنایی وضع می کند و ما آن لفظ را در همان معنایی که شرع برایش وضع کرده به کار ببریم |
مجاز عرفی |
عرف، لفظی را برای معنایی وضع بکند و ما آن لفظ را در غیر از معنایی که عرف برایش وضع کرده به کار ببریم |
مجاز لغوی |
لغت شناسان(اهل لغت)، لفظی را برای معنایی وضع می کنند و ما آن لفظ را در غیر از معنایی که لغت شناسان برایش وضع کرده به کار ببریم |
مجاز شرعی |
شرع، لفظی را برای معنایی وضع می کند و ما آن لفظ را در غیر از معنایی که شرع برایش وضع کرده به کار ببریم |
انواع حقیقت و مجاز با ذکر مثال:
*حقیقت لغوی: مثلا لفظ "نان" را لغت شناسان وضع کرده اند برای نوعی خوراکی که از گندم تهیه می شود.حال اگر ما لفظ "نان" را در معنای اصلی ای که لغت شناسان برایش وضع کرده اند به کار ببریم به آن حقیقت لغوی میگوند(مثلا زید در نانوایی به نانوا بگوید که دو نان می خواهد)
*مجاز لغوی:مثلا زید در جمله ای به دوستش بگوید که اگر فلان کار را با هم انجام دهند،به آب و نانی خواهند رسید،می بینیم که دراینجا زید لفظ نان را در معنایی به جز آن معنایی که لغت شناسان برایش وضع کرده اند استعمال نموده،که به این استعمال، استعمال مجازی می گوییم
*حقیقت عرفی و مجاز عرفی :مثلا عرف، لفظ " جانور " را برای سگ به کار می برد(در معنای سگ وضع نموده)
(حال اگر ما این لفظ را در معنای سگ به کار ببریم،به آن حقیقت عرفی میگوییم و اگر آن را در معنایی غیر از سگ به کار ببریم،به آن مجازعرفی می گوییم)
*حقیقت شرعی و مجاز شرعی :مثلا شرع لفظ صلاة را وضع نموده برای معنایی(یعنی آن را وضع نموده برای عبادتی خاص) .
حال اگر ما لفظ صلاة را در همان معنایی که شرع بایش وضع نموده به کار ببریم به آن حقیقی شرعی می گوییم ولی اگر آن را در معنایی غیر از آن معنایی که شرع یرایش وضع نموده به کار ببریم به آن مجاز شرعی می گوییم