مبین

مبین
مبین لفظی است که معنا و مفهوم آن واضح و روشن است. مانند لفظ قانون اساسی یا قانون مجازات اسلامی و ...

محکم و متشابه

* محکم : به نص و ظاهر محکم مي گوييم.
* متشابه : به مجمل و موول متشابه می‌گوییم.

موول

موول
کلامي که می‌تواند در چند معنا استعمال شود ولي يکي از آنها به ذهن دیرتر می آید. ( عکس ظاهر است).
مثال اول: اشتباه وقتي موجب عدم نفوذ معامله است كه مربوط به خود موضوع معامله باشد. (عدم نفوذ حمل می‌شود بر بطلان).
مثال دوم: اگر حمل در نتیجه جرمی سقط شود موصی‌به به ورثه او می‌رسد (شرط تملک در ارث زنده به دنیا آمدن است پس این ماده مأول است).

مجمل

مجمل
کلامي است که بر يکي از چند معناي محتمل دلالت دارد و هيچ يک از آنها اولويت ندارند.
مثال اول: در خیار مجلس و حیوان و شرط اگر مبيع بعد از تسليم و در زمان خيار بايع يا متعاملين تلف يا ناقص شود بر عهده مشتري است و اگر خیار مختص مشتري باشد تلف یا نقص بعهده بايع است. (کلمه به عهده مردد بین ضمان معاوضی و غیر معاوضی است).
مثال دوم: اگر شرط شده باشد که مرتهن حق فروش عين مرهونه را ندارد باطل است. (چه چیز باطل است؟ عقد یا رهن؟ در نتیجه مجمل است)
مثال سوم: اشتباه در شخص طرف به صحت معامله خللي وارد نمي‌آورد مگر در مواردي كه شخصيت طرف علت عمده عقد بوده باشد. (منظور از خلل چیست؟ عدم نفوذ یا ابطال؟ در نتیجه مجمل است).

نص

نص
کلامي است صريح، واضح و روشن که در آن به هيچ وجه احتمال خلاف داده نمی‌شود.
مثال اول: سند بر ۲ نوع است: الف: رسمی؛ ب: غیر رسمی
مثال دوم: موجب ارث دو امر است: الف: نسب؛ ب: سبب
مثال سوم: اموال دو قسم است: الف: منقول؛ ب: غیر منقول

ظاهر

ظاهر
کلامي که می‌تواند در چند معنا استعمال شود ولي يکي از آنها به ذهن زودتر می‌آید. گرچه احتمال غير آن نيز داده می‌شود.
مثال اول: از جمله اشخاصی که به موجب سبب ارث می‌برند هر یک از زوجین‌اند (طبق ظاهر ماده اشخاص دیگری هم ارث می‌برند).
مثال دوم: هبه عقدي است كه به موجب آن يك نفر مالي را مجاناً به كس ديگري تمليك مي‌كند تمليك كننده واهب طرف ديگر را متهب، مالي را كه مورد هبه است عين موهوبه می‌گویند. (معنایی که زودتر به ذهن می‌رسد تملیک رایگان عین و دین و منفعت و ...شمال حق اتفاق و رهن و تحجیر نمی‌شود، چون مرتبه پایین‌تر از مالکیت و دلالت آن به خاطر ظاهر است).
مثال سوم: اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که در خود موضوع معامله باشد (ظاهر ماده عدم نفوذ را بیان نموده ولی مؤول آن بطلان است).

در مقام بيان بودن متكلم‌

در مقام بيان بودن متكلم‌
اولين مقدمه از مقدمات حكمت آن است كه متكلم در مقام بيان باشد، یعنى بايد احراز شود که گوينده درصدد بيان تمام منظور و مقصود خويش (از جهتى كه اطلاق آن مورد بحث است) براى شنونده هست تا شنونده با دريافت تمامى مقصود او از مراد وى آگاه شود.

عدم وجود قرينه بر تقييد

عدم وجود قرينه بر تقييد
یعنی لفظ نباید دارای قیدی باشد و لفظی که دارای قیدی باشد مقید است و نه مطلق. به عنوان مثال، قانون اساسی، مقید است، زیرا قانون مقید به اساسی شده است ولی لفظ قانون مطلق است، زیرا مقید به قیدی نیست (به عبارت دیگر؛ قرینه ی تقیید ندارد).

انصراف ناشی از کثرت استعمال

انصراف ناشی از کثرت استعمال
انصراف ناشی از کثرت استعمال برای جایی است که وقتی لفظ به ذهن خطور کند، ذهن به سمت فرد یا افرادی که بیشتر آن لفظ برایش استعمال می شود برود و از افرادی که کمتر برایش استعمال می شود روی گرداند.
مثال اول: لفظ مال در اثر کثرت استعمال، به اشیاء مادی گفته می‌شود.
مثال دوم: هر یک از خیارات بعد از فوت به ورثه منتقل می‌شود (منظور خیارات معاملات است نه خیار فسخ نکاح، یعنی از خیارات فسخ نکاح منصرف و مانع اطلاق).
* انصراف ناشی از کثرت استعمال مانع اطلاق است

انصراف به علت كثرت وجود (انصراف بدوی)

انصراف به علت كثرت وجود (انصراف بدوی)
منظور از انصراف بدوى اين است كه به علت كثرت وجود مصاديق و افراد چيزى در خارج، هنگام استعمال لفظ، ذهن از مصداق نادر به مصداق كثير و غالب متوجه شود.
مثال اول: اگر قانون در جایی بگويد : به كارگران در صورت اخراج بايد تاوان پرداخت شود، حال اگر مثلاً 90 درصد از كارگران را كارگران كوره‌پزخانه تشكيل بدهند و اين اكثريت از تاوان گرفتن منصرف شوند، نمی‌شود گفت كه منظور از اين قانون، كارگران كوره‌پزخانه هستند يعنى همان 90 درصد و 10 درصد ديگر را شامل نمی‌شود بلكه در اينجا لفظ كارگران مطلق است و همه را شامل می‌شود و این‌گونه انصراف اطلاق را محدود نمی‌کند
مثال دوم: اصطلاح تعهد در حقوق مدنی منصرف به دین مالی، لیکن این انصراف بدوی است، با اندکی دقت تعهد غیر مالی را نیز در بر‌می‌گیرد و مانع اطلاق نیست.
* نکته: انصراف بدی مانع اطلاق نیست.