شیوه های امر کردن

شیوه های امر کردن : الف: لفظ امر ؛ ب: صيغه امر ؛ ج: جمله هاي خبري؛ د: واژه ها و عبارات
الف : لفظ امر
منظور از طلب، اظهار اراده و رغبت با گفتار يا نوشتار يا اشاره يا مانند اين اموري است كه اظهار اراده و رغبت به وسيله آنها صحيح مي باشد. مجرد اراده يا رغبت طلب محسوب نمي شود، بلكه آن طلبي امر حساب مي شود كه بوسيله چيزي اظهار شود .
مقصود از لفظ يا ماده امر،" ا .م .ر "است.

براي ماده امر معاني متفاوتي ذكر شده است از جمله : طلب، حادثه، شأن، فعل، غرض، چيز و كار عجيب
آيا امر در همه معاني فوق حقيقت است؟ عده اي معتقدند امر مشترك لفظي ميان طلب و فعل است
گروه ديگري مي گويند امر مشترك لفظي بين طلب و شيء است اما مشهور اين است كه امر حقيقت در طلب است
در واژه شناسی سه نوع طلب وجود دارد.
الف - طلب فرد دانی از عالی كه بدان استدعا گفته مي شود.
ب- طلب دو فرد مساوی از هم كه بدان التماس گفته مي شود.
ج- طلب فرد عالی از دانی كه به آن امر گفته مي شود. مانند طلب رئيس از مرئوس يا مثل طلب خدا از بندگانش مانند اقيموا الصلوه .
در ماده ي امر به معناي طلب، سومي مورد نظر ماست .

ب- صیغه امر:
مقصود از صيغه امر، هيأت و شكل امر است .در هر زباني مطابق با دستور ادبيات آن، امر شكل خاصي دارد.
صيغه امر معاني متعددي دارد از جمله :تهديد، اباحه، تعجيز، انذار، ترجّي، تمنّا و انگيزه. در مورد مفاد صيغه امر اختلاف نظر است كه در ذيل به طور خلاصه به آنها اشاره مي شود:
١ – امر حقيقت در وجوب و استحباب است.
٢ – امر حقيقت در وجوب است.
٣ – امر حقيقت در استحباب است.
٤ – امر حقيقت در قدر مشترك بين وجوب و استحباب است.
٥- برخي معتقدند امر ظهور در وجوب دارد .ظهور امر در وجوب به موجب دللت عقلي و نه وضعي است.
نظر مشهورعلما اين است كه صیغه امر حقیقت در وجوب دارد

ادامه نوشته

مطلق و مقيد

مطلق و مقيد 

مطابق تعريف علماى اصول , مطلق عبارت از معنايى شايع است در جنس خود . شيوع مذكور به معنى شمول براى هر چيزى است كه مطلق صلاحيت اشتمال و انطباقبر آن را دارد چه اين شيوع و شمول استغراقى باشد و يا بدلى و يا مجموعى نظير شيوع و شمولى كه در بحث عام و خاص گذشت. 

شيوع گاه استغراقى است , يعنى بر تمام افرادى دلالت دارد كه مطلق صالح است افراد مذكور را به طور مستقل و به گونه اى تحت حكم خود در آورد كه هر فرد از افراد مورد نظر براى امتثال و عصيان موضوع مستقل باشند . 

اطلاق بدلى نيز , كه همان شيوع بدلى است , عبارت از رفتن حكم بر روى طبيعت مى باشد . وقتى بخواهيم كه طبيعت موجود باشد , صرف الوجود محقق طبيعت است, چون طبيعت به اولين وجود تحقق پيدا مى كند , يعنى وجودش به فرد واحد وانعدامش به انعدام تمام افراد است . بنابراين , وقتى طبيعت خواسته مى شود وتمامى افراد عرضى و طولى طبيعت مورد طلب واقع مى گردند , اين اطلاق بدلى است چه صرف الوجود طبيعت بر اولين وجود منطبق شود , و يا در وجوداتى كه متأخراز وجود اول است منطبق گردد , و يا بر مسائل عرضى انطباق يابد , يعنى مى توان صرف الوجود را متخصص به يك خصوصيت يا متخصص به خصوصيت ديگر موجودساخت . مثلا , اگر طبيعت صلات مأموربها باشد , اين طبيعت يك سلسله افراد طولية دارد و يك رشته افراد عرضية . و انسان در تطبيق صرف الوجود مخير است كه صرف الوجود صلات را بر صلات اول وقت تطبيق دهد , يا با صلات وسط وقت , يا صلات آخر وقت , يا با صلات متخصص به خصوصيت جماعت , يا صلات متخصص به خصوصيت فرادى , و يا به خصوصيت اقامه در مسجد و غير اينها . 


ادامه نوشته