واجب موسع

واجب موسع: 

واجب موسع به واجبی گفته میشود که مقدار زمانی که شارع برای آن معین نموده است بیشتر از مقدار زمان لازم برای انجام آن است؛ برای مثال، زمان لازم برای خواندن نماز ظهر و عصر پانزده دقیقه است، ولی زمان تعیین شده برای آن، پنج الی شش ساعت می باشد.

واجب مضیق

واجب مضیق

به واجبی گفته میشود که زمان تعیین شده برای آن از طرف شارع به اندازه نفس عمل و انجام دادن آن می باشد، مانند: روزه که زمان آن از آغاز طلوع فجر تا غروب آفتاب است.

حقیقت شرعیه

حقیقت شرعیه

عبارت است از اینکه شارع مقدّس لفظی را در معنایی خاص استعمال کند.
بدون شک الفاظی مانند صلات، زکات، صوم و حج دارای معانی شرعیاند؛ بدین معنا که قبل از اسلام این معانی از آنها استفاده نمی شد.
لیکن سخن در این است که آیا کاربرد این الفاظ در معانی شرعی به گونه وضع تعیینی یا تعیّنی در عصر شارع مقدس است، یعنی اینکه شارع تصریح میکند من این لفظ را برای این معنا قرار دادم و تعیّنی بدین معنا است که شارع ابتدا لفظی را به طور مجاز - با قرینه – در معنایی به کار می برد و سپس بر اثر کثرت استعمال، در عصر شارع، مجاز به حقیقت منقلب می گردد یا اینکه استعمال در زمان ائمّه علیهم السّلام، به سبب کثرت کاربرد متشرعان، به وضع تعیّنی حقیقی گردیده است؟
بنابر احتمال دوم، حقیقت متشرعه ثابت میگردد نه حقیقت شرعی.
ثمره این اختلاف در الفاظی که در عصر شارع بدون قرینه به کار رفته، اعم از کتاب و سنّت، آشکار می شود. بنابر ثبوت حقیقت شرعی، الفاظ یاد شده بر معانی شرعی حمل می شوند و بنابر عدم ثبوت آن، الفاظ بر معانی لغوی خود حمل می گردند یا - بنابر قول به توقف در دوران امر بین معنای حقیقی و مجازی - مجمل خواهند بود و بر هیچ یک حمل نمی شوند.

حقیقت عرفیه

حقیقت عرفیه

به لفظی که نزد عرف برای معنایی خاص وضع شده باشد حقیقت عرفی میگویند، مانند الفاظ علوم و صنایع که در عرف خود اصطلاحات متناسب با حرفه خود را به کار می برند. مانند ریاضی دانان و پزشکان

واجب تخییری

واجب تخییری: 

واجب تخییری به واجبی گفته می شود که بدل و جانشین دارد؛ یعنی طلب مولا به یکی از دو یا چند شیء تعلق گرفته است که هر یک میتواند بدل دیگری قرار گیرد؛ به بیان دیگر، فعل معینی مورد طلب قرار نگرفته است، بلکه مطلوب مولا، بدیل و جانشین در عرض خود دارد، مانند کفاره روزه رمضان برای کسی که عمداً افطار کند، که بین روزه گرفتن دو ماه پی در پی یا آزاد نمودن یک بنده و یا اطعام شصت فقیر مخیر است.

واجب تعیینی

واجب تعیینی: 

واجب تعیینی به این معنا است که امر مولا فقط به مورد معینی تعلق گرفته و عمل دیگری در مقام امتثال نمیتواند جانشین آن گردد، مانند: روزه ماه رمضان و نمازهای روزانه که اراده مولا بر همین نماز و روزه تعلق گرفته و عمل دیگری غرض مولی را تأمین نمی کند.

واجب عینی در اصول فقه

واجب عینی: 

عملی است که بر تمام مکلفان واجب میباشد، به گونه های که با انجام دادن بعضی، از عهده دیگران ساقط نمی گردد، مانند: نمازهای یومیه و روزه ماه رمضان.

احکام پنجگانه تکلیفیه

احکام پنجگانه تکلیفیه

احکام پنجگانه تکلیفیه عبارت است از انشای صادر شده به انگیزه برانگیختن یا بازداشتن مکلّف از عملی یا ترخیص در آن عمل.

احکام تکلیفی بر پنج قسم است: وجوب؛ حرمت؛ استحباب؛ کراهت؛ اباحه. این احکام به طور مستقیم به افعال مکلفان تعلق می گیرد.

به کار بردن لفظ مشترک در بیش از یک معنی

به کار بردن لفظ مشترک در بیش از یک معنی:

دراین زمینه که آیا در یکبار استعمال مىتوان لفظ مشترک را در بیش از یک معنا بهکار برد، دودیدگاه وجود دارد: برخى آن را روا مىشمارند، زیرا اولاً استعمال لفظ مشترک در بیش از یکمعنا در کلام عرب و قرآن واقع شده است. ثانیاً روایاتى که قرآن را داراى 6 وجه یا بطن میداند بر استعمال برخى از الفاظ قرآن در بیش از یک معنا دلالت دارد.
اما اغلب دانشمندان اسلامى کاربرد لفظ مشترک را در بیش از یک معنا در یکبار استعمال مردود مىدانند، زیرا اولاً، عادتاً امکان ندارد آدمى در زمان استعمال دو معنا را از یک لفظ بهطور جدّى اراده کند، زیرا ذهن آدمى نمىتواند به هنگام استعمال به دو معنا در یک لفظ توجه کند.
قصد کردن معنا در ذهن در هنگام استعمال مانند نقش بستن تصویرى است که تمام سطح آینهاى را بگیرد که طبیعتاً تا زمانى که صاحب تصویر از مقابل آن آینه کنار نرود، تصویر دیگرى در آن نقش نمی¬بندد.
ثانیاً مواردى از کلام عرب و آیات قرآن که در آنها ادعاى استعمال لفظ در بیش از یک معنا در آنِ واحد شده است، جاى بحث دارد.
ثالثاً چون بهکار بردن لفظ در بیش از یک معنا در استعمال واحد و با قصد جدّى عادتاً محال است، باید گفت قطعاً نمىتواند مراد از وجوه و بطون قرآن معانى متعدد در عرض یکدیگر در یکبار استعمال و همراه با قصد جدّى باشد. حتى اگر مراد این روایات از بطون، لوازم مراد
الهى و معانىِ واقع در طول معناى مراد آیات قرآن باشد نمىتواند دلیلى بر جواز کار برد لفظ در بیش از یک معنا در استعمال واحد باشد، چون مخاطب در زمان خطاب هم به معناى مراد و هم به لازم آن معنا نمىتواند توجه کند، زیرا اگرچه یک طرفِ کلام الهى خداوند است و امکان توجه او به معنا و لازم معنا وجود دارد; اما طرف دیگرِ کلام الهى، بشر است که عادتاً نمی¬تواند در هنگام خطاب به معنا و لازم معنا توجه کند و لزوماً وقتى بشر نتواند در هنگام خطاب به هر دو توجه کند، خداوند نیز نباید هر دو را در آن هنگام اراده کرده باشد، چون این کار لغو و عبث است و خداى حکیم از کار لغو و عبث منزّه است.

تقسیمات الفاظ به اعتبار وحدت و کثرت لفظ و معنی

تقسیمات الفاظ به اعتبار وحدت و کثرت لفظ و معنی:

الف- ترادف: به اتحاد دو یا چند لفظ در معنا و اختلاف آنها در لفظ، ترادف میگویند، مانند: انسان و بشر
ب- اشتراک لفظی: وضع لفظ واحد در برابر معانی متعدد. مانند: لفظ "عین" که برای هر یک از معانی چشم، چشمه، طلا و… به طور جداگانه وضع شده است.
ج- اشتراک معنوی: تعدد مصادیق و افراد مختلف معنای واحدی است که از یک لفظ فهمیده میشود و آن لفظ بر همه آنها صادق است،
مانند: اشتراک مصادیق مختلف انسان در معنای " حیوان ناطق " که بر همه آنها صدق می کند.