عرف شرع ( عرف شرعی در اصول فقه )
مانند لفظ صلاة که در زمان پیامبر (ص) به معنای عبادتی مخصوص در آمد
مانند لفظ صلاة که در زمان پیامبر (ص) به معنای عبادتی مخصوص در آمد
عرف عام یعنی آنچه که در بین مردم یک کشور یا کل جهان عرف شده است
* نکته: عرف خاص و عام نسبی است
وکیل یک لفظ مشتق است
اگر به کسی که الان وکیل است وکیل بگوییم و یا به کسی که بعدا وکیل می شود وکیل بگوییم و یا به کسی که قبلا وکیل بوده و الان وکیل نیست وکیل بگوییم:
این سه حالت را فرض کنید،حال سوال اینه که وقتی که شما لفظ وکیل را می شنوید،اولین چیزی که از آن به ذهنتان میاد جیست؟
بله. اولین جیزی که به ذهنتان میاد،فردی است که الان وکیل است»»»»»»» لذا این تبادر دارد و حقیقت است و بقیه ( یعنی کسی که بعدا وکیل می شود و یا کسی که قبلا وکیل بوده و الان وکیل نیست ) عدم تبادر دارند و مجاز اند
1) عرف هام و عرف خاص
2) عذف شرع و متشرعه
3) عرف لفظی و عملی
4) عرف مطرد غالب و مشترک
5) عرف ممدوح و مذموم
قران قطعی الصدور و ظنی الدلاله است:
قبل از توضیح این قسمت باید بگوییم که وقتی انسان نسبت به موردی آگاهی پیدا می کند این آگاهی چهار حالت دارد:
1 - یا قطع است........... یعنی 100 % مطمین است ................ ( قطع و یقین)
2- یا ظن است ........... یعنی 51 تا 99 % اطمینان دارد ........ ( احتمال قوی)
3 – یا شک است ......... پنجاه ، پنجاه است ( احتمال مساوی )
4 – یا وهم است .......... 1 تا 49 % ( احتمال ضعیف)
1 - قطع حجت است و باید به آن عمل نمود
2 – ظن دو نوع است :
ظن معتبر : حجت است
ظن غیر معتبر : حجت نیست
3 –شک : حجت نیست
4 – وهم : حجت نیست
لذا وقتی میگوییم، قران قطعی الصدور است ، یعنی ما 100% یقین داریم که قران از جانب خداوند صادر شده است و به دست ما رسیده
و وقتی میگوییم، قران ظنی الدلاله است،یعنی دلالت بسیاری از آیات قران ظنی است ( به زبان ساده تر چون که در قران آیات بسیاری ناسخ آیات دیگر هستند و آیات بسیاری مخصص آیات دیگری هستند و بسیاری از آیات هم مجمل هستند و ... ، ما نمی توانیم بگوییم که دلالت همه آیات قران قطعی و 100% است، بلکه دلالت بسیاری از آیات قران ظنی است . یعنی به طور قطع نمی توانیم بگوییم که معنای آیه ای چیست( زیرا احتمال نسخ یا تخصیص یا اجمال و .. در آیات وجود دارد)
یا برای آینده است و یا برای گذشته و یا برای حال است
استعمال مشتق برای حال حقیقت است و برای گذشته و آینده مجاز است
مثال:
لفظ وکیل یک لفظ مشتق است،حال»
الف) شما به دانشجوی حقوقی که الان وکیل است بگویید وکیل »»»»» استعمال مشتق در زمان حال است و حقیقت است
ب) شما به دانشجوی حقوقی که قبلا وکیل بوده است بگویید وکیل »»»»» استعمال مشتق در زمان گذشته و مجاز است
ج) شما به دانشجوی حقوقی که بعدا وکیل می شود بگویید وکیل »»»»» استعمال مشتق در زمان آینده است و مجاز است
اگر بخواهیم بهترین تعریف علم اصول فقه را بیان کنیم می گوییم:
اصول فقه علمی است که در آن به یک سری قواعد علم پیدا می کنیم که با این قواعد حکم و قانون را استنباط می کنیم
1) استصحاب کلی قسم اول
2) استصحا ب کلی قسم دوم
3) استصحاب کلی قسم سوم
همانگونه که می توان در الفاظ جزئی استصحاب کرد,در الفاظ کلی هم می توانیم استصحاب کنیم.
مثال :
الفاظ کلی >>> انسان // عقد
الفاظ جزئی >>> زید,بکر,عمر // عقد نکاح, عقدوکالت, عقد اجاره, عقد بیع
استصحاب کلی قسم اول
* مثال اول:
فرض کنید زید هرروز از ساعت هشت صبح به اداره محل کارش می رودو ساعت دو بعداز ظهر تعطیل می شود.در کنار اداره ی زید, یک پارک وجود دارد.امروز صبح که زید در حال رفتن به اداره بود, حیوانی(کلی)رادر پارک کنار اداره می بیند.ساعت دو که تعطیل می شود در مقابل پارک از خود می پرسدکه صبح حیوان(کلی)در پارک بودو الان نمی دانم که هنوز هست یانه؟
در اینجا بقای کلی را استصحاب می کندو می گوید:طبق یقین سابق هنوز هم حیوان در پارک وجود دارد.
* مثال دوم:
فرض کنید که میدانیم سابقاً بین زید و بکرعقدی(کلی)وجود داشت و الان شک می کنیم که ایا عقد هنوزوجود دارد یافسخ شده.در اینجا استصحاب می کنیم و می گوییم عقد هنوزوجود داردو فسخ نشده است.
در اصطلاح یعنی : هرگاه عامی داشته باشیم و پس از آن عام، خاص بیاید و دامنه ی شمول عام را کاهش دهد، به این عمل تخصیص می گوییم.
*به خاصی که محدوده ی عام را کاهش دهد، مخصص می گوییم
به همه ی دانشجویان خوابگاه بدهید مگر دانشجویان تهرانی (مگر دانشجویان تهرانی مخصص است)